وقتی زندان هتل میشود + گزارش تصویری
در آهنی و سنگین، بسته میشود. چیزی جز سیاهی دیده نمیشود. دیگر تنها به دنبال نفس است. تند تند نفس میکشد. بالارفتن تپش قلبش را حس میکند. انگار پوستهای روی سینهاش در حال شکافتن است. همه نگرانیاش تنها به این است که آیا اینجا میتوان نفس کشید؟
ناگهان ضعف میکند. مجبور میشود به دنبال تکیه گاهی باشد. کمی به سمت راستش حرکت میکند. دیواری را با آرنج دستش لمس میکند. سپس انگشتانش را به دیوار میکشد. شیارهای ریز دیوار را لمس میکند. جای کشیدن ناخنها را حس میکند. پشت به دیوار میکند و آرام آرام مینشیند. پایش را که دراز میکند اندازه سلول را میفهمد. شاید عرضش به 1.5 متر برسد.
نفس عمیقی میکشد. شکل نشستن را عوض میکند تا بتواند دراز بکشد. آرام آرام به پشت دراز میکشد و چشمهایش را میبندد. هر چند تفاوتی حس نمیکند اما سنگینی سرش به او میفهماند که در حال خواب رفتن است. چند ساعتی میگذرد. پریدن از خواب و بیداری در اینجا معنا ندارد. اصلاً روزنهای وجود ندارد که بیداری را حس کند. تنها منتظر یک صداست؛ صدای باز شدن در که حتما همراهش هوایی به داخل سلول ورود میکند. ناگهان آرزویش برآورده میشود.
زندانبان در را باز میکند. چشمهایش را به زور باز میکند. انگار که دوباره حق حیات پیدا کرده است. به زور بلند میشود. به زندانبان که میرسد تنها دوست دارد صدایی بشنود. حتی با لحن خشن. زندانبان آرام دستش را میگیرد. با مهربانی با او برخورد میکند. انگار که تبرئه شده است. انگار که میخواهند آزادش کنند. همراه زندانبان حرکت میکند.
به سمت راهرویی میرود که «شب آخر»یها را میبرند. شهرت اینجا را از قبل شنیده بود. جایی که وقتی به آنجا برسد آرزوی برگشت به همان سلول تاریک را خواهد داشت. از در ورودی راهروی «شب آخر» وارد که میشود به زندانبان میگوید: «ش...ب آخ..». آن قدر صدایش میلرزد که نمیتواند جمله را تکمیل کند. زندانبان سکوت میکند تا پاسخ آریاش را نشنود.
به سلولهایی میرسد که همه دوست ندارند صبح شوند. اینجا چند نفری هستند اما انگار که نیستند. تنها سکوت است که اینجا را فرا گرفته. سکوتی که صدای پرزدن کبوترها گاهی آن را میشکند. کبوترها میخواهند پرواز کنند اما در لابهلای سیمهای خاردار گویی که گیر کردهاند و از اصابت بالهای آنها به سیمهاست که اینجا زندانیان میفهمند تنها نیستند. اینجا دیگر برای آنها شاید صف انتظار پایان حیاتشان است؛ سلولهایی که زمان در آنجا تکان نمیخورد مگر برای شبآخریها که اتفاقا زمان زودتر از همیشه میگذرد.
زندانی که هتل شد
اینجا زندان سیاسی قصر، زندانی است که تا قبل از ساخت زندان اوین در دهه 1340 تنها زندان پایتخت محسوب میشد. به گفته مدیر فعلی آن ظرفیت بیش از 1200 نفر را داشت که در مقاطعی بیش از 10 هزار زندانی سیاسی در سالهای قبل از انقلاب اسلامی در آن زندانی بودند. پس از انقلاب اسلامی هم این زندان محل حبس زندانیان غیرسیاسی شد و تا سال 1383 از آن استفاده میشد. اما در این سال این زندان تعطیل و شهرداری تهران شروع به تخریب بخشهایی از آن کرد.
به گزارش «اقتصادنیوز»، در همین حین، با ابزار مخالفت برخی افراد جلوی تخریب این زندان گرفته و سپس به عنوان آثار ملی در سازمان میراث فرهنگی ثبت شد. این زندان از سال 91 به باغ موزه تبدیل شد و در طرح جدید آن قرار شده به تدریج بخشی از فضای آن به هتل زندان و جاذبه گردشگری جدید در ایران تبدیل شود.
جاذبه گردشگری که به گردشگری سیاه معروف است و طراحانش به دنبال این هستند که مکانی باشد برای ماجراجویانی که میخواهند در فضای زندان اقامت داشته باشند. فرهنگستان زبان و ادب فارسی هم این نوع گردشگری را این طور تعریف کرده است: «گردشگری سیاه سفر به پایگاههای گردشگری خاص برای تجربه رنج مرگ است.»
این برای اولین بار است که در ایران قرار شده به این چنین جاذبه گردشگری توجه شود و قبل از عمومیت یافتن آن در میانه آذر ماه امسال تعدادی از نویسندگان، شبی را در سلولهای بند سیاسی باغ موزه قصر سپری کردند. غلامرضا امامی، مهدی غنی، علیرضا محمودی ایرانمهر، محسن هجری، هادی خورشاهیان، مهدی رجبی، جعفر توزنده جانی، رضا خوشدلراد و مرتضی برزگر از جمله نویسندگانی بودند که در این طرح شرکت کردند و از عصر روز پنجشنبه 13 آذر ماه تا ظهر فردای آن را در سلولهای باغ موزه قصر گذراندند. در این شبیهسازی، لباسها، غذاها، نحوه برخورد زندانبانان، عبور و مرور و همراه با افکت صداها بازسازی شد تا اولین مهمانان هتل زندان قصر در شرایطی نزدیک به واقعیت زندگی کنند. در آینده نیز قرار است این زندان پذیرای مهمانان دیگری باشد که قصد دارد طعم اقامت در اولین هتل زندان ایران را بچشند.
معروفترین هتل زندانها
به گزارش «اقتصادنیوز»، هرچند هتل زندان قصر، اولین هتل زندان در ایران است اما پیش از این برخی کشورهای دیگر هم این چنین جاذبه گردشگری را تجربه کردهاند. در کشور هلند یک زندان مخوف به نام «هت آریتسیوس» با صرف هزینه ۱۵ میلیون یورویی به یک هتل لوکس تبدیل شده است.
طبق گزارش تریپ ادوایزر، این زندان برای نزدیک به ۱۵۰ سال محل نگهداری زندانیان خطرناک زیادی بود و تا آخرین روز کاریاش در سال ۲۰۰۷ نیز هیچ زندانی نتوانست از آن فرار کند. با این حال این زندان در حال حاضر به یک هتل لوکس با امکاناتی شامل ۲۴ اتاق، ۱۲ سوئیت و دیگر امکانات رفاهی از جمله مرکز خرید، استخر، سونا و زمین تنیس تبدیل شده است. همچنین در این زندان که هزینه هر شب اقامت در سوئیتهای آن حدود ۷۰۰ یورو است، بهترین غذاها توسط سرآشپزهای فرانسوی پخته میشود.
به جز کشور هلند، کشور آمریکا هم تجربه این چنین جاذبه گردشگری را دارد. مشهورترين زندان دنيا «آلکاتراز» در خليج سانفرانسيکو در ايالت کاليفرنيا است. شهرت اين زندان در اين است که از امنيت فوقالعادهای برخوردار بوده و در طول 29 سال فعاليت هيچکس نتوانست از آن فرار کند. تمام کسانی که قصد فرار از اين زندان را داشتند دستگير شدهاند. دور تا دور اين زندان را آب فرا گرفته و هماکنون اين زندان بسته شده و به يک تفريگاه تبديل شده است.
اما همین زندان در کشور آمریکا، الگویی برای ساخت هتل زندانی دیگر در کشور آلمان شده است. صاحب و سازنده هتل «آلکاتراز» آلمان درباره هدفش از ساختن این هتل گفته است: ما این هتل را ساختیم تا کسانی که میخواهند طعم زندان را بچشند و از نزدیکی با محیط زندان آشنا شوند و حداقل یک شب در زندان خوابیدن را تجربه کنند. موضوع قابل توجه در مورد این هتل زندان این است که کرایه یک اتاق معمولی در این هتل به حدود 700 دلار میرسد.
علاوه بر اینها، زندان سن پدرو، بزرگترين زندان بوليوی با ظرفيت 1500 نفر هم کاربرد این چنینی دارد. آن طور که منابع خبری گزارش دادهاند، کودکانی که در حياط زندان بازی ميکنند، وجود رستوران، مغازههای کوچک و حتی هتل اين زندان، آن را شبيه به يک شهر کوچک کرده تا زندان. در اين زندان از محافظ، مامور، ميلههای زندان و لباس فرم خبری نيست. سلولها در اين زندان اجاره داده میشوند يا اگر زندانی بخواهد میتواند آن را تا زمان اتمام محکوميت خريداری کند. تعدادی از زندانيان با کار کردن در مغازههای زندان، رستوران يا انجام کارهای زندان امرار معاش میکنند و تعدادی نيز با ساخت صنايع دستی و فروش آنها خارج از زندان پول در میآورند. برخی از زندانيان با خانوادههای خود زندگي میکنند و فقط همسران و بچههای آنها میتوانند برای خريد و فروش اجناس از زندان خارج شوند. همانند يک شهر واقعي خانهها یا سلولها در قسمتهای مختلف زندان قيمتهای متفاوتی دارند. به عنوان مثل سلولهای یکی از مجهزترین قسمتها Los pinos نام دارد که بزرگتر و مجهز به آشپزخانه و سرويس بهداشتي مجزا است. قيمت خريد اين سلولها بين هزار تا 15 هزار دلار گزارش شده است. حتی شنیده شده در قسمتهای محروم اين زندان گاهی دو خانواده مجبورند که در يک سلول با هم زندگی کنند و توريستها نيز میتوانند آزادانه از اين زندان ديدن و اگر مايل باشند در هتل اين زندان اقامت کنند.
عقبماندگی در گردشگری
راهاندازی اولین هتل زندان در ایران در حالی است که در حوزه گردشگری هرچند قرار بوده ایران آنقدر پیشرفت کند که در منطقه اول شود اما مقایسه تنها کشور ترکیه با ایران حاکی از آن است که هرچند به گفته برخی مقامات، درآمد گردشگری ایران سالانه حدود شش میلیارد دلار است اما برخی منابع خبری درآمد کشور ترکیه (به عنوان یکی از کشورهای همسایه ایران) را از این طریق ۲۰ میلیارد دلار اعلام کردهاند.
در این مورد مسعود سلطانیفر، رئیس سازمان میراث فرهنگی و صنایع دستی و گردشگری گفته است کرد: با وجودی که ایران ازجمله کشورهای پرجاذبه با اماکن و ابنیهها و محوطههای مختلف باستانی، تاریخی وفرهنگی است و باید حداقل سه درصد درآمد بخش گردشگری جهان را داشته باشد اما متاسفانه در سال 92 تنها شش میلیارد دلار درآمد داشته است.
موضوع قابل توجه دیگر آن است که بنا بر گفته بیژن زنگنه، وزیر نفت درآمد ایران از محل صادرات نفت خام و میعانات گازی در سال گذشته 41میلیارد و610میلیون دلار بوده است که این رقم یعنی درآمدی همسنگ با درآمد سالانه صنعت گردشگری تنها یک کشور اروپایی به نام ایتالیا. با این حال باید دید کشف جاذبههای گردشگری جدید در ایران چه کمکهایی میتواند به افزایش درآمدهای گردشگری کشور کند.
در شماره اخیر هفتهنامه تجارتفردا نیز به صورت مبسوط به این موضوع پرداخته شده و در کنار این گزارش، محمدرضا سعیدی، مدیر باغ موزه قصر؛ عرفان نظرآهاری، از طراحان این طرح و غلامرضا امامی، نویسندهای که یک شب حضور در هتل زندان را تجربه کرده است از این موضوع سخن گفتهاند.