ریسکهای واقعی خروج بریتانیا از اتحادیهاروپا
بهگزارش اقتصادنیوز، مجله معتبر اکونومیست، سرمقاله اصلی تازهترین شماره خود که نسخه چاپی آن فردا (شنبه 27 فوریه) منتشر میشود را به همهپرسی خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا و تبعات سیاسی-اقتصادی و اجتماعی این جدایی اختصاص داده و مینویسد: خروج از اتحادیه اروپا علاوه بر اینکه به بریتانیا لطمه خواهد زد، بلکه موج وحشتناکش را نیز به سمت غرب اشاعه خواهد داد. بالاخره فرمان جنگ صادر شد؛ «دیوید کامرون»، نخستوزیر انگلیس در تاریخ 23 ژوئن، تصمیم برای ماندن یا ترک اتحادیه اروپا ازسوی کشورش را به همهپرسی خواهد گذاشته و وعده داد خودش برای ماندن در این اتحادیه سخت تلاش میکند.
در واقع آنچه که به عنوان ترفندی برای حفظ حزب در حال از هم گسیختگی محافظهکار شروع شد در حال تبدیل شدن به یک جدال از نوع نزدیک و خطرناک است. بازارهای شرطبندی، احتمال خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا را دو به یک اعلام میکنند. برخی نظرسنجیها نشان میدهد که رای دهندگان به شکل مساوی از هم گسسته شدهاند. برخی وزرای کابینه برای خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا کمپین راه انداختهاند. هماکنون احتمال جدی میرود که در یک دوره زمانی چهار ماهه، بریتانیا از اتحادیه اروپا جدا شود.
این خبر نه تنها برای بریتانیا بلکه برای همه میتواند ناگوار باشد. رای مردم این کشور به خروج از اتحادیه اروپا میتواند اقتصاد اروپا را قطعا در کوتاه مدت و احتمالا در بلند مدت نابود کند. این درحالی است که بازارهای مالی از هماکنون به این اتفاق واکنش نشان دادهاند و ارزش پوند نیز در برابر دلار، به پایینترین سطح خود از سال 2009 تاکنون سقوط کرده است. این امر میتواند امنیت انگلیس را نیز تهدید کند. در حالی که این کشور هماکنون با تهدید تروریستها و سایر قدرتهای خارجی، در یکی از سختترین سالهای خود قرار دارد.
خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، ضربه سنگینی را بر اروپا که هماکنون قارهای متزلزل است، وارد میکند. این امر همچنین پنجمین اقتصاد قدرتمند جهان را از بزرگترین بازارش جدا میکند و پنجمین کشور جهان را که بیشترین بودجه نظامی را دارد، از همپیمانانش منفک خواهد کرد.اتحادیه اروپای جدید، ضعیف تر، نا امن تر و غیرمتحد خواهد بود. غرب متکی بر برقراری تعادل میان نیروهای آمریکا و اروپا نیز سستتر خواهد شد.
تحقق یک رویا
طرفداران جدایی انگلیس از اتحادیه اروپا که معتقدند اروپا بریتانیا را عقب نگاه داشته، بر این عقیده هستند که رهایی از این قید و بند، میتواند به منزله اوجگیری اقتصاد آزاد بریتانیا و ادامه مبادلات تجاری با اتحادیه اروپا و سایر کشورهای جهان باشد. این فرض روی کاغذ ممکن است اما در عمل، چیزی نیست که قابل انجام باشد. حداقل، اتحادیه اروپا در صورت پایبندی به قوانین خاص خود اجازه دسترسی به بازار واحدش را میدهد. اگر نروژ و سوئیس را به عنوان نمونه درنظر بگیریم، اتحادیه اروپا همچنین در ازای اعطای اجازه دسترسی نامحدود به بازارهایش، از آنها میخواهد اجازه جنبشهای آزادانه مردمی را داده و مبلغ قابل توجهی به بودجه این اتحادیه تزریق کنند.
از همه بدتر اینکه، اتحادیه اروپا مشوقهای قدرتمندی جهت اعمال تصفیه حساب جدی و منصرف کردن کشورهای دیگر برای خروج از اتحادیه اروپا دارد. آنهایی که در جبهه خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا هستند، معتقدند که اروپا بیش از آنچه که تصور میشود به بریتانیا نیاز دارد چرا که اتحادیه اروپا تقریبا نیمی از صادرات بریتانیا را دریافت میکند اما در مقابل، بریتانیا کمتر از 10 درصد تولیدات اتحادیه اروپا را دریافت میکند. همچنین، کسری مبادلات تجاری بریتانیا، عمدتا با آلمان و اسپانیاست و نه با سایر 25 کشور عضو این اتحادیه که بر سر انعقاد یک پیمان جدید تجاری به توافق خواهند رسید.
یک نگرانی جهانی
هزینههای درازمدت خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا فراتر از هزینههای اقتصادی خواهد بود. خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا نخست خود پادشاهی انگلستان را از هم خواهد گسست. اسکاتلند که اروپاییتر از انگلیس است، به طلاق دوباره تحریک خواهد شد. اگر بریتانیا تصمیم به ترک اتحادیه اروپا بگیرد، این تصمیم اسکاتلندیها را هم تحت تاثیر قرار خواهد داد. خروج بریتانیا از انگلیس همچنین به شکل خطرناکی ایرلند شمالی را نیز -که فرآیند صلح در آنجا طی دو دهه به این حقیقت بستگی داشته که هم ایرلند و هم بریتانیا عضو اتحادیه اروپا هستند- ناآرام خواهد کرد. دولت ایرلند، در میان یکی از حامیان جدی خارجی باقی ماندن بریتانیا در اتحادیه اروپا است.
بنابراین، ایرلند تنها کشوری نیست که از خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا لطمه میبیند. رهبران اروپا خوب میدانند که خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا منجر به تضعیف باشگاهی خواهد شد که هماکنون نیز بر سر بحران پناهجویان و همینطور بحران حوزه یورو، در مشکلات عمیقی فرو رفته است. بنابراین، اروپا بدون صدای بریتانیا نحیفتر شده و آلمان در آنجا حاکمیت بیشتری خواهد یافت. علاوهبر تمامی اینها، از دست دادن قدرت برتر نظامی این قاره، و بازیگر اصلی سیاست خارجه آن، اتحادیه اروپا و جهان را ضعیفتر خواهد کرد.