نگاه 20 اقتصاددان جهانی به اقتصاد سال 1395 ایران / چشم‌انداز اقتصاد ایران در امسال

کدخبر: ۱۴۱۶۱۵
سال 95 برای اقتصاد ایران سالی متفاوت خواهد بود. این موضوع را تقریباً همه ناظران و صاحب‌نظران داخلی و خارجی قبول دارند.
نگاه 20 اقتصاددان جهانی به اقتصاد سال 1395 ایران / چشم‌انداز اقتصاد ایران در امسال

به گزارش اقتصادنیوز، سال 95 برای اقتصاد ایران سالی متفاوت خواهد بود. این موضوع را تقریباً همه ناظران و صاحب‌نظران داخلی و خارجی قبول دارند. سالی که بهار آن بدون تحریم‌های کمرشکن اقتصادی آغاز شده است و می‌تواند طلیعه رشد و توسعه اقتصاد بزرگ ایران با بازار 80 میلیون ‌نفری‌اش باشد؛ سالی که سیاستگذاران اصلی اقتصاد «بشارت رشد» آن را داده‌اند و فعالان اقتصادی، رونق بازارهایش را انتظار می‌کشند.

بر این اساس، هفته‌نامه تجارت‌فردا در شماره 171 خود که در هفته اخیر منتشر شده، نظر بیش از 20 اقتصاددان و صاحب‌نظر خارجی آشنا به مسائل ایران را در این باره جویا شده‌ است. آنچه در این گزارش می‌آید، پاسخ‌های کوتاه این اقتصاددانان به این سوال‌هاست: چشم‌انداز اقتصاد ایران در سال جدید چگونه خواهد بود؟ چه فرصت‌ها و چالش‌هایی پیش روی ایران وجود دارد؟ و چه توصیه‌ای برای عبور از چالش‌های مورد نظر و بهره‌مندی از فرصت‌های موجود دارید؟ پاسخ‌های مبسوط این اقتصاددانان را در شماره 171 تجارت‌فردا می‌توانید بخوانید.

به گزارش اقتصادنیوز در جمع‌بندی سخنان 20 اقتصاددان جهانی به اقتصاد ایران در سال 1395 ، محمد ماشین‌چیان ، سردبیر سایت بورژوا نوشته است:

با توجه به فضای پساتحریم و فرصت‌های پیش رو در سال جدید، همین‌طور اهمیت تصمیم‌ها و سیاست‌های سال جدید در آینده میان‌مدت و بلندمدت کشور به سراغ تعدادی از اقتصاددانان برجسته دنیا رفتیم و از آنها خواستیم دریافت، جمع‌بندی، و توصیه‌هایشان راجع به ایران را در قالب پیام نوروزی برای مردم ایران ارسال کنند. آنچه خواهد آمد نتیجه این تلاش است.

به سراغ تاریخ‌نگار اقتصادی و نویسنده «صدر اسلام و زایش سرمایه‌داری»، بندیکت کُلر، رفتیم و در سفری به ایران باستان با او همراه شدیم: راه‌های مبدعانه پیدا کردن برای ترویج تجارت، سنتی است که در ایران دوره باستان آغاز شد و حالا در زندگی روزمره، در سراسر جهان، جریان دارد: هرکس که هزینه‌ای را با نوشتن چک صاف می‌کند دارد از جهاز پرداختی استفاده می‌کند که ریشه در ایران دارد. که این خود قصه‌ای دارد...

فیلیپ بوث، استاد فاینانس، سیاستگذاری عمومی، و اخلاق دانشگاه سنت ماری در پیام نوروزی‌اش به سراغ رابطه مذهب و هنجارهای اخلاقی جامعه با نظارت و دخالت‌های دولتی رفته:

اغلب گمان می‌شود که پایبندی به اصول مذهب و آمیختگی‌اش با هنجارهای پررنگ اخلاقی و اجتماعی در دل یک جامعه، فقط با نظارت‌ها و تنظیم‌ کاری‌های فراگیر دولتی در حیطه‌های اقتصاد و حیات اجتماعی هم‌ساز است. در حالی که این‌چنین نیست. به واقع وارونه این صادق است...

الکس تبرک، اقتصاددان ایرانی‌الاصل دانشگاه جرج میسون، در پیام نوروزی‌اش با استفاده از مثال‌های ترکیه و امارات به سراغ الگوهای توسعه می‌رود: اگر فضای کسب و کار مناسب باشد، میلیاردها دلار سرمایه می‌تواند به داخل ایران جاری شود، از‌جمله میلیاردها دلاری که ایرانیان موفق در ایالات متحده و دیگر نقاط جهان با خود به بازار ایران خواهند آورد...

بزرگی بازار ایران برای سرمایه‌گذاران خارجی به هدفی جذاب بدلش می‌کند، سطح بالای فرهنگی مصرف‌کنندگان ایرانی هم در ایجاد این جذابیت موثر است. ایران در سرمایه‌گذاری در بخش آموزش سبقه درخشانی دارد و تحصیل‌کرده‌ترین جمعیت را در میان کشورهای منطقه داراست. وضعیت ایران برای کسب موفقیت در بخش فناوری اطلاعات و راه‌اندازی کسب‌وکارهای اینترنتی، وضعیت مناسبی است، به خصوص اگر ضمانت و حفاظت جریان آزاد اطلاعات را فراهم کند.

موفق شدیم راجع به موفقیت و اصلاحاتی که منجر به شکوفایی اقتصادی چین در چهار دهه اخیر شده پیامی از «نینگ ونگ»، اقتصاددان چینی دریافت کنیم. او به همراه رانلد کوز، برنده فقید جایزه نوبل، «نظام چین چگونه سرمایه‌داری شد» را نوشته است که ترجمه فارسی آن اکنون توسط انتشارات دنیای اقتصاد به چاپ رسیده:

ترقی چین را دولتی همه‌کاره نبود که مهندسی کرد. هدف عمده حکومت چین تبدیل کردن چین به یک «کشور سوسیالیستی مدرن و قدرتمند» بود. ترادیسیدن بازار چین، نتیجه ناخواسته دو رشته اصلاحات بود. یکی را پکن طرح‌ریزی کرده بود و هدفش این بود که سوسیالیسم را احیا کند. اصلاحات دولتی اساساً بر بنگاه‌های در مالکیت دولت، این جواهرات سوسیالیسم، متمرکز بودند.

جفری مایرن، استاد هاروارد و رئیس مطالعات کارشناسی این دانشگاه در پیامی کوتاه به خال می‌زند:

لغو تحریم‌های خارجی به راستی که در ایران دلیل خوبی بوده است برای شادمانی، با این ‌حال محدودیت‌های خودساخته‌ای که بر آزادی اقتصادی تحمیل شده، در محدود کردن موفقیت اقتصادی ایران نقش مهم‌تری داشته است...

اقتصاددان محبوب نگارنده، دانلد بودرو، از دانشگاه جرج میسون به پیمان بورژوا و تبعاتش اشاره می‌کند:

همچنان که تاریخ به ما می‌آموزد، ثروت و کامیابی برای توده مردم معلول نوآوری در بازارهای باز است، و بازارها باز و آزادند تنها اگر اکثریت مردم معامله بورژوا را بپذیرند، که از این قرار است: نوآوران، کارآفرینان، و تاجران می‌توانند هر چقدر دل‌شان می‌خواهد ثروتمند شوند، اما تنها اگر همزمان مشتریان و کارگران‌شان را هم ثروتمندتر سازند.

سون لیتورین، وزیر کار سوئد از 2006 تا 2010 و معمار اصلاحات ساختاری آن کشور، که سال گذشته سفری به ایران داشت پیام نوروزی‌اش را با «سال نو مبارک» به فارسی آغاز می‌کند و از تجربه سوئد می‌گوید:

اکنون که تحریم‌ها برداشته شده، ایران دارد به آرامی اما استوار به عنوان نیرویی اقتصادی به باقی جهان بازمی‌پیوندد. این برای شهروندان ایران و برای باقی جهان، خبر خوبی است. تجارت نیروی بنیادین رشد اقتصادی است، اما همچنین ساختارهای سیاسی داخلی‌ای را که برای رشد و شکوفایی زیان‌آورند، در ملأعام افشا می‌کند. برای اینکه رشد و شکوفایی اتفاق بیفتد، این سیاست‌ها باید که تغییر کنند.

سوئد کشوری کوچک است که برای قرن‌ها به مواد اولیه تکیه داشته: سنگ‌آهن، چوب، پشم، و هر آن ‌چیز دیگر که طبیعت می‌توانست برایمان فراهم کند. تا میانه قرن نوزدهم، سوئد کشوری بود فقیر، سرد و تاریک در شمال اروپا. اما بعد اتفاقی افتاد...

ایوان میکلوس، وزیر سابق خزانه‌داری اسلواکی، و از مشاوران نخست‌وزیر و دولت‌های بسیاری از کشورهای شرق اروپا پس از فروپاشی شوروی از تجربه پساکمونیستی می‌گوید و به چرایی ضعف اقتصاد ایران می‌پردازد:

می‌دانم که بسیاری از ایرانیان حالا دارند با نگاهی پرامید به آینده نگاه می‌کنند، به ویژه به این خاطر که تحریم‌های غرب هم لغو شده است، و حق هم به جانب این عده امیدوار است. از میان برداشته شدن تحریم‌ها فرصت‌ها و امکان‌های تازه‌ای به وجود آورده تا از طریق‌شان ایران بتواند به سوی توسعه و رشد اقتصادی حرکت کند، و کیفیت و استانداردهای زندگی میلیون‌ها ایرانی بهبود یابد. اما فکر می‌کنم خیلی مهم است این نکته را درک کنیم که اصلی‌ترین دلیل پسرفت اقتصاد ایران و رقابت پایینی که در صحنه آن وجود دارد، نه تحریم‌ها، بلکه نظام اقتصادی اصلاح‌نشده، بیش‌ازحد نظارتی، غیرآزاد و بسته ایران است. همین امر دلیل اصلی این است که چرا عملکرد نظام اقتصادی ایران (با سنجه سرانه تولید ناخالص داخلی در واحد دلار) از عملکرد 40 سال پیشش بدتر است، که چرا حتی بعد از برداشتن تحریم‌ها چشم‌انداز رشد این‌قدر ضعیف است و بسیاری از ایرانیان نزدیک به خط فقر زندگی می‌کنند.

واتو لجاوا، پس از انقلاب رُز به دولت گرجستان پیوسته و در کسوت‌های مختلفی، از قائم‌مقام وزیر اقتصاد گرفته تا معاونت اصلاحات ساختاری وزارت کشور و ریاست گروه مشاوران اقتصادی نخست‌وزیر، اصلاحات را در گرجستان سامان داده. او که اکنون رئیس دانشگاه فری تفلیس است به رابطه ایران و گرجستان می‌پردازد: من ایمان راسخ دارم که ایران، نظر به توان بالقوه بکرش و استعداد مردمش، فرصت دارد تا مهبانگی ایجاد کند و به یکی از قدرت‌های بزرگ اقتصادی و تجاری منطقه بدل شود. این به نوبه خود می‌تواند برای کشور من، گرجستان، هم مفید باشد، و در نتیجه این آرزو سال نویی برای خودم هم هست...

بیجان شاهین، استاد اقتصاد سیاسی دانشگاه خواجه تپه آنکارا در پیام نوروزی‌اش به اهمیت تجارت در رشد دموکراتیک می‌پردازد:

در اینجا می‌توان پرسید که تجارت چطور مروج دموکراسی است؟ اول آنکه باید اشاره کنیم دموکراسی‌ها در جوامعی که طبقه متوسط گسترده‌تر است، شانس بیشتری برای نهادینه شدن دارند. اعضای طبقه متوسط که تحصیل‌کرده‌ترند و از ثبات نظام سیاسی سهمی می‌برند، تمایل‌شان به اعتدال و همراهی با دموکراسی بیشتر است. آنها برای عملی کردن نظام سیاسی پیچیده‌ای چون دموکراسی، آماده‌ترند. اما طبقه متوسط گسترده در جوامعی سر بر می‌آورد که رونق و شکوفایی وجود داشته باشد.

هشام الموسوی، استادیار اقتصاد دانشگاه سلطان سلیمان مراکش، با استفاده از تجربه خودش راجع به جهانی ‌شدن ایران و نگرانی‌های آن می‌نویسد: گفتمان حول جهانی ‌شدن اغلب با طنین ملی‌گرایی اقتصادی همراه می‌شود. همین مساله باعث می‌شود که منطق «ما علیه آنها» به استدلال هر دو طرف وارد شود و در نتیجه بحث را بی‌فایده کند. این توضیح می‌دهد که چرا اکثریت جهانی‌ شدن را یک تهدید می‌دانند چون یک بازی «مجموع صفر» می‌شمارندش: بازی‌ای که هر آنچه یک طرف برده را در واقع طرف دیگر از دست داده.

به این معنا کشورهای متعددی از جمله ایران، خودشان را قربانی جهانی‌شدن می‌پندارند، جهانی‌ شدنی که محکوم است به غارت منابع ملی، استثمار کارگران محلی، بالا بردن سطح نابرابری و تحمیل فقر. اما آیا واقعاً این‌طور است، ایران؟

...سوال وارد این است که چرا ایران از جهانی‌ شدن بهره نمی‌برد؟

یوسف مواجی، مدیر موسسه مطالعات اقتصادی اروپا، از تجربه‌های مشابه در اروپا می‌گوید و استونی و گرجستان را مثال می‌زند:

بهترین نمونه، مورد گرجستان است که از زمان «انقلاب گل رز» اصلاحات وسیع اقتصادی پدید آورده و توانسته از کشوری در آستانه ورشکستگی در سال ۲۰۰۳، به اقتصاد بازاری به نسبت کارا در سال ۲۰۱۶ بدل شود. در شاخص سهولت کسب و کار بانک جهانی، گرجستان موفق شده تا با اصلاحات نهادی عمده، از رده ۱۱۲ در سال ۲۰۰۵، به رده بیست و چهارم در سال ۲۰۱۶ صعود کند و در میان ۱۸۹ کشور جهان، در رده‌های بالا حضور داشته باشد. گرجستان به واسطه اصلاحاتش موفق شده اعتماد بخش کسب ‌و کار را جلب کند و برای سرمایه‌گذاری، به ویژه در بخش زیرساخت‌های حمل‌ونقل، انگیزه‌های بالا ایجاد کند. نرخ رشد میانگین تولید ناخالص داخلی‌اش در سال ۲۰۰۷، یک سال قبل بحران جهانی اقتصاد، رشد چشمگیر داشت و اقتصادش توانست انبساط قابل توجه 12.3 ‌‌درصدی داشته باشد.

جیمز تولی، استاد سیاست‌های آموزشی دانشگاه نیوکاسل، در پیام نوروزی‌اش به حوزه تخصصش یعنی آموزش می‌پردازد:

عرف پذیرفته‌شده در مورد آموزش خصوصی این است که «فقط» به کار ثروتمندان و نخبگان می‌آید. اگرچه شکی نیست که آموزش خصوصی به این گروه‌ها خدمت‌رسانی می‌کند اما در جهان درحال‌توسعه و در اقتصادهای تازه‌پا، انقلابی خارق‌العاده در این زمینه در حال وقوع است. این انقلابی است که نیروهایش آن بخش آموزش خصوصی است که به فقرا و خانواده‌های کم‌درآمد خدمت می‌رساند. برای مثال در میان کشورهای آفریقای سیاه و جنوب آسیا، اکثریت چشمگیری از بی‌بضاعتان شهرها (بیش از ۷۰ درصد آنها) به مدارس خصوصی کم‌هزینه می‌روند. این مدارس در موضوعات درسی کلیدی، بسیار بهتر از مدارس دولتی کار می‌کنند و تنها یک‌سوم (یا کمتر) هزینه واحد را دریافت می‌کنند. و برای اولیا هم پرداختن این هزینه ممکن است. تحقیقات اخیری که در زاغه‌های مونروویای لیبی -احتمالاً یکی از فقیرترین زاغه‌ها در جهان- صورت گرفته نشان می‌دهد اگر هزینه‌های افزوده مدرسه -هزینه‌هایی چون لباس فرم، کفش، کتاب و حمل و نقل- را به حساب بیاوریم، فرستادن فرزند به مدرسه دولتی هزینه‌هایی به اولیا تحمیل می‌کند معادل ۷۵ درصد هزینه‌های فرستادن فرزندشان به مدرسه خصوصی...

ایمون باتلر، اقتصاددانان بریتانیایی و مدیر موسسه آدام اسمیت، در پیام نوروزی‌اش دورنمای ایران را وسیع و روشن می‌بیند و بر اهمیت تجارت تاکید می‌کند:

دورنمایی که می‌گویم نه‌تنها برای داد و ستد میان ایران (با خدمات و کالاهای ممتاز و بسیارش) و کشورهای متعددی که پیش‌تر کشورهای متخاصم محسوب می‌شدند وجود دارد، بلکه حالا چشم‌انداز برای مبادله اندیشه‌ها و انگاره‌ها بار دیگر روشن شده است چه مردم می‌توانند آزادانه‌تر از ایران به دیگر کشورها و از دیگر کشورها به ایران سفر کنند و روابط شخصی و اندیشه‌ای برقرار کنند که برای همه افراد سودمند باشد.

دنیل کلاین، دیگر استاد دانشگاه جرج میسون و سردبیر ژورنال ایکان واچ، به مغالطه‌های جاری علیه لیبرالیسم اقتصادی اشاره می‌کند: لیبرال‌هایی مثل آدام اسمیت، فردریک هایک و میلتون فریدمن منتقدان زیادی دارند. منتقدان لیبرالیسم اقتصادی معمولاً لیبرالیسم را بد تصویر می‌کنند. یک عروسک پوشالی می‌سازند و بعد عروسک پوشالی را زمین می‌زنند و وانمود می‌کنند که لیبرالیسم را زمین زده‌اند...

اگر خواننده فوربس، وال‌استریت ژورنال، تایم، نیویورک‌تایمز یا گاردین هستید حتماً با تیم ورستال، اقتصاددان بریتانیایی و نوشته‌های او آشنایید. او در پیام نوروزی‌اش ایران را با انگلستان، سوئد و چین مقایسه می‌کند و به سودای الگوی اسکاندیناوی و سوسیال‌دموکراسی می‌پردازد:

امروزه ایران در همان سطح از ثروت اقتصادی قرار دارد، که انگلستان در سال ۱۸۸۰، سوئد در سال ۱۹۲۵ و چین در سال ۲۰۰۰ در آن قرار داشتند. این کشورها همگی از آن تاریخ تا به امروز به شکل چشمگیری ثروتمندتر شده‌اند، چین خود به تنهایی در طول ۱۶ سال، ثروتش را دو برابر کرده است. چرا یکی از قدیمی‌ترین تمدن‌های جهان، به یکی از ثروتمندترین‌ها بدل نشود؟ همه آنچه لازم است این است که ایران سیاست‌های اقتصادی درستی را دنبال کند که اجازه می‌دهند رشد اتفاق بیفتد...

پی‌یر لومیو، استاد اقتصاد دانشگاه کبک کانادا، از فرصت‌های پیش روی ایران می‌گوید: به نظر می‌آید که برای اقتصاد ایران فرصت‌های زیادی وجود دارد. مقصودم تنها فرصت‌های صادرات نفت نیست (و در نتیجه فرصت واردات بیشتر از دنیا)، که شکی نیست اهمیت بالایی دارد. مقصودم فرصت رونق عمومی است، که در صورت آزادی اقتصادی و مهار برداشتن از کارآفرینی می‌تواند به دست بیاید.

به مورد چین توجه کنید. همین 40 سال پیش هیچ‌کس فکرش را هم نمی‌کرد این کشور به دومین اقتصاد بزرگ جهان بدل شود...

جیمز گارتنی، استاد اقتصاد و سیاستگذاری دانشگاه فلوریدا، که کتاب پرفروش «عقل معاش»اش با ترجمه فارسی صاحب این قلم در دست چاپ است، مردم ایران را به استفاده از تفکر جدی در باب درس‌های گذشته دعوت می‌کند و اقتصادهای موفق را به گواه می‌گیرد:

در طول دو دهه گذشته، کشورهای چهارک بالای جدول آزادی اقتصادی سطح درآمد سرانه‌ای داشته‌اند که به صورت تقریبی هفت برابر سطح درآمد چهارک پایینی این جدول، یعنی کشورهایی با کمترین آزادی اقتصادی، بوده است. علاوه بر این تاثیرات مثبت آزادی اقتصادی را در جهان می‌شود به عینه دید. در آسیا هنگ‌کنگ و سنگاپور است که بیشترین میزان آزادی اقتصادی را دارند، و بالاترین سطح استانداردهای زندگی در آسیا هم متعلق به همین کشورهاست. در اروپا سوئیس آزادترین اقتصاد را دارد و بیشتر کامیابی اقتصادی هم متعلق به همین کشور است. در آمریکای جنوبی، شیلی آزادترین اقتصاد را دارد و به همین ترتیب بالاترین سطح درآمد سرانه در این منطقه متعلق به این کشور است. در آمریکای شمالی هم ایالات متحده و هم کانادا در سطوح بالای آزادی اقتصادی‌اند و به همین دلیل است که رونق در این کشورها بالاست. در طول دو یا سه دهه گذشته، هم چین و هم هند به شکل چشمگیری به سوی آزادی اقتصادی قدم برداشته‌اند و هر دو رشد سریع اقتصادی و کاهش شدید فقر را تجربه کرده‌اند.

آنتونی دیویس، استاد اقتصاد دانشگاه پیتسبورگ و جیمز هاریگن مدیر برنامه‌های آکادمیک استراتا در دانشگاه یوتا، در پیام نوروزی‌ای که مشترکاً نوشته‌اند با اشاره به گزارش آزادی اقتصادی فریزر به ریشه مشکلات اقتصادی ایران پرداخته‌اند:

تحریم‌های اقتصادی علیه ایران که اخیراً به پایان رسیدند، سرچشمه اصلی مشکلات اقتصادی ایران نیستند. دلیل اصلی مشکلات اقتصادی ایران، نبود آزادی اقتصادی درون مرزهایش است. جوامع هم مثل افراد، در دل شرایط متفاوتی زاده شده‌اند. برخی بیشتر از دیگران از موهبت منابع طبیعی برخوردارند. برخی خوش‌اقبال‌ترند. برخی مدام با همسایه‌هاشان اصطکاک دارند، حال آنکه باقی در آرامش نسبی زندگی می‌کنند. اما گذشته از تفاوت‌هایی که در برخورداری از منابع و در تاریخ و محیط‌زیست وجود دارد، آزادی اقتصادی به شکلی تقریباً عالم‌گیر در میان همه جوامع موفق وجود داشته است، و جوامع کمتر موفق، از آن بی‌بهره بوده‌اند. آنهایی که دغدغه سعادت ایران را دارند، باید در زمان طرح ریختن برای مسیر آینده این کشور، از این واقعیت باخبر باشند.

راسل رابرتز، اقتصاددان انستیتو هوور دانشگاه استنفورد و مجری یکی از پرطرفدارترین پادکست‌های اقتصادی دنیا «ایکان تاک» ابراز امیدواری کرده تا به عوض آنچه ما را از هم جدا می‌کند بتوانیم روی آنچه بین همه ما مشترک است، تمرکز کنیم: آدام اسمیت چه خوب این نکته را می‌دانست و چه خوب توضیحش داده بود که تجارت، از هر نوعش، چه به ورای مرزها و چه درون‌مرزی، ما را تهییج خواهد کرد تا فکر کنیم برای دیگران چه می‌توانیم بکنیم. در معضلات و چالش‌هایی که دیگران با آنها مواجه‌اند ما را به همدلی ترغیب می‌کند و باعث می‌شود که به از سرگذراندن این معضلات و چالش‌ها، یاری برسانیم. اگر نهادهای درست موجود باشند، میل من برای بهتر کردن زندگی خودم ترغیبم می‌کند برای بهتر کردن زندگی دیگران هم راه‌هایی پیدا کنم، راه‌هایی که مرزهای امور مالی را درمی‌نوردند.

و نهایتاً استیون هورویتز، اقتصاددان برجسته مکتب اتریش و استاد اقتصاد دانشگاه سنت لارنس در یادداشتش با عنوان «سه ستون موفقیت اقتصادی» راجع به چالش‌های سر راه ایران از جمله خصوصی‌سازی، بازار رقابتی و تعرفه‌ها می‌نویسد:

برای مثال، اگرچه «خصوصی‌سازی» شرکت‌هایی که سابقاً دولتی شده بودند، گامی است در مسیر درست، اما فقط سپردن این دارایی‌ها به دیگر سازمان‌هایی که هنوز به طور غیرمستقیم توسط دولت مدیریت می‌شوند، راه درست انجام کار نیست. به عوض فکر کردن در راستای «خصوصی‌سازی»، حکومت باید «انحصارزدایی» را ترغیب کند و راه‌هایی بیابد که بتوان از طریق‌شان سطح رقابت را در اقتصاد ایران بالا برد. تبدیل کردن انحصارهای دولتی، به انحصارهای خصوصی، نتیجه‌اش همین می‌شود که امروز هست.

اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    کارگزاری مفید