چک بی محل در کارزار انتخابات

کدخبر: ۱۶۴۲۶۶
می گویند سال ها پیش شخصی بد عهد وبدحساب،طلبکاران بی شماری داشت. طلبکاران فشار می آوردند و پولشان را مطالبه می کردند اما او توان پرداخت نداشت. سال های طولانی، قرضش را با استقراض مجدد می پرداخت اما چون بی اعتبار شده بود،کسی حاضر نبود دوباره به او قرض بدهد.باید کاری می کرد.

روزی همه طلبکارانش را فراخواند و بر چهارپایه ای ایستاد و با اعتماد به نفس فراوان وعده داد که اگر طلبکارانش به او اعتماد کنند و دوباره به او پول قرض بدهند،به زودی به طلبشان خواهند رسید. وقتی پرسیدند چطور؟

گفت: اخیرا متوجه شده ام چوپانان، هر روز صبح چند گله گوسفند را از کوچه ما به صحرا می برند و شب دوباره از همین مسیر برمی گردانند. اگر دوباره  پولی به من قرض بدهید، بذر خار بر دیوارهای خانه ام می پاشم و دیوار را خارزار می کنم تا هربار که گوسفندان رد می شوند، پشمشان به خارها گیر کند و من پشم ها را جمع می کنم و با خرید چند چرخ ریسندگی، به زودی کارگاهی برپا خواهم کرد و آن قدر نخ می ریسم تا بتوانم مطالبات شما را پرداخت کنم.

یکی از طلب کاران که از حرف های مرد بدعهد متعجب شده بود، با صدای بلند خندید. مرد بدهکار هم پیش دستی کرد و گفت : "بخند حالا که به پول خودرسیدی، حق داری بخندی"

حکایت برخی وعده های انتخاباتی و سیاست های اعمال شده برای خرید رضایت مردم، شبیه همین داستان، خنده دار و مضحک است. هنوز برنامه ستاد انتخابات اعلام نشده که نامزدهای رسمی و غیر رسمی،مسابقه عوام فریبی را شروع کرده اند.

در نبود فعالیت های سازمان یافته حزبی و اعلام برنامه های مدون،نامزدهای انتخاباتی، با گروگان گیری مشکلات ساختاری که در پنجاه سال گذشته روی هم تلنبار شده اند، مدام چک بی محل می کشند و هر جایی که پشت تریبون قرار می گیرند، وعده ای می دهند و از خود نمی پرسند این همه وعده از کجا قرار است تأمین مالی شود؟

مثل همان مرد بد عهدِ حکایتِ قدیمی که قرض می کرد تا قرضش را بپردازد.

چه آنها که دم از افزایش یارانه نقدی می زنند و چه آنها که منابع کشور را صرف خرید رضایت موقت مردم می کنند،در مسیر تحمیل هزینه به اقتصاد نیمه جان ایران گام برمی دارند.

این اقتصاد، حکم کشتی طوفان زده ای را دارد که در دریایی از مشکلات سرگردان است. حال برخی ازملوانان این کشتی به جای این که به دنبال راهی برای نجات از طوفان باشند، روی عرشه به جنگ و دعوا مشغولند و برای این که کاپیتان شوند،هر کاری می کنند تا جاشوان و خدمه کشتی را با خود همراه سازند.

گاهی فکر می کنم سکانداری کشتی اسیر طوفان که با هر طوفانی (هرانتخاباتی)  بیشتر و بیشتر صدمه می بیند، چه ارزشی دارد که این قدر ملاحان را به جان هم انداخته است؟

و اما راه حل عبور از این طوفان، آگاهی مردم  و تقوای سیاسی سیاستمداران است.

هر چند هر دو راه حل سختند و دشوار اما اولی دست یافتنی تر است.

مردم باید بدانند بخش عمده ای از مشکلات کشور، ساختاری است و هیچ سیاستمداری نمی تواند در کوتاه مدت آنها را حل کند.

مشکلاتی نظیر بیکاری، مشکلات نظام بانکی، خشکسالی، فقر، نابرابری، بحران های زیست محیطی،صندوق های بازنشستگی، سرمایه گذاری و ده ها مشکل و معضل بزرگ دیگر، امروز به وجود نیامده اند که فردا حل و فصل شوند. سیاستمداران نیز نباید از این مشکلات گروگان گیری کرده و با طرح وعده های غیرکارشناسی و هزینه زا، در صدد جلب آرای مردم برآیند و مشکلی بر مشکلات کشور بیفزایند.

واقعیت های موجود نشان می دهد که یک دولت شاید بتواند یک یا دو مشکل ساختاری  را به طور نسبی حل کرده و برای چند مشکل دیگر برنامه ریزی کند و کار را به دولت بعد بسپارد.

مثل تورم که خوشبختانه امروز جزو مشکلات حاد کشور نیست و در سایه سیاست گذاری صحیح تا حدودی مرتفع شده است.

بنابراین ساده سازی مشکلات ریشه ای و چند لایه و ارائه راهکارهای پشت تریبونی توسط هر سیاستمداری، چیزی جز عوام فریبی نیست.

گوش مردم از این گونه وعده ها پر است و چیزی که نیاز داریم، برنامه و شعارهای روشن و مشخص است.

ما همه ساکنان همین کشتی طوفان زده هستیم و کاپیتانی نمی خواهیم که با طرح وعده های عوام فریبانه در صدد جلب حمایت و خرید رضایت مردم باشد. سکانداری می خواهیم که راه را بلد باشد و بتواند کشتی را از طوفان دور کند. حتی اگر با این کاپیتان به مقصد هم نرسیم، مهم نیست. مهم این است که در مسیر نجات قرار گیریم.

اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    کارگزاری مفید