نظر صریح دختر شهید رجایی در مورد شباهت احمدی نژاد و پدرش + عکس

کدخبر: ۱۸۱۵۶۲
دخترهای شهیدان رجایی و باهنر در دومین دهه زندگیشان به سر می‎بردند که سایه پدر از سرشان پرکشید. نهضت باهنر دومین فرزند شهید باهنر 12 ساله بود و جمیله رجایی فرزند ارشد شهید رجایی، 17 سال داشت.
نظر صریح دختر شهید رجایی در مورد شباهت احمدی نژاد و پدرش + عکس

خبرآنلاین : نسرین وزیری: نهضت باهنر که در روز انفجار دفتر نخست وزیری، دانش آموز کلاس پنجم دبستان بود، حین بازی بود که صدای انفجار را می‏‎شنود. سروصدا و هیاهو آنقدر زیاد بوده که تا مدتی فقط به رفت و آمدها نگاه کرده است. حضور پرتعداد پاسدارها و نیروهای آتش نشانی را به خاطر دارد و می‎گوید: فقط می‎دانستیم که یکی از دفاتر منفجر شده است، اما نمی‎دانستیم کدام دفتر. صبح روز بعد مطلع شدیم که دفتر نخست وزیری بوده و پدرم نیز شهید شده است.

دختر شهید رجایی دختر شهید باهنر

تازه یک ماه بود که خانواده باهنر به پاستور و محدوده نخست وزیری نقل مکان کرده بودند. آنها از پیش از انقلاب ساکن جماران بودند اما چندین بار سوء قصد به جان پدر در آوان پیروزی انقلاب و پس از آن، سبب شده بود تا امام(ره) دستور دهند آنها در محوطه امن پاستور سکنی گزینند. غافل از آنکه آنجا هم در سایه امن نخواهند بود.

دختر 12 ساله آن روزهای شهید باهنر، تا پنج سال بعد هم منتظر بود تا عاملان این حادثه تروریستی شناسایی شده و به سزای عملشان برسند اما به دستور امام خمینی (ره) برای متوقف شدن روند بررسی پرونده گردن می‎نهند. «نهضت باهنر» این را در نتیجه «ولایت پذیری» خانواده‌اش می‎داند و می‎گوید: اگرچه برخی مخالفتشان با این تصمیم امام را در فضای رسانه‌ای عنوان می‎کردند اما ما این را پذیرفتیم که به گفته امام به صلاح کشور نیست که این ماجرا پیگیری شود. ما به این تصمیم تن دادیم و هرگز با مختومه شدن پرونده مخالفت نکردیم.

او با قطعیت می‎گوید که عوامل خارجی در این ماجرا دخالت داشته‎اند. به یاد داشت که یکی از اقوام از رادیو اسرائیل شنیده بود که انفجاری در دفتر نخست وزیری رخ داده و رجایی و باهنر کشته شده‌اند. این در حالی بود که هنوز انفجاری رخ نداده بود! او می‎کوشد که این خبر را به گوش خانواده باهنر برساند اما استقرار آنها در محوطه امنیتی پاستور مانع از آن می‎شود که او به موقع خودش را برساند. دختر ارشد شهید باهنر می‎گوید که در سال‎های پس از آن حادثه نیز مستندات بیشتری درباره نقش بیگانگان در این انفجار به دست آمد که موید نقش آنان به همراه منافقین وعوامل داخلی در این حادثه بود. چه آنکه کلاهی که عامل انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی در 7 تیر سال 60 بود نیز گفته بود که حادثه 8 شهریور از سوی عمال منافقین انجام شده بود.

در دهه‎های واپسین انقلاب، گاهی افراد جامعه مشابهت‎هایی میان رجال سیاسی با شهدای اول انقلاب همچون رجایی و بهشتی متصور می‎شوند. از نگاه فرزند شهید باهنر، اینکه افراد خودشان چنین نسبتی برای خودشان قائل شوند یا جامعه آنها را در چنین جایگاهی ببیند، متفاوت است. چه آنکه گاهی یک صفت در فردی آنقدر برجسته است که دیگران را به یاد کسی می‌اندازد. شاید این فرد نتواند جای آن کسی که در ذهن مردم است بنشیند؛ اما تشابهات اخلاقی و اجتماعی میان آنهاست که خاطرات گذشته را در ذهن مردم زنده می کند. 

نهضت باهنر با بیان اینکه نباید نسبت به این موضوع حساس بود، ادامه داد: در مقطعی، یکی از آقایان به دلیل ساده زیستی و مردم‎مداری، "رجایی زمانه" خوانده می‎شد؛ اما با گذر زمان تفاوت‎های او با شهید رجایی عیان شد و دیگر چنین تمثیلی را برایشان به کار نبردند.

او با بیان اینکه «انشاالله تعداد کسانی که هم مسلک شهید رجایی و باهنر هستند بیشتر و بیشتر شود»، به شوخی گفت: ما که بخیل نیستیم! کاش خط مشی آن بزرگان، الگوی جامعه امروز و فردای ما باشد.

دختر ارشد شهید باهنر از اینکه بگوید در میان رجال کنونی چه کسی شبیه پدرش است، امتناع کرده و تنها به این اکتفا کرد که شاید تنها یک صفت برجسته درفردی بتواند جامعه را به یاد ایشان بیاندازد و مشابهت سازی کنند، اما برای اعضای خانواده تمامی صفات فردی و ظاهری است که می‎تواند تداعی کننده یاد پدر باشد و به نظر می رسد فرزند کوچک خانواده «میثم» شباهت بیشتری به شهید باهنر دارد.

درس پدر به اعضای خانواده: پارتی‌بازی ممنوع!

جمیله رجایی فرزند ارشد شهید رجایی است که در زمان شهادت پدر 17 سال داشت. او کلاس پنجم دبستان بود که پدرش به زندان رفت و پشت نیمکت‎های کلاس سوم راهنمایی نشسته بود که پدرش آزاد شد. عمر رجایی تنها تا دو سال پس از انقلاب، به طول انجامید. دوره‎ای که او یا نماینده مجلس بود، یا وزیر آموزش و پرورش یا نخست وزیر و 28 روز پایانی را هم رئیس جمهور بود. ایامی که او از صبح زود تا آخر شب کار می‎کرد و حتی برخی شب‎ها به خانه نمی‎رفت و فرزندانش کمتر شاهد حضورش در خانه بودند.

برای همین است که خاطرات پدر در ذهن فرزندان، بسیار دور و تا حدی کمرنگ است. «جمیله» اما هنوز نامه‎های پدرش از زندان را به یاد دارد. نامه‎هایی که نشان می‎داد پدر علی‎رغم سختی زندان و شکنجه‎های ساواک، هنوز روز تولد فرزندانش را بیاد دارد و اگر در جمعشان نیست که هدیه‎ای به آنها داده و گرم در آغوششان بگیرد، دست کم برایشان نامه می‎نویسد. پدر آموزگارشان از همانجا به دو دختر و تنها پسرش درس زندگی می‎داد. از آنها می‎خواست در امور خانه یاری‎گر مادر باشند و هر یک کدام بخش از مسئولیت‎ها بر عهده بگیرند. «مساوات»، «عدالت» و «برابری» اصولی است که فرزندان رجایی از نامه‎های پدر یاد گرفتند.

شهید رجایی در کلاس‎های درسش هم با دانش‎آموزانش چنین رفتاری داشت. به قول «جمیله» که پا جای پای پدر گذاشته و در آموزش و پرورش خدمت می‎کند، معلم شهید از اول سال تحصیلی با شاگردانش اتمام حجت می‎کرده و از آنها می‎خواسته تا همچون او متعهد به انجام مسئولیت‎هایشان باشند. غیبت نکنند و دیر در کلاس حاضر نشوند و ... او به این ترتیب نظم و دقت را به آنها می‎آموخت و وفای به عهد را برایشان دیکته می‎کرد.

فرزند ارشد شهید رجایی از اصرار پدرش درباره اینکه همچون عامه جامعه زندگی کنند، می‎گوید. اینکه ظاهر و باطن خانه‎ و پوشش بچه‎ها مثل بقیه مردم باشد و هرگز از قبل پست پدر، منفعتی نصیب خانواده نشود. همین خط مشی پدر بود که مادر نیز آن را در پیش گرفت و مانع ازدواج فرزندانش با خانواده رجال سیاسی شد تا سبک زندگی‎شان همچون عامه مردم باقی بماند. 

در نتیجه چنین تربیت خانوادگی‎ای بود که «جمیله» همچون دیگر افراد جامعه در آزمون استخدامی شرکت کرد و معلم شد. کارش را هم از مدارس جنوب شهر تهران آغاز کرد. نه از اسم پدر شهیدش استفاده کرد و نه مادرش که نماینده مجلس بود قدمی برای او برداشت. حتی روزی که به استخدام آموزش و پرورش درآمد، مادرش در سفر کاری خارج از کشور در جایگاه نماینده اهالی پایتخت در مجلس بود و خبر نداشت که دخترش بالاخره شاغل شده است. جمیله می‎دانست که پارتی بازی در این خانواده جایی ندارد و باید روی پای خودش بایستد.

فرزند ارشد شهید رجایی از مشابهت سازی دو دهه بعد پدرش با محمود احمدی‎نژاد متعجب است و با تاکید بر اینکه این دو نفر هیچ شباهتی از نظر اخلاقی و شخصیتی ندارند و چنین نسبت دادن‎هایی صحیح نیست، در پاسخ یه اینکه پدرتان چه ویژگی‏‎هایی داشت که احمدی‎نژاد نداشت، گفت: پدرم هیچ‎گاه از روابط خانوادگی در کارش استفاده نمی‎کرد و پارتی بازی در مرامش نبود، از روی حساب حرف می‎زد و قاطع بود. در کارهایش دقیق بود و قدمی خلاف قانون بر نمی‎داشت.

او از نگاه مادرش به این موضوع یاد کرد که گفته بود «کارهای احمدی‌نژاد شباهتی به رجایی ندارد». عاتقه صدیقی در همان دوران زمامداری احمدی‎نژاد متذکر شده بود که اداره کشور بر مبنای خود محوری خطرناک است و نسبتی با مشی رجایی که بر کار کارشناسی متکی بود، ندارد. او حتی در نقد کپی برداری از برخی شیوه‏‎های همسر شهیدش در دولت احمدی‎نژاد گفته بود که «روش‌هایی که دولت کنونی پیش‌گرفته، بدون توجه به عنصر زمان و شرایط جهانی و کشور است. لذا اقدامات این دولت نتیجه‌ای ندارد و مصیبت به بار آورده است. هر چه شب و روزهای بیشتری کار کنند، بر عمق این مصیبت‌ها افزوده می‌شود یعنی به هر نسبت تلاش دولت نهم افزایش یابد، آثار سوء‌بیشتری به جا می‌گذارد.»

جمیله رجایی در تبیین خاطراتش از ایام حیات پدر، از جشن تکلیفش یاد کرد. به گفته او آن زمان، مثل الان برگزاری مراسم جشن تکلیف مرسوم نبود ولی خانواده او برای اولین فرزندشان جشن تکلیف گرفتند، آن هم با حضور افراد خانواده پنج نفره‎شان. شهید رجایی برای او توضیح می‎دهد که برای چه این جشن را گرفته‎اند و به کتاب شعر به نام «باغ مریم» هدیه می‎دهد. هدیه‎ای که به او نشان می‎دهد مطالعه چقدر برای پدرش مهم است و چقدر علاقمند است که فرزندانش اهل مطالعه باشند. 

خاطره دیگر «جمیله» مربوط به زمانی هفت یا هشت سالگی او بود. ایامی که پدر با تمام مشغله کاری و مبارزاتی خود به تفریح فرزندانش اهمیت می داد و جمعه‎ها یا روزهای تعطیل آنها را به کوه می برد. سن کم بچه‎ها، پدر را از این تفریح کم هزینه و پر فایده منصرف نمی‎کند و او با حوصله زیاد دست آنها را گرفته و از کوه بالا می‎برد. دختر بزرگش هدف پدر را آموزش استقامت و صبر و ایستادگی در سختی‎های کوهنوردی می‎داند و می‎گوید: اگر جایی نمی توانستیم از کوه بالا برویم سعی می کردند خودمان تلاش کنیم و نهایتا اگر نمی توانستیم، به ما کمک می‎کردند.

اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    کارگزاری مفید