علامت بالینی یک فتنه در خاورمیانه / آیا جنگی با محوریت عربستان در راه است؟

کدخبر: ۱۹۰۲۹۰
یک نکته بسیار مهم وجود دارد که از قضا موفقیت و عدم موفقیت طراحی جدید آمریکا به آن بازمی‌گردد و آن نیز میزان همراهی ایرانی‌ها در دو سطح مسئولان رسمی و تصمیم‌سازان غیر رسمی با طراحی ارتش آمریکاست.
علامت بالینی یک فتنه در خاورمیانه / آیا جنگی با محوریت عربستان در راه است؟

به گزارش مشرق، سعدالله زارعی در هفته نامه «صبح صادق» نوشت: باز داشتن سعد حریری از بازگشت به لبنان را می‌توان علامت بالینی یک فتنه دانست. این بار دولت ریاض از روش نامتعارفی، یعنی «مداخله مستقیم و علنی»، استفاده کرده است. از سوی دیگر این اقدام همزمان با تهدید لبنان از سوی رژیم صهیونیستی صورت گرفته و نشان‌دهنده خروج عربستان سعودی از همکاری‌های غیر آشکار با نظامیان تل‌آویو است. از این منظر آنچه روی داده به لحاظ شکلی جدید است و شاید در جای دیگری هم‌ سابقه نداشته باشد.

اما تهدید لبنان به اقدام نظامی، امنیتی، سیاسی و اقتصادی از سوی محور سعودی‌ـ صهیونیستی اصلاً جدید نیست و شاید به دلیل شکست اسرائیل و عربستان در توسل به انواعی از شیوه‌های نظامی و سیاسی علیه لبنان بوده که هم اینک برای باورپذیر شدن تهدید، لزوماً باید صورت عجیب و غریبی به آن داده می‌شد! رژیم صهیونیستی، اگر دست به جنگی علیه لبنان بزند حتماً این جنگ شدیدتر و سخت‌تر از جنگ ۳۳ روزه سال ۱۳۸۵ نخواهد بود، چرا که این رژیم در این فاصله به توان جدیدی در حوزه تجهیزات و نفرات نظامی دست پیدا نکرده و این در حالی است که در این فاصله بر حجم و کیفیت سلاح و سازمان نیروی انسانی حزب‌الله افزوده شده و «جوانان» این کشور تجربه گران‌قیمتی هم در جنگ شهری به دست آورده‌اند. کما اینکه عربستان هم اگر دست به اقدامات آشوب‌طلبانه علیه جبهه مقاومت در لبنان بزند، سخت‌تر از اقداماتی که این رژیم با استفاده از دولت فؤاد سینیوره و مخالفان حزب‌الله در لبنان، حدود شش ماه پس از پایان جنگ ۳۳ روزه انجام داد که به شکل‌گیری جریانی تحت عنوان ۱۴ آذار یا ۱۴ مارس علیه حزب‌الله انجامید، نخواهد بود. پس کاملاً پیداست، جو روانی که وانمود می‌کند شرایط منطقه به سمت بحرانی‌تر شدن پیش می‌رود با واقعیت میدانی تطابق ندارد.

در این صحنه در واقع بحث حزب‌الله و لبنان هم مطرح نیست، بحث اصلی بحث سوریه است. همه می‌دانیم که جبهه مقاومت با محوریت ایران و سوریه در حال غلبه بر جریان تکفیری‌ـ تروریستی است که به طور پنهان و آشکار از سوی کشورهایی نظیر آمریکا و عربستان حمایت می‌شد و همه می‌دانیم که پرونده سیاسی سوریه جدی‌تر از پیش مطرح شده و از قضا در بستری پیش می‌رود که ایران و روسیه در کانون آن قرار دارند. حزب‌الله، ارتش سوریه و نیروهای مردمی آن و نیروهایی که از کشورهای مجاور به کمک جبهه مقاومت آمده‌اند، پرونده امنیتی‌ـ نظامی سوریه را در اختیار دارند. اما پرونده سیاسی سوریه در مرحله ابتدایی و طفولیت قرار دارد و فعلاً شواهد و قرائن می‌گویند همان کسانی که «پرونده سخت» سوریه را به سرانجام مورد نظر خود رساندند، در حال برنامه‌ریزی برای مدیریت پرونده سیاسی سوریه و پایان دادن به آن در یک دوره کوتاه هستند و این می‌تواند به تثبیت موقعیت جبهه مقاومت منجر شود و در واقع خطری ممتد و درازمدت برای آمریکا، عربستان و... پدید آورد. آمریکا و وابستگان منطقه‌ای آن و حتی بعضی دیگر از دولت‌ها نظیر ترکیه تحت هیچ شرایطی نمی‌خواهند به ترتیبات سیاسی تن بدهند که نتیجه آن تثبیت قدرت جبهه مقاومت باشد، ولی این موضوعی نیست که به راحتی و بدون یک طراحی ویژه و استفاده از ظرفیت‌های مختلف و همگرا کردن آن قابل ممانعت باشد.

تهدید رژیم صهیونیستی به حمله به لبنان و نکته‌ای که اخیرا ارتش این رژیم بیان کرد و به هم زدن وضع عادی در لبنان و کشاندن بحث موشکی ایران به گروه ۵+۱ و شورای امنیت سازمان ملل همه در یک راستا قرار دارند و سرنخ این قضایا هم در دست مقامات آمریکایی است، چه اینکه بیستم خرداد ماه گذشته، نماینده آمریکا در شورای امنیت سازمان ملل متنی را میان اعضای دائم این شورا توزیع کرد که در آن بر غیر قابل پذیرش بودن سیطره جبهه مقاومت در منطقه تأکید شده بود و از این رو می‌توانیم بدون هرگونه تردیدی بگوییم که حتی تهدیدات نظامی اسرائیل علیه حزب‌الله این بار ماهیت آمریکایی دارد.

اما واقعیت این است که آنچه از سوی آمریکایی‌ها به «ترساندن بزرگ» تعبیر می‌شود، توسل به جنگی بزرگ یا کوچک علیه اضلاع جبهه مقاومت نیست، چه اینکه چنین مسیری پیش از این طی شده و به نتیجه نرسیده است. مردم می‌دانند که وقتی یک کشتی‌گیر از پس وزنه‌ای ۸۰ کیلویی برنیامده باشد، سخن گفتن او از شکستن رکورد ۱۵۰ کیلویی خنده دیگران را در پی می‌آورد. بی‌شک نه عربستان جرئت می‌کند وارد جنگی علیه ایران یا حزب‌الله شود، نه آمریکا و نه رژیم صهیونیستی، اما از نظر آنان سخن گفتن از تهدید و تبدیل آن به «ترس بزرگ» می‌تواند موفقیت‌آمیز باشد. تجربه آمریکایی‌ها به خصوص از زمان روی کار آمدن جیمی کارتر با محوریت زبینگو برژینسکی می‌گوید می‌توان به چنین فرمولی امید بست.

در این میان یک نکته بسیار مهم وجود دارد که از قضا موفقیت و عدم موفقیت طراحی جدید آمریکا به آن بازمی‌گردد و آن نیز میزان همراهی ایرانی‌ها در دو سطح مسئولان رسمی و تصمیم‌سازان غیر رسمی با طراحی ارتش آمریکاست. اگر در داخل ایران دولت جمهوری اسلامی و نخبگان مرتبط با آن که در این جلسه و آن جلسه دولتی به اسم اتاق فکر و تبادل افکار و استفاده از ظرفیت ملی حضور دارند موضع یکپارچه‌ای علیه این طراحی داشته باشند، ارتش آمریکا قادر به اجرای plan B طرح خود یعنی وادار کردن ایران به دادن «امتیازهای بزرگ» نخواهد بود، اما اگر دشمن به طور واقعی پشتش به افرادی در داخل دولت یا مجلس ایران و یا گروه‌های ذی‌نفوذ گرم باشد، به نتیجه رسیدن plan B حتمی خواهد بود. با این توصیف باید با تأکید بر اینکه ما در شرایط جنگ روانی دشمن قرار داریم و این عملیات روانی هر آن می‌تواند «تحمیلی بزرگ» بر جبهه مقاومت هموار کند، باید به شدت سخنانی که این روزها در دو طیف کارگزاران رسمی حکومت و اتاق‌های به اصطلاح فکر مطرح می‌شود را زیر نظر گرفت. هرگونه غفلت از این موضوع، کشور را دچار خسارتی جبران‌ناپذیر خواهد کرد.

اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    کارگزاری مفید