آخرین اخبار زنان خیابانی
-
روایت تکان دهنده از زنان و دختران خیابانی
کتکم میزدند. عموها از کوچیکتره تا بزرگه. فقط کافی بود توی کوچه منو ببینن، به باد کتک میگرفتنم. خسته شده بودم. دل به دریا زدم، رفتم سیوسه پل. اونجا با یه پسر مکانیک آشنا شدم. خوشگل بود. شلوار شیشجیب پوشیده بود. عاشقش شدم.