آیا اتاق بازرگانی میتواند بیماری جامعه کوتاهمدت ایران را درمان کند؟
یکی از مهترین مشکلات ما داشتن جامعه کوتاه مدت است. همیشه باید نگران باشیم که این مدیر تا کی برسر کار است و آیا پروژهای که آغاز شده به سرانجام می رسد.
این کلیدیترین سئوال در مورد اقتصاد و توسعه کلان کشورماست. نقش تعیین کننده و مهمی که بخش خصوصی و پارلمان آن یعنی اتاق بازرگانی میتواند در این زمینه ایفا کند تغییر وضعیت در رفتار هیئت نمایندگان اتاق بازرگانی است. به این معنا که قرار نبوده و نیست که مشاور سه قوه باشد.
اتاق بازرگانی باید بتواند در برابر تصمیمات غیرمسئولانهای چون تصمیمات دولتیها حق رأی و نظر داشته باشد. هماناندازه که تصمیمات سه قوه بر بخش خصوصی تأثیر دارد باید بخش خصوصی نیز بتواند در راستای سهجانبه گرایی رفتارهای غلط را اصلاح کرد. «دولت»، «فعالان اقتصادی» و «مردم» سه سوی این جانبهگرایی است. بنابراین پارلمان بخش خصوصی باید بتواند در برابر چنین آسیبهایی چون آثار «جامعه کوتاه مدت» برنامه صحیح ارائه دهد.
اگر برنامه توسعه کلان کشور تدوين نشود و تا زمانی که این برنامه برای همه دولتها لازمالاجرا نباشد ما در پیشرفت و توسعه پاشنه آشیل خواهیم داشت.
تا زمانی که اقتصاد ما سیاسی است و از سیاست تاثیر میگیرد، تا زمانی که برنامه توسعه و سند چشمانداز دستخوش تغییرات و گاها حذف میشوند و تا آنگاه که با تغییر هر مدیری در هر ردهای تمامی برنامههای تدوین شده داخلی ملغی و برنامهای جدید جایگزین میشود و تا زمانی که دولتها خود را ملزم به ادامه برنامه ندانند این اتفاق و این نگرانیها برای ما پا برجا خواهدبود.
معتقدم باید برنامه توسعه اقتصاد کلان تدوین شود تا علاوه بر مصوبات دولت و مجلس تائید حکومتی نیز داشته باشند تا دولتها را موظف کند که به آن پایبند باشند.
تا این تایید حکومتی نباشد و دولتها به سمت و سوی اجرای آن نروند حرکت ما رو به جلو نخواهد بود. نمیخواهم وارد این بخش شوم که برنامه باید چه ویژگیهایی داشته باشد. این بحث دیگری است. به هر حال ما صنایعی داریم و مزیتهایی داریم. باید ایجاد مزیت بکنیم. این ایجاد مزیت باید مبتنی بر داشتههایمان باشد. مبتنی بر نیروی انسانی و دانشمان و موقعیتهایی که میتوانیم ایجاد بکنیم.
با داشتن برنامه کلان اقتصادی قدرت برنامهریزی خواهند داشت و بیشک صنایع با عمر کوتاه مواجه نخواهند بود و جنگلهای آهنی در شهرکهای صنعتی خالی از فعالیت نخواهیم داشت.
یکی از ایرادهای بزرگ فعالیت اقتصادی در کشور ما این است که میخواهیم در همه رشتهها و عرصهها وارد شویم و تولید داشته باشیم. به قول برخی از دوستان، از کشتی تا چیتوز موتوری تولید میکنیم و میخواهیم خودکفا باشیم. در چنین شرایطی هیچ برنامه و استراتژی مشخصی در اقتصاد نداریم و همین سبب بازتولید «جامعه کوتاهمدت» در اقتصاد میشود.
در مجموع ما نباید فقط بر بستر مزیتهای موجود حرکت و باید مزیت جدید ایجاد کنیم. بنابراین مهمتر این است که مزیت سازی کنیم. این مثال را قبلا هم طرح کردهام که کشور هند هیچ مزیتی برای صنعت و تجارت IT نداشت. اما اینک تبدیل به قطب IT در دنیا شده است. یا مثلا همین شهر یزد در کشور خودمان. قبلا چه مزیتی داشت اما اینک به قطب تولید سرامیک، کاشی و فرش تبدیل شده است.
درصورت داشتن برنامه و تدوین آن، سرمایهگذار خارجی و بنگاه خارجی حاضر به سرمایهگذاری خواهد بود. حتی بخش عمدهای از از تولیدکنندگان داخلی هم با وجود برنامه مشخص و معین میتوانند خود را بروز و ظهور دهند.
بنابراین به جد عرض میکنم تدوین برنامه توسعه اقتصاد کلان کشور و ابلاغ آن توسط شخص مقام رهبری که دولتها را ملزم به اجرای دقیق آن بکند اصلیترین موضوع و راهگشای توسعه و اقتصاد کشور است.