کلاهبرداری و فساد در چه بستری رخ میدهد؟
نهتنها افزایش میزان کلاهبرداری، بلکه رابطه آن با سادهانگاری مردم، خاص جامعه ایران نیست. در هر دو مورد آمارها نشان میدهد که هم میزان کلاهبرداری، آن هم از نوع سازمانیافتهاش، در کشورهای توسعهیافته بیشتر است و هم اگر این رابطه، یعنی رابطه میزان کلاهبرداری و درجه سادهلوحی مردم صحت داشته باشد، در این نوع کشورها، به مراتب انسانهای سادهلوحتری نسبت به ایرانیان پیدا خواهید کرد که با سادهلوحترین ایرانی هم قابل مقایسه نباشد. مواردی که مورد اشاره قرار دادم زمانی دارای اهمیت خواهد بود که بروز هر نوع کلاهبرداری را ناشی از سادهلوحی بدانیم که البته من قائل به چنین رابطهای نیستم.
کلاهبرداری یک پدیده مدرن است و در جوامعی رخ میدهد که پیچیده شدهاند. مثلاً در اجتماعات کوچک، کلاهبرداری بسیار کم رخ میدهد. کلاهبردار نوع پیچیدهتری از رابطه اعتماد را ایجاد میکند. تقریباً عصر کلاهبرداریهای ساده و نوع اول گذشته است و شما کسی را که اطلاعات و شناختی نسبت به طرف معامله نداشته باشد بهسختی پیدا میکنید که تن به معامله دهد و رابطه اعتماد شکل گیرد، بهویژه اگر پول یا منفعت مالی زیادی در میان باشد.
نوعهای پیچیدهتر در جامعه جدید رخ داده است و کلاهبرداریها از آن نوعها هستند. هرچه کلاهبرداری بزرگتر باشد رابطه اعتماد قویتر است. وقتی در رابطهای اقتصادی فرد موردنظر قول کلاهبردار را نمیپذیرد (یعنی رابطه ساده اولیه، مثلاً تلفنی بگوید اگر آهن به قیمت ارزان میخواهید فلان قدر به حساب من بریزید) کلاهبردار مجبور است نخست اطلاعات خود را زیاد کند تا اولاً تجار آهن بپذیرند با کسی طرف هستند که همصنف خودشان است. در اینجا معمولاً نوعی اعتماد به وجود میآید که از نوع اعتماد مبتنی بر اجتماع است. یعنی کلاهبردار به نوعی دنیای فرد را صنفی یا گروهی میکند به نحوی که طرف معامله حس کند او را میشناسد چون همحرفه یکدیگر هستند. اگر باز هم رابطه اعتماد برقرار نشد برای ایجاد رابطه اعتماد و متعاقب آن معامله، طرف سومی را وارد میکند تا رابطه اعتماد ایجاد شود.
جیمز کلمن، جامعهشناس اقتصادی معتقد است: هر چقدر انتظار کسب سود بالاتر باشد، افراد منابع تحت کنترل خود را به قصد کسب منفعت زودتر آزاد میکنند و ریسک بیشتری را میپذیرند. منظورش این است که این نوع کنشها کنش انتخاب عقلانی است. کلاهبردارها نیز از این مساله سوءاستفاده میکنند و نخست خود را به صورت طرف امین معامله نشان میدهند و سپس چیزی در مقابل منابع دریافتشده نمیدهند. پس میتوان گفت هر چقدر معاملهای که به شما پیشنهاد میدهند منفعت نهاییاش بیشتر باشد و انتظار بیشتری برای کسب سود داشته باشید، احتمال کلاهبرداری یا ریسک کلاهبرداری بیشتر است. به علاوه، هر چقدر دوره زمانی تحویل کالا یا خدمات بیشتر باشد عامل ریسک نیز بیشتر است.
میبینید که افرادی هستند که خانهای را واگذار میکنند تا کسی آن را برایشان بسازد و حاضر میشوند برای کسب سود بیشتر مدتی صبر کنند و میبینید که رابطه اعتماد به این صورت ایجاد میشود، معامله برای کسب منفعت انجام میشود و احتمال خطر نیز افزایش مییابد. باید اضافه کنم در هر معاملهای صرفنظر از اینکه منافع دو طرف چه باشد هدف افراد باید مشترک باشد؛ هدفی همچون کسب منفعت. در این معاملات هر دو طرف میخواهند منافعشان را تامین کنند. در معاملهای که به مالباختگی میانجامد مانند هر معامله دیگری، کنشگران معقول رفتار کردهاند چون دنبال منافعشان بودهاند و نمیتوان مالباخته را سادهلوح خطاب کرد چرا که مالباختگان نیز معقولانه دنبال منافعشان رفته و اعتماد کردهاند.
مکانیسمهایی برای کاهش خطر از دست رفتن مال وجود دارد؛ از جمله وثیقه، تضمین معتبر و قرارداد یا ضمانت اجرایی. اما تا موقعی که ریسکپذیری افراد و به قول مردم طمع بالا باشد در مقیاس خرد یا کلان کلاهبرداری صورت میگیرد. هرچقدر جامعه پیچیدهتر میشود کلاهبرداری نیز پیچیدهتر میشود و لذا در مورد کشف جرم و کلاهبرداریها هم میتوان به این نکته اشاره کرد که علمیتر شدهاند؛ به این دلیل که جرائم پیچیدهتر شدهاند. البته باید گفت کلاهبرداران یک قدم از پلیس جلوتر هستند. جامعهشناس دیگری این روند را با روند تمدنسازی گره زده است. نوربرت الیاس این استدلال را مطرح میکند که هرچه جوامع متمدنتر میشوند نیاز به پلیس و دستگاه کنترل جرم و کشف آن بیشتر میشود. پس رشد دستگاههای پلیسی تنها به این دلیل نیست که دولتها نیاز به اعمال اقتدار قوه قهریه و کنترل اجتماعی دارند.
در دولتهای رفاهی هزینه این دستگاهها آنقدر زیاد شده است که تا جرم رخ ندهد و روند آن گسترش نیابد دولتها حاضر نیستند برای آن هزینه نیروی پلیس را بالا ببرند، یعنی پیشگیری هزینه دارد. تنها وقتی میزان جرم و کلاهبرداری بالا میرود مجبور به گسترش دستگاههای پلیسی هستند.
بنابراین من فکر میکنم جامعه جدید این وسوسهها را ایجاد کرده است. جامعه مصرفی ابژههایی تولید میکند که به دلیل ناتوانی عموم برای دستیابی به آنها، برخی به روشهای غیرمتعارف متوسل میشوند تا به این ابژهها دست پیدا کنند. گاه به روشهای غیرمتعارف حرفهایتر مانند کلاهبرداری دست مییازند و گاه با ابزار خشونت در پی آن هستند.
در این جامعه مصرفی به طور روزافزون کالا در دسترس افراد قرار میگیرد و نسبت به گذشته همه چیز در حال بازاری شدن است و به تعبیر ریچارد سندل همه چیز را میخواهیم با پول بخریم. گسترش خرید به مثابه یک لذت فراغتی رخ داده است، یعنی مردم ساعتهای زیادی را به تماشای مغازهها اختصاص میدهند و در بازار میچرخند و علافی میکنند یا به پاساژگردی میروند. ویژگیهای این جامعه مصرفی کلاهبرداری، دزدی از مغازهها، جعل کارتهای اعتباری، فساد و نظیر آن است.