از بانک توسعه زیرساختهای آسیا تا احیای جاده ابریشم
جاده ابریشم برای همه ما نامی بسیار آشنا است. شبکه راههای به هم پیوستهای به طول 6000 کیلومتر که بخشهای شرقی و جنوب شرقی قاره کهن را به بخشهای مرکزی و غربی آن، شمال آفریقا و غرب اروپا متصل میکرد. مسیری که تا سده پانزدهم میلادی به مدت 1700 سال بزرگترین شبکه بازرگانی دنیا بود و با تسهیل تبادلاتی چون موسیقی، نقاشی، معماری، ادیان گوناگون، تعالیم کنفوسیوسی، علم پزشکی، ابریشم، چای، ظروف چینی و پارچه طی سالیان متمادی، در ابعاد مختلف اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی تاثیری شگرف بر کشورهای مسیرش گذاشته است و انتظار میرود احیای آن نیز پیامدهایی مشابه ولی متناسب با شرایط کنونی را به دنبال داشته باشد.
این روزها از سمت و سوهای مختلف خبرهای شگفت انگیزی در مورد احیای این شاهرگ دیرینه به گوش میرسد در حالی که سایه پرجمعیت ترین کشور دنیا پشت این طرح دیده میشود.
پروژه احیای جاده ابریشم که اولین بار در پاییز سال 2013 میلادی توسط رئیس جمهور چین معرفی شد و جزء مهمترین بخشهای برنامه پنج ساله سیزدهم این کشور بین سالهای 2016 تا 2020 خواهد بود، شامل بخش زمینی و راههای آبی میشود. این طرح با هدف برقراری ارتباط بین کرانههای ساحلی جنوبی و جنوب شرقی آسیا، چین، سرزمینهای محاط در خشکی آسیای مرکزی، خاورمیانه، اروپا و آفریقا پیشنهاد شده است. بخش زمینی که شامل جاده، راه آهن و خطوط لوله نفت و گاز خواهد بود از چین شروع و به مسکو، روتردام و در نهایت ونیز ختم میشود. بخش آبی آن نیز نواحی جنوب و جنوب شرقی آسیا را به شرق آفریقا و شمال دریای مدیترانه متصل میکند. بنابراین گستره جاده ابریشم جدید، دو سوم جمعیت و یکسوم تولید ناخالص ملی جهان را در بر میگیرد و از آنجا که کشورهای زیادی درگیر این پروژه هستند و منابع مالی قابل توجهی در آن به کار گرفته خواهد شد، بی تردید سنجش و مدیریت ریسکهای موجود و بالقوه در هریک از این کشورها بسیار حائز اهمیت است.
جاده ابریشم با توجه به فرصتهای بیشماری که در زمینههایی چون تجارت و حمل و نقل برای چین به وجود خواهد آورد میتواند نشانهای از برتری یافتن دوچندان این کشور نسبت به کشورهای منطقه باشد. در این میان اگرچه کشورهای دیگر از احیای جاده ابریشم منافعی در خور توجه خواهند داشت، نگران پیامدهای منفی آن نیز هستند. در واقع این طرح برای آنها منافع زیادی دارد؛ مخصوصا برای کشورهایی که به دنبال ساخت و تعمیر راهها و بندرگاههایشان هستند و به دلیل تحریمها و یا قوانین سختگیرانه موسسات مالی مشکلاتی در تامین تکنولوژیک و مالی چنین پروژههایی داشتهاند.
پیشبینی ها حاکی از آن است که ایجاد ارتباط و تسهیل حملونقل بین کشورهای منطقه باعث ترقی تجارت، دسترسی بهتر به مناطق آزاد تجاری و بازارهای بزرگی همچون چین و جذب سرمایه به کشورهایی که به شدت نیازمند چنین منابع مالی هستند، خواهد شد. آن روی سکه نیز نگرانی آنها از وابستگی بیش از حد به چین و یا تحت فشار قرار گرفتن مبنی بر نپیوستن به این طرح، از سوی دیگر قدرتهایی جهانی مانند روسیه و آمریکا است، زیرا دسترسی قابل توجهی که این پروژه برای چین به جنوب و جنوب شرقی آسیا و آسیای مرکزی ایجاد میکند باعث نگرانی ایالات متحده، روسیه و هند، که مدتها بر این مناطق مسلط بودهاند، شده است.
به نظر میرسد این طرح علاوه بر تاثیر قابل توجه بر زیرساختها در منطقه، حوزههای دیگری همچون هماهنگی در سیاستگذاری در بین کشورهای آسیایی، آزادسازی تجاری، یکپارچگی مالی و مراودات فرهنگی را نیز بهبود خواهد بخشید و بی شک موفقیت در اجرای این طرح، در آینده، معماری اقتصادی، الگوهای تجاری و سرمایهگذاری در توسعه زیرساختها و چیدمان استراتژیک منطقه را متحول میکند.
نقش ایران در پیشبرد این طرح بسیار مهم است. به عنوان نمونهای از مزیتهای کشورمان میتوان به منابع انسانی، انرژی، معادن، موقعیت ممتاز جغرافیایی و همسایگی با 15 کشور و قرار گرفتن در قلب خاورمیانه، مرزهای وسیع با آسیای میانه، قفقاز، عراق و شبه قاره هند، حدود سه هزار کیلومتر مرز آبی در شمال و جنوب با دسترسی به آب های آزاد خلیج فارس ودریای عمان، بنادری مجهز در جنوب و شمال و امنیت حاکم بر کریدورهای بین المللی گذرنده از خاک جمهوری اسلامی اشاره کرد. از جمله منافع بزرگ این پروژه برای کشورمان،تقویت و تثبیت نقش ژئوپلتیک ایران بهعنوان چهار راه تجاری و سیاسی جهان، کمک به برقراری تعادل بین قدرتهای چین، روسیه و آمریکا، ایجاد امنیت در حوزه آسیای مرکزی و خاورمیانه و خلق فرصت تعامل بیشتر و بهتر با کشورهای در مسیر این جاده در زمینههای تجاری، سیاسی و فرهنگی را میتوان نام برد. پیوستن ایران به حامیان بانک توسعه زیرساختهای آسیا و پروژه جاده ابریشم نیز نشان از درک فرصتهای موجود و حرکت به سوی جامه عمل پوشاندن به آنها دارد.
بانک توسعه زیرساختهای آسیا یک موسسه مالی بینالمللی است که طرح تشکیل آن چندی پیش توسط دولت چین ارائه شد. هدف اصلی آن تامین مالی پروژههای توسعه زیرساخت در منطقه آسیا میباشد و به عنوان رقیبی برای بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول و بانک توسعه آسیا تلقی میشود. نفوذ بیش از حد کشورهای توسعه یافته چون آمریکا در سه موسسه مالی پیشگفته یکی از دلایل اصلی تشکیل این بانک قلمداد میشود.
یکی از مسائل جالب توجه آن است که به گفته بانک توسعه آسیا، سالانه حدود 800 میلیارد دلار کمبود منابع مالی جهت توسعه زیرساختها در آسیا وجود دارد و با توجه به اینکه از اهداف بنیادین این طرح توسعه زیرساختها است، میتوان امیدوار بود که در صورت اجرای آن، در آینده بهبود شرایط اقتصادی منطقه را شاهد باشیم که افزایش ثبات سیاسی و کاهش ناامنیها و حملات تروریستی را در پی خواهد داشت.
ارزش کلی این پروژه حدود بیست تریلیون دلار تخمین زده شده است و رئیس جمهور چین براي تامین بودجه آن از تمام کشورها دعوت کرد که از طریق بانک توسعه زیرساختهای آسیا در این طرح سرمایهگذاری کنند و خود نیز 47 میلیارد دلار سرمایه اولیه به این پروژه تزریق کرده است.
اما چین در حال حاضر هنوز یک قدرت در حال ترقی به حساب میآید و چالشهای امنیتی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بسیاری را پیش رو دارد.به علاوه عدم اعتماد به چین در بسیاری از کشورها به خصوص همسایگانش، کشورهای غربی و ایالات متحده یکی دیگر از مسائل مهم است به نحوی که این پروژه به عنوان یک چالش بزرگ برای جایگاه این کشورها در عرصه جهانی تلقی میشود. پس چین باید با تمام قوا به سوی جلب اعتماد جامعه جهانی گام بردارد و جالب آنکه به نظر میرسد تا به حال توانسته عملکرد خوبی در این زمینه داشته باشد چراکه در حال حاضر 58 کشور به خیل حامیان این پروژه پیوستهاند که در بین آنها 12 کشور عضو ناتو از جمله انگلستان، فرانسه، هلند، آلمان، ایتالیا، لوکزامبورگ، دانمارك، ایسلند، اسپانیا، پرتغال، لهستان و نروژ و همچنین سه متحد آسیایی آمریکا از جمله استرالیا، کره جنوبی و نیوزیلند دیده میشوند.
پس از اینکه آمریکا در متقاعد کردن همپیمانانش براي نپیوستن به این طرح ناکام ماند، کاملا تغییر موضع داد و در حال حاضر از این پروژه حمایت میکند چرا که نمیخواهد جایگاه رهبری خود در این منطقه را از دست دهد.