غفوری‌فرد:

احمدی‌نژاد قائل بود با امام زمان ارتباط دارد

کدخبر: ۲۷۲۰۷۰
اقتصادنیوز: نایب رئیس جبهه پیروان خط امام با تاکید بر اینکه تضعیف دولت به هیچ وجه به صلاح نیست گفت: تقویت دولت آقای روحانی هم در جهت اصولگرایی و هم در جهت کار انقلابی است.

به گزارش اقتصادنیوز به نقل از خبرآنلاین: حسن غفوری فرد نایب رئیس جبهه پیروان خط امام و رهبری می گوید: بعد از رحلت آیت الله مهدوی کنی عمود خیمه جریان اصولگرایی راست نشد. او اما علاوه بر خلاء مدیریت قوی در جریان اصولگرایی،  تحرکات جبهه پایداری را آسیب زا می داند و می افزاید: پایداری ها از همان ابتدا به دنبال تضعیف جایگاه آیت الله مهدوی کنی بودند.

عضو شورای مرکزی حزب موتلفه همچنین با انتقاد از تلاش های تخریبی علیه دولت روحانی، با بیان اینکه عده ای در صدد زمین زدن دولت هستند، مجموعه این افراد را گروهی متشکل از اصولگرایان و اصلاح طلبان تشکیل می دهند.

با او درباره آفت های جریان اصولگرایی، انتخابات آینده 98 و 1400 و .. فعالیت های تخریبی علیه دولت به گفت وگو نشستیم که در ادامه می خوانید.

آقای دکتر برای نخستین سوال می‌خواستم درباره آفت‌های جریان اصولگرایی توضیح بفرمایید. در گذشته جریان اصولگرایی گروهی یکدست بود که حول محور افرادی همچون آیت الله مهدوی کنی حرکت می کرد اما حدود یک دهه است که شاهد تشتت آرا در جریان اصولگرایی هستیم؛ شاید بتوان مصداق این افتراق را جبهه پایداری دانست که به نظر می رسد در راس جریان اصولگرایی هدایت این جریان را برعهده گرفته است.

حقیقت این است که وجود آیت الله مهدوی کنی نعمت بزرگی بود و تمامی سلیقه‌ها و گروه‌های مختلف اصولگرایی برای ایشان احترام خاصی قایل بوده و به عنوان محور اصولگرایی قبول داشتند، اگرچه ممکن بود عده ای در باطن نظر دیگری داشتند اما در ظاهر همه بر این عقیده بودند که ایشان در 20 سال اخیر محور جریان اصولگرایی بودند.

بر همین اساس درگذشت ایشان ضایعه بزرگی برای اصولگریان بود به طوریکه باعث تشتت اصولگرایان شد، البته بعد از آن رحلت بزرگان دیگری همچون مرحوم عسگراولادی که نقش تعیین کننده‌ای در حرکت اصولگرایی و ایجاد وحدت بین گروه‌های مختلف داشتند مشکلاتی برای اصولگرایان به وجود آمد.

البته مشکل دیگری که می توان به آن اشاره کرد عدم تمایل افراد تاثیرگذاری مانند حجت الاسلام و المسلمین ناطق نوری در جریان اصولگرایی است که می توانند در ایجاد وحدت نقش داشته باشند اما متاسفانه رغبتی برای این کار ندارند.

 درباره جریان پایداری که به آن اشاره کردید این مجموعه هیچ گاه خود را جزو بدنه اصلی اصولگرایی نمی دانست یا شاید هم برعکس؛ یعنی خود را اصولگرا می‌دانست و دیگران را اصولگرا نمی‌دانست، البته سایر اصولگرایان هم در مورد این گروه نظرات کم و بیش مخالفی داشتند.

در پی همین تشتت بود که چندی پیش از انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم جمنا در جریان اصولگرایی اعلام موجودیت کرد اما به دلیل وجود اشکالاتی همچون نداشتن محور اصلی که بتواند همه را حول آن جمع کند اختلافی پیش آمد و از آنجا که افراد برجسته اصولگرایی به نتیجه نهایی تمکین نکردند خروجی این بود که ما در انتخابات نتوانستیم موفق باشیم و بالاخره اصولگرایان با سه کاندیدا وارد انتخابات شدند.

مجموعه این عوامل ضربه بزرگی به اصولگرایان زده است اما باز هم تاکید می کنم اصولا هر حرکتی تا محور و عمود خیمه قوی نداشته باشد نمی توان امید داشت که شکل بگیرد، برهمین اساس اقداماتی در جریان اصولگرایی برای رسیدن به وحدت و جبران ضایعه نبود محور اصلی در دست انجام است که برای این منظور از آیت الله موحدی کرمانی دعوت شده البته جبران کمبود وجود بزرگانی همچون آیت الله مهدوی کنی تقریبا غیرممکن است اما با این حال هم اکنون آیت الله موحدی کرمانی این نقش را دارند، جامعه روحانیت نیز با تغییر اساسنامه برای شرایط جدید از فعالان سیاسی دعوت کرده تا همکاری نزدیکی بین روحانیت و سایر گروه های اصولگرا انجام شود.

شما به ضایعه نبود افرادی همچون آیت الله مهدوی کنی و مرحوم عسگراولادی اشاره کردید. آیا آفت های اصولگرایی به نبود عمود خیمه قوی محدود است به عبارتی چنانچه محوریت مشخصی تعیین شود اصولگرایان به اجماع خواهند رسید؟ سوالم ناظر به فعالیت جبهه پایداری است که اگرچه در جریان اصولگرایی در اقلیت هستند اما فعالیت های آنها هم در مجلس و هم بیرون از مجلس بسیار پر قدرت است به طوریکه امروز جریان اصولگرایی را به نام جبهه پایداری می شناسند.

 شکل گیری جریان پایداری بخشی اش ناشی از خلاء محوریت قوی است. جریان پایداری در مجلس هشتم و در دل همین جریان کلی اصولگرایی شکل گرفت که جلسات شان هم در دفتر آقای حسینیان برگزار می شد و همه برای ریاست آقای دکتر علی لاریجانی تلاش می کردند. منتهی یکی دو ماه بعد چون آن محوریت قوی وجود نداشت پایداری‌ها که بخشی از جریان احمدی نژاد بودند در مجلس هشتم از بقیه بدنه اصولگریان جدا شدند و اختلافاتی بروز کرد، فکر می کنم علت اصلی این بود که محوریت متفق علیه برای همه وجود نداشت، در عین حال بعید می دانم امروز کسانی باشند که جریان اصولگرایی را با نام جبهه پایداری بشناسند، اصولگرایی جریانی بسیار بزرگتر، ریشه دار تر از پایداری است و افرادی بسیار باسابقه تر و شناخته شده تر از جبهه پایداری است.

پایداری ها به دنبال تضعیف جایگاه آیت الله مهدوی کنی بودند

آقای غفوری فرد جریان پایداری زمانی شکل گرفت که آیت الله مهدوی کنی در قید حیات بودند، در همان زمان و انتخابات مجلس نهم بود که جبهه متحد اصولگرایان ترکیب 7+8 را معرفی کرد ولی پایداری ها هم در دور اول و هم دور دوم لیست جداگانه دادند. انگار خیلی هم برای آنها عمود خیمه مهم نبود.

بله. پایداری‌ها در همان مرحله اول عمود خیمه را تضعیف کردند. در انتخابات ریاست جمهوری هم به صورت غیرمحسوس برای تضعیف جایگاه آیت الله مهدوی کنی تلاش کردند و همین موجب بروز اختلافات شد. همان طور که عرض کردم اگر در محور اصلی شک بشود جریان تضعیف شده و عملا کار زیادی نمی شود کرد، یکی از کارهایی که پایداری ها کردند تضعیف محوریت اصولگرایان  بود.  

چرا پایداری‌ها این کار را کردند، آنها که داعیه دار خلوص بیشتری در جریان اصولگرایی برای خود هستند، آیا کسی خالص تر از آیت الله مهدوی کنی وجود داشت؟

پایداری‌ها بخشی از جریان احمدی نژاد بودند و احمدی نژاد هم مشخصا بخشی از اصولگرایانی بود که با بلیت اصولگرایان شهردار شد البته از درگیری های در شورای شهر که عمدتا اصلاح طلبان بودند مردم تهران در شورای شهر دوم یکپارچه به اصولگرایان رای دادند و شورای شهر هم برای شهردار تهران از احمدی نژاد که رئیس ستاد انتخابات شورای شهر تهران بود برای  شهرداری تهران دعوت کرد و تا پایان دوره شهرداری ایشان دقیقا داخل اصولگرایان تعریف می شد اما بعد از انتخاب به عنوان رئیس جمهور به ایجاد دو قطبی هاشمی رفسنجانی و احمدی نژاد پرداخت که حداقل تا آن موقع هر دو در داخل اصولگرایی تعریف می شدند و بعد هم دوستان ایشان در مجلس بحث دو قطبی هاشمی و احمدی نژاد را مطرح کردند و افرادی مانند حجت الاسلام روح الله حسینیان و حجت الاسلام حمید رسایی خود را در جریان احمدی نژادی ها و دیگران را جزو گروه آیت الله هاشمی رفسنجانی مطرح کردند و حتی بحث هابیل و قابیل را مطرح نمودند البته بعدا آنها هم از احمدی نژاد جدا شدند و جبهه پایداری بدون احمدی نژاد شکل گرفت؛ احمدی نژاد هم کسی بود که هیچ یک از افرادی که در جریان اصولگرایی محور و محترم بودند را قبول نداشت و خودش را محور می دانست و ارتباطاتی که قایل بود با امام زمان دارد. بنابراین مبدا حرکات پایداری ها همین رفتارهای احمدی نژاد بود که بعد از جدایی از او دنبال کردند.

آقای غفوری پایداری ها دقیقا چه هدفی را دنبال می کنند؟ ارزیابی اصولگریان بر این است که فعالیت این جبهه در جریان اصولگرایی جز خسارت ثمری نداشته است.

من نمی دانم پایداری ها دنبال چه چیزی هستند باید از خودشان پرسید. یک زمانی آیت‌الله مهدوی کنی البته آن زمان هنوز پایداری شکل نگرفته بود اما درباره همفکران آنها اعلام کرد ما باید ببینیم اختلاف مان با این ها سر چیست؟ این ها هیچ وقت بیان نکردند چه اختلافی دارند و دقیقا دنبال چه می گردند. در هر حال اقدامات جبهه پایداری ضربه به وحدت اصولگرایان وارد کرد.

می شود پایداری ها را جزو بدنه اصولگرایی محسوب کرد؟

در حال حاضر نه آنها خودشان می خواهند جزو این نوع از اصولگرایی که مورد قبول ماست باشند و نه ما می توانیم با آنها در چارچوب اصولگرایی همکاری کنیم البته احترام آنان محفوظ است و هرگز بر علیه آنها اقدامی نخواهیم کرد.

مردم از اصولگرایی تصوری غیر از پایداری دارند

ولی واقعیت قضیه این است که امروز جریان اصولگرایی با جبهه پایداری شناخته می‌شود، به عبارتی این پایداری ها هستند که در راس جریان اصولگرایی هدایت را عهده دار شده اند.

نه به هیچ وجه این طور نیست، حداقل امروز این طور نیست. به نظر من جبهه پایداری یک صعود و نزول سریع در همان ابتدا داشت. صعودشان مربوط به دوران اوج قدرت احمدی نژاد و در پی تاییدات مقام معظم رهبری از احمدی نژاد بود ولی بعد سیر نزولی داشتند به طوریکه امروز اکثریت مردم از اصولگرایی تصوری غیر از پایداری دارند. همان طور مه قبلا گفتم اصولگرایی بسیار ریشه دار تر، سابقه دار تر و شناخته شده تر از پایداری است و نیروهای اصولگرا بسیار آوازه و شهرت و محبوبیت بیشتری از پایداری دارند. از لحاظ عده و عده هم پایداری به هیچ وجه قابل مقایسه با تمامیت اصولگرایی نیست.

جبهه پیروان خط امام حمایت از دولت آقای روحانی را با قدرت وظیفه خود می داند

آقای غفوری فرد امروز و در جریان اداره کشور شاهد هستیم که با وجود تاکیدات رهبری مبنی بر حفظ انسجام و اتحاد عده ای دست به کارشکنی می‌زنند. به طور مثال  نوزدهم بهمن سال جاری بود که رهبری بر کنار گذاشتن اختلافات و تسویه حساب های جناحی تاکید کردند بلافاصله بعد از اظهارات رهبری بود که در راهپیمایی 22 بهمن در قم شعارهایی علیه دولت داده شد. بعد از آن آقای ذوالنور در مجلس موضوع استیضاح رئیس جمهور را مطرح و آقای کریمی قدوسی هم موضوع شنود مکالمات یکی از مقامات کشور با MI6 را عنوان کرد که البته از سوی سپاه تکذیب شد. به نظر می رسد عده ای با تمام توان در تلاشند دولت را ناکارآمد نشان داده و با خارج کردن آن از دایره قدرت، دولت موردنظر خودشان را مستقر کنند. تحلیل شما چیست؟

جریان اصولگرایی همیشه تابع نظر ولایت فقیه بوده و خواهد بود و کلام سخن ولی فقیه برای ما فصل الخطاب است و خط قرمز ما ولی فقیه است، در این زمینه مرحوم عسگراولادی رئیس جبهه پیروان خط امام و رهبری همواره تاکید داشتند که ما با آهنگ ولایت هماهنگ هستیم. امام (ره) نیز همیشه از تمامی دولت های سرکار حمایت می‌کردند حتی از دولت بنی صدر هم تا روزهای آخر حمایت کردند، مقام معظم رهبری هم از همان ابتدا و بارها فرمودند که از دولت منتخب مردم حمایت می کنند به طوریکه هم از دولت آقای خاتمی و هم دولت آقای احمدی نژاد حمایت کردند، درباره دولت آقای روحانی هم توصیه ایشان این بوده است که دولت باید بماند و مورد حمایت باشد و اصولگرایان نیز این رهنمود را نصب العین قرار می دهند.

ما در جبهه پیروان خط امام و رهبری به ویژه آقای مهندس باهنر که رئیس جبهه هستند همیشه اعلام کرده ایم که جبهه با قدرت از دولت آقای روحانی حمایت کرده و در جهت تقویت دولت و شخص آقای رئیس جمهور گام خواهد برداشت، البته ممکن است انتقاداتی به دولت داشته باشیم اما این نقدها به معنای تضعیف دولت آن هم در این شرایط نیست. پمپاز ناامیدی با این ادبیات که از این دولت کاری برنمی آید را خلاف فرمایشات رهبری دانسته و به هیچ وجه شایسته و به صلاح نمی دانیم. بنابراین جبهه پیروان خط امام و رهبری حمایت از دولت آقای روحانی را با قدرت وظیفه خود می داند، تضعیف دولت در این شرایط خیانت به انقلاب و برخلاف رهنمودهای مقام معظم رهبری است و هرکه چنین کند از دایره اصولگرایی خارج شده است.

آیا شما هم بر این باورید که گروهی در تلاشند تا دولت را زمین بزنند؟

حتما هست. ولی من نمی گویم این گروه اصولگرا هستند اما حتما در مملکت عده‌ ای مخالف دولت هستند حتی بین اصلاح طلب هایی که خودشان آقای روحانی را سرکار آوردند هم عده ای در تلاشند که دولت را تضعیف کنند، به طور مثال همین که آقای عباس عبدی در جریان استعفای وزیر امور خارجه اعلام می کند استعفای ظریف کار خوبی بود حتما تضعیف دولت است؛ ببینید استعفای وزیر مهم امور خارجه آن هم در این شرایط حتما موجب تضعیف دولت است، هر شخص دیگری هم جایگزین شود حتما جایگاه دولت را تضعیف می کند. ما چنین رفتارهایی را به هیچ وجه به صلاح نمی‌دانیم. از جانب جبهه پیروان خط امام و رهبری عرض می کنم که وظیفه خود می دانیم که در این شرایط حتما از دولت آقای روحانی حمایت کنیم و صد البته با استعفای جناب آقای دکتر جواد ظریف مخالف بودیم آن هم در شرایطی که جهان سیاسی در شوک ملاقات بشار اسد با حضرت آقا بود و دنیا دید که نقش جمهوری اسلامی ایران در منطقه بسیار پررنگ و تاثیرگذار است. 

آقای روحانی در یکی از سخنرانی های خود اعلام می کردند که همواره انتقادات به دولت وارد است که فلان کار را نکرد این در حالی است که عده ای در جریان کار دولت اخلال ایجاد می کنند؟ اما از طرفی منتقدان هم بر این باروند که دولت بنایی بر حل مشکلات ندارد. دولت آقای روحانی نمی تواند کاری برای بهبود اوضاع اقتصادی کشور کند یا نمی تواند. این که گفته می شود دولت تنها 10 درصد قدرت دارد آیا شما قبول دارید.

اینکه بگوییم دولت نمی خواهد کاری کند اشتباه محض است زیرا هیچ دولتی قصد تضعیف خود را ندارد. یقینا هم این دولت و هم دولت های دیگر می خواهند که عملکرد موفقی داشته باشند تا حداقل کارنامه قابل قبولی از خود بر جای بگذارند. بنابراین اینکه بگوییم دولت نمی خواهد کاری بکند من در مورد هیچ دولتی این موضوع را قابل پذیرش نمی‌دانم مگر اینکه دولت ضدانقلاب سرکار باشد. بنابراین دولت آقای روحانی و همه دولت های قبل علاقمند به کار بوده و هستند منتهی ممکن است اشتباهاتی داشته باشند یعنی برنامه هایی داشته باشند که عملی نشود.

البته ممکن است برآورد دولت ها از عملکردشان متفاوت باشد. به طور مثال آقای روحانی در سخنرانی اخیر خود گفتند که ممکن است دانش آموزی همیشه نمره 20 بگیرد اما برای یک مورد نمره 19.5 دریافت کند، حال همه به دلیل همان یک مورد از او انتقاد می‌کنند. در حقیقت این اظهارات نشان می دهد ادعای آقای روحانی این است که تمام نمرات شان بیست است و به دلیل انتقاد از یک مورد، از منتقدان گلایه‌مند است، بنابراین دولت حتما می خواهد کار کند و حتما ادعایش این است که دارد کار می کند، و حتما ادعایش این است که اقداماتش بسیار مفید بوده است اما بالاخره مشکلات مملکت زیاد و کشور در حالت جنگ است، جنگ با آمریکا جنگ اقتصادی جدی است. جنگ اقتصادی بسیار مشکل تر از جنگ نظامی است.

آمریکا بعد از جنگ ویتنام به این نتیجه رسید که در هیچ جنگی علی رغم قدرتی که دارد نمی تواند به طور مطلق پیروز شود، بعد از آن تمام نیروی خود را روی جنگ نرم که یکی از ابعاد آن مبارزه اقتصادی است گذاشت. تصور آمریکا  بر این است که می تواند با تحریم ها و استفاده سیاسی از اقتصاد انقلاب را نابود کنند بنابراین با تمام توان به جنگ اقتصادی با ایران آمده است اما در این میان موضوعی که می توان به عنوان پدیده‌ ای نو و جدید به آن توجه داشت عربستان است. عربستان در این بخش حسابی پول خرج می کند به طوریکه گفته می شود 20 میلیارد دلار در پاکستان هزینه کرده و بن سلمان هم به صراحت گفته است  که ما هر مقداری لازم باشد هزینه می کنمی تا مردم ایران آزاد شوند!!

خب در چنین شرایطی که ایران تحت فشارهای بیرونی است ما در جبهه پیروان خط امام و رهبری تاکید کردیم که به هیچ وجه نباید کاری کرد که منجر به تضعیف دولت شود ولو اینکه با برخی اقدامات دولت موافق نباشیم. توطئه های امریکا در کنار دلارهای  امارات و عربستان که نتیجه آن در ترورها و عملیات انتحاری قابل مشاهده است می‌رساند که در این شرایط نه تنها تضعیف دولت به هیچ وجه به صلاح نیست بلکه تقویت دولت آقای روحانی هم در جهت اصولگرایی و هم در جهت کار انقلابی و هم پیروی از رهنمودهای مقام معظم رهبری است.

روی پیروزی ناطق نوری در انتخابات هفتم یک میلیون شرط بسته بودم

آقای دکتر سال آینده انتخابات مجلس یازدهم را پیش رو داریم، عده ای بر این باورند که شرایط امروز کشور خاطرات سال های سال ۸۴ را تداعی می کند به طوریکه شورای شهر، مجلس و دولت از دست اصلاح طلبان خارج شد، شما فضا را برای انتخابات آینده 98 مجلس و 1400 چطور می بینید. در جریان اصولگرایی طیف تندرو بر این باور است که مجلس و دولت آینده را در اختیار خواهد داشت مصداق آن هم اظهارات آقای زاکانی است که گفته اند "مجلس آینده دور برگردان انقلاب است"، آیا فکر می کنید فضا به گونه ای است که مجلس در دست پایداری‌ها بیفتد؟

اولا باز مصادره به مطلوب فرمودید و پایداری ها را کل اصولگرایی معرفی می فرمایید! باز هم صد البته می گویم که جریان اصولگرایی با سابقه تر، ریشه دارتر ، عمومی تر ، محبوب تر و توانا تر از پایداری است اما در این زمینه دو نکته را باید عرض کنم، شورای شهر اول که در دوران آقای خاتمی شکل گرفت درگیر دعواهای داخلی بود که مردم را بسیار دلزده کرده بود بنابراین مردم شورای شهر دوم را به اصولگرایان واگذار کردند. در مجلس ششم هم به همین ترتیب بود و اعتصاب ها و تحصن هایی شکل گرفت به طوریکه در روزنامه ها از اعتصاب می نوشتند اما بعد خبرهایی منتشر می شد که اعتصاب کنندگان سر سفره های رنگین هستند، همه این موارد شرایطی را به وجود آورد که مردم از دوگانگی ها ناراحت شدند بنابراین مجلس هفتم به طور کامل دست اصولگرایان افتاد، در حقیقت آنچه باعث شد اصولگرایان برای مجلس هفتم فعال شوند اقدامات مجلس ششمی ها بود و این نگرانی به وجود آمد که اگر مجلس هفتم هم در دست اصلاح طلبان باشد و آنها دو سوم کجلس را در اختیار داشته باشند برای رفراندوم و تغییر قانون اساسی و احتمالا حذف نظارت شورای نگهبان و ... دستگاه های دیگر مربوط به رهبری اقدام خواهند کرد و بنابراین تلاش اصولگرایان بر این قرار گرفت که بیش از یک سوم مجلس را در اختیار بگیرند تا امکان اقدامات اصلاح طلبان برای تغییر قانون اساسی وجود نداشته باشد و به لطف خداوند متعال در مجلس هفتم اکثریت قاطع در دست اصولگرایان قرار گرفت و در نهایت دیدیم که اصولگرایان به آن پیروزی بالا رسیدند، یا مجلس دهم شاهد بودیم که تمام لیست 30 نفره اصلاح طلبان برنده شد و حتی آقای حداد عادل هم رای لازم را کسب نکرد، این همان بحث دقیقه نودی معروف است.

نکته دوم اینکه انتخاب در ایران معمولا دقیقه نودی بوده است. به طور مثال عرض می کنم آقای احمدی نژاد که برای ریاست جمهوری نهم آمد تا روزهای آخر نفر آخر بود و روزهای آخر رای شان بالا رفت؛ در مورد آقای خاتمی هم همین بود به طوریکه در ابتدا می گفتند دعا کنید 2 الی 3 میلیون رای بیاورم. قبل از انتخابات از ایشان سوال کردم آیا شما می خواهید رئیس جمهور شوید آقای خاتمی گفتند: "خیر، البته درخواست هایی شده اما گفتم دنبال شخص دیگری بروند." بعد که آقا خاتمی قبول کردند اغلب می گفتند که 3 الی 4 میلیون رای می آورم و کسی فکر نمی کرد ایشان با آن رای بسیار بالا برنده انتخابات شوند. همان زمان خودم روی یک میلیون شرط بستم که حجت الاسلام ناطق نوری با رای بالا پیروز انتخابات خواهند بود، حتی زمانیکه می گفتند صندوق ها را شمردند باور نمی کردم.

یا در انتخابات یازدهم هم تصور نمی‌کردیم که آقای روحانی پیروز انتخابات باشند که البته با رای کمی هم انتخاب شدند بنابراین با این تجربیات انتخابات در ایران دقیقه نودی است. اما من هم به دلیل علاقه به اصولگرایی و هم شم سیاسی فکر می کنم به احتمال زیاد هم مجلس و هم شورای شهر آینده و هم ریاست جمهوری دچار تحول جدی می شوند و به احتمال زیاد اکثریت هم در مجلس و هم در شورای شهر با اصولگرایان خواهد بود.

کدام دست از اصولگرایان؟  پایداری ها بر این باروند که با توجه به حجم نارصایتی های مردم از اصلاح طلبان، مجلس دست آنها و همفکران شان خواهد بود. شما جو غالب را به سمت کدام گروه می بینید. آیا ائتلاف اصولگرایان معتدل، اصلاح طلبان و اعتدالیون پیروز میدان خواهند بود یا جریان پایداری؟

اصولگرایان اصولا و به خصوص جبهه پیروان خط امام و رهبری امروز به اعتدال معتقد هستند و تندروی ها را مضر برای انقلاب می دانند بر همین اساس احتمال اینکه در انتخابات آینده با پایداری ها باشند خیلی کم است یا در حقیقت اصلا وجود ندارد، نه پایداری‌ها تمایلی دارند و نه جبهه پیروان گرایشی به آنها دارد. من برای پایداری سهم زیادی در انتخابات آینده قایل نیستم.

یعنی فکر می کنید پایداری ها سهم پررنگی نخواهند داشت، اما در نهایت نیروهایی در مجلس خواهند داشت

بله. سهم پررنگی نخواهند داشت اما بالاخره در برخی شهرستان ها نیرو دارند بنابراین تعدادی نیرو در مجلس خواهند داشت اما در اقلیت صرف.

از آن طرف اعتدالیون و اصولگرایان معتدل جو غالب را خواهند داشت؟

فکر می کنم اصولگریان به طور کلی جو غالب را خواهند داشت.

اصلاح طلبان چطور؟ گفته می شود به دلیل نارضایتی‌های مردم از شرایط، گروهی از اصلاح طلبان به دنبال فاصله گرفتن از دولت هستند تا به این ترتیب فضایی برای انتخابات آینده برای خود ایجاد کنند.

تلاش اصلاح طلبان بر این است که خرجشان را از آقای روحانی جدا کنند تا برای انتخابات آماده شوند. از اول هم تعبیرهای زشتی مثل رحم اجاره ای برای آقای روحانی داشتند آن هم در مملکتی که اخلاقی و فرهنگی است. این تعبیرها در شان انقلاب اسلامی نیست.

به نظر من باید در انتخابات و در ادبیات سیاسی کشور فرهنگ انقلابی و اسلامی و ادبیات شیعی و مذهبی خیلی پررنگ تر شود. فراموش نکنیم که پیامبر بزرگ اسلام فرمودند تنها فلسفه رسالت پیامبر عظیم الشان اسلام تکمیل و کمال مکارم الاخلاق است، انقلاب ما بیشتر انقاب فرهنگی بود تا سیاسی، نظامی واقتصادی. حضرت امام و مقام معطم رهبری و همه بزرگان انقلاب مپل شهید مطهری و شهید بهشتی و شهید مفتح و هزاران شهید روحانی و روحانی زاده، بیشتر شخصیت های بزرگ فرهنگی بودند بنابراین ادبیات سیاسی ما حتی در مورد افرادی که با آنها از لحاظ سیاسی، اقتصادی و فکری زاویه داریم حتما باید ادبیاتی در شان این انقلاب باشد. به خصوص که رئیس جمهور محترم هم یک شخصیت روحانی است و روحانیت همیشه بین مردم ما عزیر بوده است.


 

اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    کارگزاری مفید