قطبی شدن، ویروس گفت‌وگو

کدخبر: ۲۹۲۶۲۲
یکی از بدافزارهای گفت‌و‌گو، قطبی شدن بحث است. اینکه دو طرف بحث در شالوده‌ها باهم مخالف باشند و عزمی هم برای مصالحه و کنار آمدن در کار نباشد. در این شرایط آدم‌ها اغلب «طریق جدل» پیش می‌گیرند و رگ گردن کلفت می‌کنند.

 اینکه حق و باطل کجاست بحث دیگری است. از قضا در این جدل کردن‌ها راست و ناراست درهم می‌آمیزند و زیر غبار جدال مکتوم می‌مانند. عقلانیت انگار طمانینه‌ای می‌طلبد ورای طور قطبی شدن گفت‌و‌گو. روان‌شناسی اجتماعی به ما می‌آموزد که در این شرایط دو طرف بحث از میان انبوهی از شواهد له و علیه صرفا شواهد موید دیدگاه خود را بر خواهند گزید و شواهد مخالف را نادیده می‌گیرند؛ حال ‌آنکه لازمه یک بحث‌و‌فحص خردپسند، حساس بودن و گشاده‌رویی به همه شواهد و دلایل است. خلاصه اینکه ویروس گفت‌و‌گو در پرتو تعقل، قطبی شدن است. اما آیا ضدویروسی هم هست؟  در گفت‌و‌گوهای قطبی دو اتفاق مهم رخ می‌دهد: یکی اینکه آدمی منیت (یا ایگوی) خود را با باورهایش پیوند می‌زند و کیستی خود را با پندارش تعریف می‌کند. «من» آدمی می‌شود کسی که معتقد است «الف ب است» . اگر این باور را از او بگیرید چیزی از او کاسته‌اید و هویت او را زائل کرده‌اید. آدمی از همان دوران طفولیت در پی «ابژه ثبات» می‌گردد. او مدام در پی جای سفت و حصن حصینی است که خود را با آن تعریف کند. این می‌شود که باورهای انسان برای او هویت به ارمغان می‌آورند و ابژه ثباتش را به او برمی‌گردانند. به همین دلیل است که آدمی با شور و حرارت از سپهر باورهای خود دفاع می‌کند تا آنچه را ابژه ثبات پنداشته از دست ندهد و کیستی خود را قوام بخشد. همین امر موجب اتفاق دومی است: آدمی عواطف و هیجانات خود را نیز با باورهایش پیوند می‌زند: پندار خود را دوست دارد و از دست کسی که بخواهد اعتقادات او را دگرگون کند، خشمگین خواهد شد.  انسان خردمند اما  این معادله را با معادله دیگر تاخت می‌زند. «من= موجودی که مدام در طلب خردمندتر شدن می‌کوشد.» لازمه خردمندی این است که آدمی هویت خود را با باوری تعریف و تحدید نکند و در عوض آماده رها کردن اعتقادات خود باشد. ضدویروسی اگر باشد در گسستن پیوند «من» از ساحت پندار آدمی است. الگوی گفت‌و‌گو باید به‌جای نزاع خواست‌های متنازع دو طرف بدل شود به تقلایی دوسویه برای کاستن از جهل و بی‌خردی آدمی.

اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    کارگزاری مفید