آمریکا چه درسی از استراتژی نظامی ایران می تواند بگیرد؟

کدخبر: ۳۰۸۴۳۴
اقتصادنیوز: برایان کاتز در نشریه آتلانتیک نوشت: آقای قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس ایران در ژوئیه سال 2006 در آستانه از دست دادن جان خود قرار داشت.

به گزارش اقتصادنیوز به نقل از انتخاب، نیروی قدس بازوی شبه نظامی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران محسوب میشود. آقای سلیمانی اوایل این ماه برای اولین بار در مصاحبه با تلویزیون ایران فاش کرد که در طول جنگ 33 روزه بین اسرائیل و حزب الله برای حمایت از مهم ترین گروه نیابتی شیعه ایران در منطقه در بیروت حضور داشته است. فرمانده نیروی قدس و سید حسن نصرالله، رهبر حزب الله در یکی از محله های شیعه نشین بیروت مورد هدف پهپادهای اسرائیلی قرار گرفته بودند. هم زمان با تشدید کمپین نظامی اسرائیل در لبنان، آقای سلیمانی مرتب بین تهران و بیروت رفت و آمد میکرد تا اخبار میدان نبرد را به گوش رهبران ایران برساند. سلیمانی در مصاحبه اخیر خود گفت رهبران کشور نگران این موضوع نبودند که حمایت تهران از حزب الله به درگیری مستقیم با اسرائیل منجر شود. بدون تردید کشته شدن فرمانده نیروی قدس در درگیری های سال 2006 احتمال دخالت مستقیم ایران در جنگ را افزایش می داد.

حال جنگ یک ماهه بین اسرائیل و حزب الله در سال 2006 را با شرایط کنونی در شمال شرقی سوریه مقایسه کنید. هفته گذشته دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا تصمیم گرفت که متحد محلی خود یعنی نیروی دموکراتیک سوریه را تنها بگذارد. نیروهای کرد در سال های گذشته هدایت جنگ زمینی آمریکا علیه گروه تروریستی داعش را بر عهده داشتند. کردها با ضمانت آمریکا استحکامات مرزی خود در مقابل حملات ارتش ترکیه را رها کرده بودند. اما در نهایت حمایت نظامی آمریکا را از دست دادند. ارتش ترکیه هفته گذشته با چراغ سبز ترامپ عملیات بهار صلح را شروع کرد. در روزهای گذشته صدها نفر کشته شده اند و هزاران نفر از خانه های خود آواره شدند. علاوه براین، اشتباه بزرگ رئیس جمهور آمریکا فرصت بزرگی در اختیار دشمنان ما از جمله ایران، روسیه و بشار اسد قرار داد تا نفوذ خود در سوریه را افزایش دهند.

بدون تردید نیروهای کرد با توجه به قابلیت های جنگی برجسته خود می توانند در مقابل نیروهای ترکیه مقاومت کنند. اما گزینه دیگری نیز پیش روی آن ها قرار دارد. کردها می توانند قلمروهایی که با حمایت آمریکا از داعش پس گرفته بودند را در اختیار حکومت بشار اسد و متحدان منطقه ای او یعنی ایران و روسیه قرار دهند. به عبارت دیگر، به نظر می رسد که تصمیم اخیر آقای ترامپ به نفع بشار اسد تمام خواهد شد. واشنگتن میلیاردها دلار برای مسلح کردن نیروهای کرد و شکست گروه تروریستی داعش هزینه کرده بود. اما اکنون به نظر می رسد که این دستاورد بزرگ به طور کامل بعد از تمام تلفنی ترامپ با رجب طیب اردوغان، رئیس جهمور ترکیه از بین رفته است. عقب نشینی آمریکا می تواند دوباره شرایط لازم برای احیای داعش را فراهم کند. هزاران نفر از مبارزان این گروه و اعضای خانواده آن ها در کمپ های تحت کنترل کردها زندانی بودند. در روزهای اخیر بسیاری از آن ها موفق به فرار شده اند.

استراتژی جنگ چریکی و ائتلاف های نیروی قدس با بازیگران محلی می تواند درس های مهمی برای آمریکا فراهم کنند. تردیدی وجود ندارد که تهران بر روی تشکیل ائتلاف های استراتژیک بلند مدت در منطقه تمرکز کرده است. این در حالی است که آمریکا بیشتر یک رویکرد معامله ای را در منطقه دنبال می کند و با پایان هر ماموریت شرکای خود را به حال خود رها می کند.

آمریکایی ها و ایرانی ها در واقع نگرش مشابهی نسبت به جنگ نیابتی دارند، زیرا به خوبی از این واقعیت آگاه هستند که مداخله نظامی مستقیم هزینه مالی و جانی زیادی را به هر دوطرف تحمیل خواهد کرد. در نتیجه، تهران و واشنگتن به جای اعزام سربازان خود به جنگ های زمینی فرسایشی تصمیم گرفتند که با شرکای محلی خود همکاری کنند. هر دو کشور تعداد محدودی از نیروهای نظامی ویژه را برای آموزش دادن و مجهز کردن متحدان خود در منطقه مستقر کرده اند. ایران و آمریکا همچنین از قدرت نظامی و تکنولوژیکی خود برای اشتراک گذاری اطلاعات و پشتیبانی لجستیکی با نیروهای نیابتی خود بهره برداری می کنند.

اما ایران و آمریکا از با یکدیگر تفاوت دارند. استراتژی ایرانی ها بعد از پایان جنگ شامل تبدیل نیروهای نیابتی خود به بازیگران سیاسی قدرت مند در کشورهای منطقه است. به عنوان مثال، حزب الله اکنون به عنوان یکی از شاخه های قدرتمند در کابینه دولت لبنان در نظر گرفته می شود. شبه نظامیان شیعه در نیروهای بسیج مردمی عراق نیز متحدان نظامی و سیاسی قابل اطمینانی برای تهران محسوب میشوند. حکومت بشار اسد  پلی زمینی برای متصل کردن تهران به بیروت فراهم کرده است. تهران همچنین با کمک متحدان محلی خود در یمن یعنی شبه نظامیان حوثی توانست ضربات مهلکی را به عربستان سعودی وارد کند.

در مقابل، هدف بیشتر مداخلات نظامی آمریکا در سوریه، لیبی، یمن یا سومالی مقابله با تروریسم بوده اند. البته نیروهای آمریکایی متحدان محلی خود را در ارتباط تشکیل یک حاکمیت پایدار و امن آموزش می دهند. اما این ماموریت همیشه در اولویت های بعدی واشنگتن قرار دارد. برای مثال می توان به روابط آمریکا با نیروهای دموکراتیک سوریه اشاره کرد. هدف از این اتحاد شکست دادن گروه تروریستی داعش بود و آمریکا چشم انداز بلند مدتی در قبال آینده سیاسی سوریه نداشت. نیروهای آمریکایی پس از پایان ماموریت خود از منطقه عقب نشینی کردند. رهبران کرد اکنون حامی قدرتمندی در داخل یا خارج سوریه ندارند. آن ها برای مدتی طولانی به دنبال تشکیل یک منطقه نیمه مستقل در شمال سوریه برای مردم خود بوده اند.

آمریکا و ایران به شیوه متفاوتی متحدان محلی خود را انتخاب می کنند. ایران همیشه به دنبال قدرمند کردن اقلیت های شیعه در سرتاسر خاورمیانه بوده است. این گروه ها نه تنها ایدئولوژی دینی مشترکی با جمهوری اسلامی دارند، بلکه به عنوان اعضای محور مقاومت ایران علیه اسرائیل، آمریکا و عربستان در نظر گرفته می شوند.

این درحالی است که آمریکا متحدان خود را بر پایه نیاز برای شکست دادن یک دشمن مشترک انتخاب می کند. شاید شبه نظامیان متحد آمریکا توانایی پاک سازی گروه های تروریستی از قلمروهای منطقه را داشته باشند، اما از پتانسیل لازم برای دفاع و اداره کردن این مناطق برخوردار نباشند. دو طرف در کوتاه مدت برای شکست دادن یک دشمن مشترک متحد میشوند. اما این احتمال وجود دارد که این متحدان کوتاه مدت دشمنان دیگری نیز در منطقه داشته باشند که آمریکا ضرورتا تمایلی به درگیر شدن با آن ها ندارد. برای مثال، آمریکا و نیروهای کرد برای مبارزه با گروه داعش با یکدیگر همکاری کردند. اما رهبران کرد همچنین در حال تلاش برای گسترش قلمرو خود در نزدیکی مرزهای ترکیه بوده اند. ترکیه یکی از متحدان آمریکا در سازمان ناتو محسوب می شود.

آمریکا باید از استراتژی ایران در منطقه درس بگیرد. البته دست یابی به پیروزی کوتاه مدت و امنیت بلند مدت در منطقه چالش دشواری برای واشنگتن خواهد بود. ما تنها در صورتی میتوانیم به این هدف دست پیدا کنیم که ائتلاف های محلی خود را بر پایه منافع استراتژیک و بلندمدت تشکیل دهیم.

 

اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    کارگزاری مفید