کنایه تند و معنادار مرعشی به عارف: برخی عافیت طلبی غیرمسئولانه دارند

کدخبر: ۳۵۳۴۸۴
سخنگوی حزب کارگزاران گفت: اصولگرایان میانه که زمانی آقای ناطق و الآن هم آقای علی لاریجانی، آنها را نمایندگی می‌کند، جایگاه مهمی در مجلس ندارند. تیپ اصولگرایان پایداری یا انقلابی، اکثریت قاطعی در مجلس دارند.
کنایه تند و معنادار مرعشی به عارف: برخی عافیت طلبی غیرمسئولانه دارند

به گزارش اقتصادنیوز به نقل از ایرنا، حسین مرعشی، سخنگوی حزب کارگزاران که سابقه استانداری، دو دوره نمایندگی مردم در مجلس و ریاست دفتر رئیس جمهور را در کارنامه دارد، به بیان تحلیلش از شرایط سیاسی کشور بعد از روی کار آمدن مجلس دهم، چشم‌انداز اقتصادی کشور و آینده تحریم‌ها پرداخته است.

در ادامه خلاصه‌ای از این گفت و گو را می‌خوانید: 

*  شما نیز چند دوره نماینده مجلس بوده‌اید، ابتدا از وضعیت مجلس شروع کنیم، ارزیابی شما از مجلس چیست؟ و روند قانون گذاری در کشور را چگونه می‌بینید؟

در حال حاضر، نقش تقنینی مجلس چندان مورد اختلاف نیست. هم کشور به اندازه کافی قانون دارد و هم این اجماع حاصل شده است که نمی‌توان با قانون، تغییرات مهمی در کشور رقم زد. نگاه به مجلس اکنون صرفا از منظر گرایش‌های سیاسی، مورد توجه است. اگر بخواهیم از این جهت به مجلس فعلی نگاهی داشته باشیم، این مجلس بیش از اندازه یک‌دست شده است و نمی‌توان گفت صاحبان سلیقه‌ها و نحله‌های فکری و سیاسی مختلف کشور را نمایندگی می‌کند. این مجلس کاملا تک جناحی است و حتی اصولگرایان کشور را هم پوشش نمی‌دهد. حضور اصولگرایان میانه هم در این مجلس، کم رنگ است و حضور پررنگی نیست. این هم گامی است که عده‌ای آن را می‌پسندند و فکر می‌کنند به یک‌دست شدن حکومت و نظام کمک می‌کند. عده‌ای هم مانند ما، نمی‌پسندند.

ما فکر می‌کنیم واقعیت سیاسی را نمی‌توان پنهان کرد. امروز جناح‌های سیاسی چندگانه در کشور وجود دارد. اگر بخواهیم نگاه واقع بینانه‌ای داشته باشیم، اصلاح‌طلبان، حداقل نیمی از سیاست ایران هستند که در این مجلس حتی قادر نیستند یک فراکسیون ده نفره داشته باشند. اصولگرایان میانه که زمانی آقای ناطق و الآن هم آقای علی لاریجانی، آنها را نمایندگی می‌کند، جایگاه مهمی در مجلس ندارند. تیپ اصولگرایان پایداری یا انقلابی، اکثریت قاطعی در مجلس دارند. اگر به گروه حامیان آقای روحانی به عنوان اعتدالیون و یکی از نحله‌های فکری نگاه کنیم، آنها هم جایگاه مهمی در مجلس ندارند. بنابراین، ترکیب مجلس، ترکیب یک‌دستی است که در تجربه گذشته هم این از اتفاق‌ها رخ داده است.

*نتیجه تجربه های گذشته چه بود؟

نتیجه مجلس دوم که مجلس یک‌دست خط امامی بود، این بود که از درونش دو جبهه راست و چپ قدیم یا اصلاح‌طلب و اصولگرای فعلی خارج شدند. در مجلس ششم هم که اکثریت قاطعی از اصلاح‌طلبان در آن بودند، اصلاح‌طلبان عملا در انتهای آن مجلس، حداقل به دو گروه کلی تقسیم شدند. یک گروه را آقای کروبی نمایندگی می‌کرد و نمایندگی گروه دیگر را آقای نبوی و آقای رضا خاتمی بر عهده داشتند. قاعدتا اگر روند عادی باشد و مسئله خاصی پیش نیاید، این مجلس هم جریان انقلابی یا اصولگرای انقلابی را در شرایط نبود رقیب، تقسیم بر دو می‌کند. این اتفاق از نظر من، مثبت نیست. در مجلس اول، همه حضور داشتند که بعد از آن، حوادث خونین سال ۶۰ اتفاق افتاد. انتهای مجلس اول، به تثبیت خط امام در مجلس منجر شد. اگر مبدا این اتفاق را از مجلس دوم در نظر بگیریم، هر چه به جلو می‌آییم، مدام تقسیم بر دو می‌شویم.

مادامی که در عرصه سیاسی ایران، جریان تقسیم بر دو شدن حاکم است، نمی‌توان از آن نشاط سیاسی و رشد سیاسی انتظار داشت. بر خلاف برخی دوستان که از آن حذف شدن‌ها استقبال می‌کنند، ما فکر می‌کنیم باید از جایی شروع به جمع شدن کنیم. خدمت به جمهوری اسلامی در عرصه سیاست، این است که جای رفتن به سمت تک صدایی و تمرکز قدرت در یک جناح یا گروه، به سمت چند صدایی و تکثر پیش رویم.

* اشکال در کجا بوده که مجلسی به این صورت شکل گرفته است، طوری که حتی جریان‌های اصولگرا هم به طور جامع در آن حضور ندارند؟

 این اشکال از منظر من، سه منشا داشته است: منشا اول آن، سیاست گذاران انتخابات هستند. هر مجلسی قبل از شروع انتخابات، در ذهن و صحنه سیاست گذاری، تصویر می‌شود. تصویری که سیاست گذاران از مجلس داشتند، یک مجلس یکپارچه و بی دردسر بود. اشتباه دوم را از نظر من، شخصیت‌های سیاسی می‌کنند. آنها برای این که از رد صلاحیت یا شکست احتمالی در انتخابات ضربه نخورند، برای کشورشان فداکاری نمی‌کنند و به صحنه نمی‌آیند. خیلی از کسانی که در جبهه اصولگرایی یا اصلاح‌طلبی می‌توانستند کاندیدا شوند، این کار را نکردند. اگر بخواهم از جبهه خودمان به طور مشخص نام ببرم، آقای محمدرضا عارف هستند. من به این کار، عافیت‌طلبی غیرمسئولانه سیاستمداران می‌گویم.

سومین نکته مربوط به گروه‌های سیاسی بود. آنها تحت تاثیر عامل چهارمی که به آن خواهم پرداخت، یعنی خستگی مردم از فضای سیاسی، به جای هدایت افکار عمومی، تسلیم گرایش مردم شدند. در حالی که سیاستگذار، تسلیم گرایش عمومی مردم نمی‌شود. سیاستگذار کسی است که بتواند روی فضای عمومی، خواسته‌ها و جهت گیری مردم اثر بگذارد. اما آنها هم عمدتا از انتخابات کناره گیری کردند. چه احزاب اصولگرا و چه احزاب اصلاح‌طلب. چهارمین عامل هم خود مردم هستند.

مردم رنجیده بودند. ریشه رنجش مردم هم به کارکرد نهادهای منتخب خودشان برمی‌گردد. مردم ایران در سال ۹۲، کارستانی کردند تا آقای روحانی رئیس جمهور شود. در سال ۹۴ هم مجلس قبلی را شکل دادند. روزی که ۳۰ نماینده از تهران برنده شدند، روزی تاریخی بود. کف رای ما از سقف رای جناح مقابل، بیش از ۵۰ هزار تا بیشتر بود. مردم و ما تا سال ۹۶ خیلی خوب حرکت کردیم. چرا باید از سال ۹۶ تا ۹۸، ظرف دو سال، کارکرد منتخبان مردم در مجلس، شورای شهر و دولت طوری می‌بود که مردم بگویند انتخابات چه اثری دارد!؟ چرا نباید خوب حرکت می‌کردند؟ اگر هم خوب حرکت کردند، چرا نتوانستند آن را به مردم منتقل کنند؟

در شرایط امروز ایران به نظر می‌آید برگزاری انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ به صورت رقابتی، چند بعدی و چند کاندیدایی برای عبور ایران از شرایط امروز خیلی ضروری است. چه نگاه ما به سیاست داخلی باشد تا نشاط سیاسی به جامعه برگردد و مردم را دوباره در دفاع از جمهوری اسلامی و دفاع از کشورشان به صحنه بیاوریم، چه بخواهیم در مسائل بین‌المللی دولت و مذاکره کنندگان را پشتیبانی و تقویت کنیم، قاعدتا باید مذاکراتی برای حل مسائل بین‌المللی ایران شروع شود. برای این کار، نیاز به تغییر صحنه داریم. نیاز به صحنه جدید داریم. تا کنون این موضوع، چند بار در ایران تجربه شده است.

بهتر است در انتخابات ۱۴۰۰، به جای فرد، یک سبد هدف قرار بگیرد

*آیا تکثر نامزدها، مشکلی از جمله برای اصلاح طلبان ایجاد نمی‌کند؟

 منظور من تکثر نامزدها نیست بلکه حضور نمایندگان همه گرایش های اصلی سیاسی کشور است. از طرفی، اینکه در جبهه ما چه اتفاقی رخ خواهد داد، معتقدم ما باید روی یک نفر اجماع کنیم اما باید یک نفر از هر جبهه حضور داشته باشد.

 انتخابات ریاست جمهوری تا سال ۷۶ یعنی از بعد از انتخاب مرحوم شهید رجایی تا انتخاب دوم آقای هاشمی، اجماعی بوده و راجع به رئیس جمهور اجماع صورت می‌گرفته است. البته آقای توکلی در دور دوم آقای هاشمی، خلاف آن اجماع عمل کرد، ولی در مجموع، ریاست جمهوری به صورت اجماعی صورت می‌گرفت. نظام و جناح‌های سیاسی نظام، توافق داشتند که مثلا آیت‌الله خامنه‌ای، دو دوره رئیس جمهور ایران شوند. دو دوره هم نسبت به ریاست جمهوری آقای هاشمی توافق شده بود. همه می‌خواستند و می‌گفتند آقای هاشمی، بهترین است. اما از سال ۷۶ دوباره وارد انتخابات رقابتی شدیم. از آن زمان تا امروز، همه این انتخابات، نقطه مشترکی با هم دارند. دو دوره آقای خاتمی، دو دوره آقای احمدی‌نژاد و دو دوره آقای روحانی و در این ۲۴ سال، این وضعیت امری غالب بوده است.

گاهی گفته می‌شده نظام جمهوری اسلامی و یا برخی نهادها، کسی را به طور مشخص، هدف گرفته‌اند ولی در همه موارد نیز آن هدف محقق نشده است. به همین دلیل، من به عنوان برادر کوچک شما عرض می‌کنم بهتر است در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰، به جای آن که فردی هدف قرار بگیرد، باید یک سبد انتخاب شود. یکی از اصولگرایان، یکی از اصلاح‌طلبان، یکی از اعتدالیون و حتی یکی از پایداری‌ها می‌توانند در آن سبد حضور داشته باشند، چه اشکالی دارد؟ 

* برخی معتقدند برای تحقق این رویداد، اصلاح‌طلبان نیاز به ترمیم رابطه خود با نظام دارند تا این اتفاق بتواند رخ دهد. آیا فکر می‌کنید جبهه اصلاح‌طلبان به سمت بازسازی و ترمیم این رابطه اقدام می کنند؟

عمده اصلاح‌طلبان از این موضوع استقبال می‌کنند. چنین چیزی لازم است و جبهه اصلاح‌طلبان، با علاقه از ترمیم رابطه استقبال می‌کند.

اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    اخبار بیشتر در سرویس اقتصادی
    کارگزاری مفید