دوستی شرقی

هند چگونه رفیق چین شد؟ | پای فشارهای اقتصادی ترامپ در میان است

سرویس: اخبار سیاسی کدخبر: ۷۴۲۷۳۵
اقتصادنیوز: تعرفه‌های سنگین بر کالاهای چینی، محدودیت‌های فناوری، فشارهای اقتصادی و تلاش برای تشکیل ائتلاف‌های منطقه‌ای علیه چین، زمینه‌ساز تغییر در معادله‌های قدرت در آسیا شد.
هند چگونه رفیق چین شد؟ | پای فشارهای اقتصادی ترامپ در میان است

به گزارش اقتصادنیوز، روابط هند و چین، دو کشور بزرگ آسیایی با تاریخ چندهزارساله، یکی از پیچیده‌ترین و جذاب‌ترین روابط بین‌المللی جهان امروز است. این دو کشور به ترتیب دارای بیشترین (اولین) و دومین جمعیت جهان هستند و همواره نقش مهمی در تاریخ، فرهنگ و سیاست منطقه‌ای ایفا کرده‌اند.

بنا بر گزارش حامد وحیدی در هفته نامه تجارت فردا، از دوران باستان، هند و چین پیوندهای فرهنگی، تجاری و فکری متعددی داشته‌اند که نشان‌دهنده دوستی و تبادل اندیشه‌ها بوده است. این دو کشور همزمان رقابت‌های ژئوپولیتیک و مرزی نیز در طول تاریخ سایه خودشان را بر این رابطه گسترانده است. اگر به تاریخ نگاه کنیم، هند و چین از مسیر جاده ابریشم با یکدیگر مرتبط بوده‌اند.

راه‌های تجاری و فرهنگی این مسیر، حامل کالاهایی همچون ابریشم، ادویه‌جات، فلزات گرانبها و نیز اندیشه‌هایی همانند بودیسم بوده است که از هند به چین راه یافته و تاثیر عمیقی بر فرهنگ و مذهب چین گذاشته است. در دوران باستان، ارتباطات باعث ایجاد دوستی‌های فرهنگی و اقتصادی شد که حتی در جشنواره‌ها، هنرها و باورهای هر دو ملت بازتاب دارد. برای مثال، مکتب بودایی که در هند شکل گرفت، به وسیله راهبان و تجار به چین منتقل شد و در طول قرون وسطی در آن کشور ریشه دواند. اما در طول تاریخ، اختلاف‌ها نیز وجود داشته‌اند. در قرن‌های گذشته، به‌ویژه در دوران استعمار و شکل‌گیری دولت‌های مدرن، تنش‌های مرزی و رقابت‌های استراتژیک میان هند و چین به‌وجود آمد. نمونه بارز این اختلاف‌ها، جنگ مرزی سال ۱۹۶۲ است که باعث شد روابط دو کشور برای سال‌ها سرد و پرتنش باقی بماند. علاوه بر این، حمایت چین از پاکستان، رقیب سنتی هند، همواره یکی از عوامل تنش‌آفرین در این روابط بوده است.

با ورود به قرن ۲۱ و تغییرهای گسترده در فضای سیاسی و اقتصادی جهان، روابط هند و چین وارد فازی جدید شده است. تحول‌ها به‌ویژه از زمان روی کار آمدن دولت دونالد ترامپ در آمریکا شدت بیشتری یافت. سیاست‌های ترامپ که عمدتاً با هدف مقابله با نفوذ اقتصادی و سیاسی چین طراحی شده بود، تاثیری عمیق بر روابط هند و چین گذاشت.

تعرفه‌های سنگین بر کالاهای چینی، محدودیت‌های فناوری، فشارهای اقتصادی و تلاش برای تشکیل ائتلاف‌های منطقه‌ای علیه چین، زمینه‌ساز تغییر در معادله‌های قدرت در آسیا شد. در این شرایط، هند که با چالش‌های اقتصادی و نیاز به رشد سریع روبه‌رو بود، ناچار شد در سیاست‌هایش بازنگری کند. دولت هند با درک اینکه رقابت مستقیم با چین بدون حمایت قوی بین‌المللی دشوار است، به سمت نزدیکی و همکاری‌های اقتصادی و سیاسی با چین حرکت کرد. این نزدیکی نه‌تنها به دلیل فشارهای آمریکا، بلکه به دلیل منافع مشترک اقتصادی و منطقه‌ای بود. برای مثال، همکاری در چهارچوب گروه بریکس و سازمان همکاری شانگهای، دو نهاد مهم اقتصادی و سیاسی که نقشی پررنگ در تعیین روندهای جهانی دارند، باعث شد روابط هند و چین به سمت تعامل و همگرایی پیش رود.

اهمیت این نزدیکی برای نظم جهانی بسیار بالاست. وقتی هند و چین، با جمعیت بیش از 7/2 میلیارد نفر و اقتصادهایی در حال رشد، به هم نزدیک می‌شوند، تعادل قدرت در آسیا و حتی در سطح جهان دچار تغییر می‌شود. این همکاری می‌تواند نفوذ آمریکا را در منطقه تضعیف و مسیر را برای ظهور نظم چندقطبی هموار کند. نظم چندقطبی به معنای آن است که به جای تسلط یک یا دو کشور قدرتمند، چند قدرت بزرگ در صحنه جهانی نقش‌آفرینی کنند و تصمیم‌های جهانی براساس توافق و تعامل میان آنها شکل گیرد. برای مثال، سازمان همکاری شانگهای که با هدف افزایش امنیت و همکاری اقتصادی در آسیا تشکیل شد، نقش مهمی در این زمینه ایفا می‌کند. حضور هند و چین در این سازمان باعث شد جایگاه آن به‌عنوان بازیگر قدرتمند در عرصه بین‌المللی تقویت شود. همچنین بریکس (شامل برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی) نمونه‌ای از تلاش کشورهای در حال‌ توسعه برای کاهش سلطه غرب بر اقتصاد و سیاست جهانی است.

نزدیکی هند و چین می‌تواند باعث کاهش تنش‌ها و افزایش همکاری‌های اقتصادی، تجاری و فناوری شود که برای رشد و توسعه هر دو کشور حیاتی است. روند مزبور پیچیدگی‌های خاص خودش را دارد و چالش‌هایی همانند اختلاف‌های مرزی و رقابت‌های منطقه‌ای هنوز پابرجاست. با توجه به تغییرات جهانی و سیاست‌های آمریکا، این نزدیکی می‌تواند نقطه عطفی در معادلات قدرت جهانی و شکل‌گیری نظم نوین باشد که قدرت‌های آسیایی نقش محوری ایفا کنند و جهان به سمت چندجانبه‌گرایی حرکت کند.

همکاری هند و چین

در سال‌های گذشته، تحولات زیادی در روابط هند و چین رخ داده است که می‌تواند مسیر سیاست و اقتصاد آسیا و حتی جهان را تغییر دهد. اگرچه این دو کشور در گذشته رقابت‌ها و اختلاف‌های متعدد داشته‌اند، اما شرایط کنونی باعث شده هر دو کشور به سمت همکاری حرکت کنند. این تحول را می‌توان از ابعاد مهمی همچون «فشارهای اقتصادی و تجاری آمریکا»، «منافع مشترک اقتصادی»، «نیاز مقابله با هژمونی آمریکا»، «منافع ژئوپولیتیک» و «نقش جمعیت و بازارها» در شکل‌گیری این همکاری بررسی کرد.

فشارهای اقتصادی و تجاری آمریکا: یکی از مهم‌ترین عوامل نزدیک شدن هند و چین، فشارهای اقتصادی و تجاری دولت آمریکا در دوران ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ بود. ترامپ سیاست‌های اقتصادی سخت‌گیرانه‌ای علیه چین اعمال کرد که شامل تعرفه‌های سنگین بر واردات کالاهای چینی، محدودیت‌های صادرات فناوری و تحریم شرکت‌های مهم چینی بود. این سیاست‌ها باعث شد چین در موقعیتی قرار بگیرد که به‌دنبال هم‌پیمانان جدید برای کاهش آسیب‌های اقتصاد باشد. هند که تحت تاثیر جنگ تجاری میان آمریکا و چین هم قرار داشت، فهمید باید راهی برای مدیریت تنش‌ها پیدا کند. این شرایط سبب شد هند و چین به‌رغم اختلاف‌های تاریخی و مرزی، به سمت همکاری‌هایی براساس منافع مشترک اقتصادی حرکت کنند. هر دو کشور دریافتند که مقابله با فشارهای یکجانبه آمریکا نیازمند اتحاد و همکاری است تا بتوانند جایگاهشان را در اقتصاد جهانی حفظ و تقویت کنند.

منافع مشترک اقتصادی: یکی دیگر از دلایل اصلی نزدیکی هند و چین، اشتراک در سازمان‌ها و گروه‌های اقتصادی بین‌المللی است. مهم‌ترین نهادها گروه بریکس و سازمان همکاری شانگهای است. بریکس که شامل برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی است، نمونه‌ای از تلاش کشورهای در حال توسعه برای تقویت اقتصادهایشان و کاهش وابستگی به اقتصادهای غربی به‌شمار می‌رود. این گروه از نظر جمعیت و تولید ناخالص داخلی، بخش بزرگی از اقتصاد جهان را تشکیل می‌دهد. در چهارچوب بریکس، هند و چین فرصت‌هایی برای تبادل تجربه‌ها، همکاری در پروژه‌های اقتصادی مشترک و حمایت از یکدیگر در مجامع بین‌المللی پیدا کرده‌اند. این همکاری‌ها به آنها امکان می‌دهد نقش خودشان را در تعیین سیاست‌های اقتصادی جهانی تقویت کنند و مقابلهای اثرگذار در برابر نفوذ اقتصادی آمریکا و اتحادیه اروپا داشته باشند. سازمان همکاری شانگهای سازمان دیگری است که امنیت و همکاری اقتصادی در آسیا را تقویت می‌کند.

نیاز مقابله با هژمونی آمریکا: با افزایش نفوذ و قدرت آمریکا در سطح جهان، بسیاری از کشورهای آسیایی، به‌ویژه هند و چین، نیازمند راهکاری برای کاهش تنش‌ها و مقابله با هژمونی یکجانبه آمریکا هستند. آمریکا با سیاست‌های خود، به‌دنبال محدود کردن قدرت و رشد چین بوده و در‌عین‌حال از هند به‌عنوان اهرمی برای مهار چین استفاده می‌کرد. اما این بازی پیچیده در سال‌های اخیر تغییراتی داشته است. هند که پیش از این متحد اصلی آمریکا در آسیا شناخته می‌شد، اکنون می‌بیند که منافع استراتژیک آن ممکن است در تضاد با منافع آمریکا قرار گیرد. از طرفی، چین نیز که به‌عنوان رقیب اصلی آمریکا مطرح است، تمایل دارد با کاهش تنش‌ها با هند، جبهه داخلی آسیا را تثبیت کند تا بتواند منابع و انرژی خود را بیشتر به توسعه اقتصادی و رقابت جهانی اختصاص دهد. این شرایط باعث شده که هر دو کشور به‌دنبال راه‌هایی برای کاهش تنش‌ها و ایجاد فضای همکاری باشند.

منافع ژئوپولیتیک مشترک: علاوه بر مسائل اقتصادی، هند و چین منافع ژئوپولیتیک مشترک بسیاری دارند که آنها را به همکاری وا می‌دارد. آسیا که بیشترین جمعیت و رشد اقتصادی جهان را دارد، عرصه رقابت و تعامل قدرت‌های بزرگ است. هند و چین، دو کشور بزرگ این منطقه، نقش کلیدی در تعیین سرنوشت آسیا دارند. یکی از زمینه‌های مهم همکاری، مقابله با نفوذ و حضور نظامی گسترده آمریکا در منطقه هند و اقیانوس آرام است. چین با پروژه‌هایی همانند «یک کمربند، یک جاده» تلاش می‌کند نفوذ اقتصادی و سیاسی خودش را در آسیا و حتی اروپا گسترش دهد. هند نیز که نقش مهمی در اقیانوس هند دارد، به‌دنبال حفظ نفوذ خود و جلوگیری از تبدیل شدن این منطقه به حوزه انحصاری چین است. با‌این‌حال، هر دو کشور به این نتیجه رسیده‌اند که مقابله مستقیم و تقابل نظامی می‌تواند به ضرر هر دو باشد و بهتر است از طریق همکاری‌های سیاسی و اقتصادی، منافع خودشان را دنبال کنند.

نقش جمعیت و بازارها: یکی از بزرگ‌ترین مزایای نزدیکی هند و چین، جمعیت عظیم و بازارهای بزرگ اقتصادی آنهاست. چین با بیش از 4/1 میلیارد نفر جمعیت و هند با بیش از 3/1 میلیارد نفر، دو بازار بزرگ و پرپتانسیل جهان را تشکیل می‌دهند. این جمعیت گسترده به معنای وجود نیروی کار عظیم، مصرف‌کنندگان فراوان و فرصت‌های بی‌شمار برای توسعه اقتصادی است. برای هر دو کشور، همکاری اقتصادی می‌تواند باعث گسترش بازارها، افزایش سرمایه‌گذاری‌های مشترک و توسعه فناوری‌های نوین شود. این دو بازار بزرگ باعث می‌شوند هند و چین بتوانند در مقابل فشارهای اقتصادی غربی مقاومت بیشتری کنند. همکاری‌های تجاری و سرمایه‌گذاری مشترک باعث افزایش قدرت چانه‌زنی آنها در مجامع بین‌المللی می‌شود و این موضوع می‌تواند جایگاه آنها را به‌عنوان بازیگران کلیدی اقتصاد جهانی تثبیت کند.

فرهنگ و ایدئولوژیک

روابط فرهنگی و ایدئولوژیک میان هند و چین، ریشه در تاریخ بسیار دور این دو تمدن دارد. هر دو کشور، از کهن‌ترین تمدن‌های جهان هستند و در طول قرن‌ها، فرهنگ و فلسفه آنها بر یکدیگر تاثیر گذاشته است. با گذشت زمان و تغییرات سیاسی، نگاه‌ها نیز دگرگون شده و حالا با ترکیبی از احترام تاریخی، نگرانی استراتژیک و نگاه محتاطانه ایدئولوژیک همراه شده است.

در دوران باستان، نگاه فرهنگی میان هند و چین مثبت و احترام‌آمیز بود. یکی از نمونه‌های بارز این رابطه، گسترش آیین بودا از هند به چین است. این تعامل باعث شد فرهنگ هند در ادبیات، هنر و حتی سیاست چین تاثیرگذار باشد. به‌عکس، چینی‌ها نیز با احترام به فرهنگ هند نگاه می‌کردند و آن را منبعی از دانش، معنویت و فلسفه می‌دانستند. در دوران معاصر، نگاه فرهنگی و ایدئولوژیک این دو کشور به هم پیچیده شده است. هند، کشوری دموکراتیک با تنوع دینی و فرهنگی گسترده است. نظام سیاسی هند بر پایه آزادی بیان، رسانه آزاد و مشارکت مردمی شکل گرفته و مردم هند به آن افتخار می‌کنند. در مقابل، چین کشور تک‌حزبی با ساختار اقتدارگرایانه است که کنترل زیادی بر جامعه، رسانه‌ها و نهادهای سیاسی دارد. این تفاوت‌های بنیادین باعث شده نگاه ایدئولوژیک دو کشور به یکدیگر تا حدی با سوءظن همراه باشد.

از منظر فرهنگی نیز، رسانه‌ها و کتاب‌های درسی هر کشور بازتابی از این دیدگاه‌ها هستند. در هند، چین گاهی رقیب نیرومند با جاه‌طلبی‌های منطقه‌ای توصیف می‌شود. در چین نیز، هند معمولاً به‌عنوان کشوری در حال توسعه با چالش‌های درونی مطرح می‌شود. در بسیاری از موارد، مردم دو کشور هنوز هم به فرهنگ، سینما، غذا، و هنر یکدیگر علاقه نشان می‌دهند، اما آگاهی عمیق فرهنگی میان آنها کمتر از آن چیزی است که باید باشد. در سال‌های گذشته، تلاش‌هایی برای کاهش شکاف فرهنگی میان دو کشور انجام شده است. البته نزدیکی فرهنگی و ایدئولوژیک هند و چین، همچنان نیازمند زمان، گفت‌وگو و افزایش درک متقابل است.

چین و هند

موانع همکاری

با وجود نزدیکی نسبی میان هند و چین در سال‌های گذشته، همکاری پایدار و عمیق میان این دو کشور همچنان با موانع و چالش‌های جدی روبه‌رو است. این دو قدرت آسیایی، اگرچه از نظر اقتصادی مکمل یکدیگرند و می‌توانند با اتحاد، نقش مهمی در شکل‌دهی به نظم جهانی آینده ایفا کنند، اما اختلاف‌های سیاسی، نظامی و تاریخی باعث شده اعتماد متقابل میان آنها شکننده باقی بماند. مهم‌ترین چالش‌های موجود در مسیر همکاری هند و چین به شرح زیر است:

اختلاف‌های مرزی: یکی از اصلی‌ترین موانع همکاری هند و چین، اختلاف‌های مرزی است که سابقه‌ای چند‌دهه‌ای دارد. مرز میان این دو کشور بیش از ۳۴۰۰ کیلومتر طول دارد، اما بخش‌های زیادی از آن هنوز به‌طور رسمی ترسیم نشده است. چین و هند هر دو ادعای مالکیت بر مناطق مهمی همانند لاداخ (در غرب) و آروناچال پرادش (در شرق) دارند. این اختلاف‌ها در سال ۱۹۶۲ به جنگ تمام‌عیار انجامید که در آن چین بخش‌هایی از خاک هند را تصرف کرد. اگرچه پس از آن روابط کمی بهبود یافت، اما تنش‌ها هرگز کاملاً از بین نرفت. در سال ۲۰۲۰، در منطقه دره گالوان در لاداخ، درگیری‌های مرگباری میان نیروهای دو کشور رخ داد. این اتفاق باعث شد روابط دیپلماتیک سرد شود و هند تدابیری برای کاهش وابستگی اقتصادی به چین اتخاذ کند.

حمایت چین از پاکستان: یکی دیگر از مسائل حساس در روابط هند و چین، روابط نزدیک چین با پاکستان است. پاکستان دشمن تاریخی هند است و روابط میان دهلی‌نو و اسلام‌آباد همواره متشنج بوده است. چین در سال‌های گذشته سرمایه‌گذاری‌های بزرگی در پاکستان از جمله پروژه‌های مرتبط با کریدور اقتصادی چین-پاکستان (CPEC) که بخشی از طرح یک کمربند، یک جاده است، انجام داد. بخشی از مسیر این کریدور از منطقه مورد مناقشه کشمیر عبور می‌کند. منطقه‌ای که هند آن را متعلق به خودش می‌داند. این اقدام چین به‌معنای تایید ضمنی ادعای پاکستان بر کشمیر تلقی می‌شود و برای هند پذیرفتنی نیست. همکاری نظامی چین و پاکستان، شامل فروش تجهیزات نظامی پیشرفته و تبادل اطلاعات، نگرانی‌های امنیتی هند را افزایش داده است.

رقابت استراتژیک: هند و چین هر دو تلاش می‌کنند نفوذ خودشان را در منطقه هند-آرام (Indo-Pacific) افزایش دهند. چین با گسترش حضور نظامی در دریای چین جنوبی و ساخت جزایر مصنوعی، به‌دنبال تسلط بر مسیرهای تجاری استراتژیک است. هند نیز با تقویت روابطش با کشورهایی همانند ژاپن، استرالیا و آمریکا، در قالب گروه کواد (QUAD) سعی دارد تعادل قدرت را حفظ کند. این رقابت ژئوپولیتیک باعث شده هر دو کشور نسبت به اقدام‌های یکدیگر با سوءظن نگاه کنند. چین تصور می‌کند هند در حال کمک به آمریکا برای مهار قدرت چین است، درحالی‌که هند نیز نگران استراتژی «رشته مروارید» چین است. طرحی که شامل ساخت بنادر نظامی و تجاری در اطراف هند (در سریلانکا، بنگلادش و پاکستان) است و می‌تواند به محاصره استراتژیک هند منجر شود.

نگرانی‌های امنیتی و نظامی: در سال‌های گذشته، افزایش بودجه نظامی هر دو کشور و استقرار نیروهای نظامی در مرزها، باعث افزایش نگرانی‌ها از وقوع درگیری‌های بیشتر شد. هرچند که هر دو طرف بارها تاکید کرده‌اند که به‌دنبال صلح‌اند، اما حضور گسترده نظامیان، ساخت جاده‌ها و پایگاه‌های جدید در مناطق مرزی، پیام متضادی می‌فرستد. در کنار این، چین در زمینه فناوری‌های نظامی مثل هوش مصنوعی، پهپادها و سیستم‌های راداری پیشرفته‌تر عمل کرده که این موضوع هند را نگران کرده است. هند هم در حال مدرن‌سازی ارتش و خرید سلاح از کشورهای غربی است.

تنش‌های اقتصادی و سیاسی: هند و چین هر دو با چالش‌های داخلی متعدد مواجه‌اند که می‌تواند بر توانایی آنها برای حفظ روابط پایدار تاثیر بگذارد. در چین، اقتصاد با کاهش رشد جمعیت مواجه شده و فشارهای بین‌المللی بر پکن افزایش یافته است. در هند نیز، مشکل‌هایی همانند بیکاری، نارضایتی‌های قومی و مذهبی و رقابت‌های سیاسی داخلی، باعث می‌شود سیاست خارجی تحت تاثیر فضای داخلی قرار بگیرد.

در مجموع، اگرچه هند و چین دلایل زیادی برای همکاری دارند، اما موانع پیش‌روی آنها نیز جدی و پیچیده است. اختلاف‌های مرزی حل‌نشده، روابط چین با پاکستان، رقابت‌های منطقه‌ای، نگرانی‌های امنیتی و چالش‌های داخلی، همگی عواملی‌اند که اعتماد را تضعیف می‌کنند. بدون حل این مسائل، نزدیکی واقعی و بلندمدت میان دو کشور دشوار است. بااین‌حال، اگر هر دو کشور تصمیم بگیرند با دید واقع‌گرایانه به مسائل بنگرند و منافع بلندمدت را بر اختلاف‌های کوتاه‌مدت ترجیح دهند، شاید بتوانند راهی برای کاهش تنش‌ها و ساختن آینده‌ای مشترک پیدا کنند.

تاثیر همکاری

نزدیکی هند و چین، دو قدرت بزرگ آسیایی و جهانی، می‌تواند معادله‌های نظم جهانی را به شکل قابل‌توجهی تغییر دهد. این تحول نه‌تنها بر منطقه آسیا، بلکه بر کل جهان اثرگذار است. در سال‌های گذشته، روابط این دو کشور که پیشتر با تنش‌ها و رقابت‌های فراوان همراه بود، به سمت همکاری و همگرایی پیش رفته است. این روند اگر تداوم یابد، نفوذ آمریکا در آسیا و جهان تضعیف شده، سازمان‌ها و گروه‌های اقتصادی نوظهور تقویت می‌شود و نظم جهانی از حالت تک‌قطبی به چندقطبی تغییر می‌کند.

برای چند دهه، آمریکا به‌عنوان قدرت هژمون در نظام بین‌الملل نقش برجسته‌ای داشته است. حضور نظامی گسترده در آسیا، ائتلاف‌های امنیتی متعدد با کشورهایی همانند ژاپن، کره جنوبی و هند، و تسلط بر نهادهای مالی و اقتصادی بین‌المللی، آمریکا را به بازیگر اصلی نظم جهانی تبدیل کرده است. نزدیکی هند و چین، دو قدرت بزرگ آسیایی، می‌تواند این وضع را به چالش بکشد. هر دو کشور با همکاری اقتصادی، سیاسی و حتی امنیتی، تلاش می‌کنند استقلال استراتژیک خودشان را افزایش دهند و وابستگی به آمریکا را کاهش دهند. این همکاری می‌تواند زمینه‌ساز ایجاد جبهه‌ای متحد در برابر فشارهای یکجانبه آمریکا شود. از سوی دیگر، با تقویت همکاری هند و چین، آمریکا دیگر نمی‌تواند به‌سادگی سیاست‌های خودش را در منطقه پیش ببرد و باید با توجه به وجود این اتحاد نوظهور، راهبردهایش را بازنگری کند. به این ترتیب، نفوذ و سلطه آمریکا در آسیا و در سطح جهانی به‌تدریج کاهش می‌یابد.

یکی از نمودهای نزدیکی هند و چین، تقویت گروه‌های منطقه‌ای و بین‌المللی است که هدفشان افزایش استقلال اقتصادی و سیاسی کشورهای در حال توسعه است. مهم‌ترین این گروه‌ها، بریکس (BRICS) و سازمان همکاری شانگهای (SCO) است. بریکس به‌عنوان بلوک اقتصادی بزرگ در حال تغییر چهره نظم جهانی است. نزدیکی هند و چین می‌تواند همکاری در بریکس را به سطوح بالاتر برساند و این گروه را به بازیگر قدرتمند در اقتصاد و سیاست جهانی تبدیل کند. همکاری‌ها می‌تواند شامل سرمایه‌گذاری‌های مشترک، پروژه‌های زیرساختی و حمایت از سیاست‌های اقتصادی مستقل باشد.

سازمان همکاری شانگهای نیز که بیشتر به مسائل امنیتی و سیاسی در منطقه آسیا-اقیانوسیه می‌پردازد، با حضور هند و چین، قدرت خودش را در تعیین مسیرهای امنیتی و اقتصادی منطقه افزایش می‌دهد. این سازمان به‌عنوان رقیبی برای ناتو و ساختارهای امنیتی غرب، نقش مهمی در پیشبرد نظم چندقطبی بازی می‌کند.

نزدیکی هند و چین، به معنای تغییر در ساختار قدرت جهانی است. نظم جهانی که پس از پایان جنگ سرد عمدتاً تک‌قطبی با محور آمریکا بود، به سمت چندقطبی شدن پیش می‌رود. در نظم جدید، قدرت‌های مختلف اقتصادی و سیاسی سهم قابل‌توجهی در تعیین قواعد بازی دارند و آمریکا دیگر فقط بازیگر برتر نیست. چندقطبی شدن نظم جهانی به معنای افزایش تنوع بازیگران و کاهش تمرکز قدرت است. هند و چین با همکاری، می‌توانند به‌عنوان دو ستون اصلی نظم چندقطبی عمل کنند. تغییر ساختار قدرت، می‌تواند باعث افزایش همکاری‌های منطقه‌ای و بین‌المللی، کاهش تنش‌ها و ایجاد فضای رقابت سالم شود. حرکت چندقطبی ممکن است چالش‌هایی نیز به همراه داشته باشد.

نزدیکی هند و چین تاثیر قابل‌توجهی بر روابط هر دو کشور با متحدان سنتی‌شان نیز دارد. هند که سال‌ها متحد نزدیک آمریکا بوده است، حالا در موقعیتی قرار می‌گیرد که باید تعادلی میان روابط خودش با چین و آمریکا برقرار کند. این موضوع باعث می‌شود هند در سیاست خارجی خودش با چالش‌های جدید مواجه شود و راهبردهایش را به‌گونه‌ای تنظیم کند که هم همکاری با چین را حفظ کند و هم روابط خودش با آمریکا را تضعیف نکند. چین باید در روابط خودش با روسیه و کشورهای منطقه بازنگری کند. روسیه که از متحدان سنتی هر دو کشور است، نقش مهمی در تعادل قدرت میان هند و چین دارد. نزدیکی هند و چین می‌تواند روابط سه‌جانبه‌ای را شکل دهد که قدرت‌های غربی را به چالش بکشد. همگرایی هند و چین باعث تحولات گسترده در سیاست‌های منطقه‌ای و جهانی می‌شود. یکی دیگر از موضوع‌های مهم در روابط هند و چین، نقش هند در مهار رشد و نفوذ چین است. در گذشته، هند متحد اصلی آمریکا در آسیا شناخته می‌شد که با چین رقابت و مقابله می‌کرد. نزدیکی میان هند و چین باعث بازتعریف اتحادها و رقابت‌ها در سطح جهانی می‌شود و نقش هند را از متحدی صرفاً ضدچینی به بازیگری مستقل تبدیل کند که می‌تواند سیاست‌های جهانی را دستخوش تغییر کند.

پیامدهای اقتصادی

همکاری‌های میان هند و چین می‌تواند پیامدهایی عمیق بر اقتصاد و مالیه جهانی داشته باشد. این دو کشور که جمعیتی بیش از دو و نیم میلیارد نفر دارند و جزو بزرگ‌ترین اقتصادهای در حال رشد جهان محسوب می‌شوند، اگر مسیر همگرایی اقتصادی و سیاسی را ادامه دهند، نه‌تنها در تجارت منطقه‌ای، بلکه در ساختار مالی بین‌المللی اثرگذارند. در حوزه همکاری‌های اقتصادی و تجاری، سرمایه‌گذاری‌های مشترک در زیرساخت‌ها، فناوری‌های نوین و انرژی می‌تواند رشد چشمگیر داشته باشد. هند به‌عنوان بازاری بزرگ با نیروی کار جوان و چین به‌عنوان قدرت صنعتی و فناوری، می‌توانند با ادغام ظرفیت‌هایشان سهم بیشتری از زنجیره تامین جهانی به‌دست آورند و مسیر تجارت بین‌الملل را تغییر دهند. همکاری‌ها ممکن است باعث کاهش وابستگی آنها به بازارهای غربی شود و مسیر تجارت آسیامحور را تقویت کند. از منظر بازارهای جهانی، افزایش مبادلات با ارزهای محلی همانند یوآن و روپیه می‌تواند نقش دلار آمریکا را در معاملات بین‌المللی تضعیف کند.

اگر این دو کشور تصمیم بگیرند در چهارچوب بریکس یا سازمان همکاری شانگهای از ارزهای جایگزین استفاده کنند، تقاضا برای دلار به‌تدریج کاهش می‌یابد، هرچند این روند کوتاه‌مدت نخواهد بود و دلار همچنان تا مدت‌ها جایگاه مسلط خودش را حفظ می‌کند. بااین‌حال، حرکت تدریجی به سمت چندقطبی شدن مالی، همراه با توسعه ارزهای دیجیتال بانک‌های مرکزی (CBDC)، می‌تواند روند سلطه دلار را ضعیف و گزینه‌های بیشتر برای تسویه مالی ایجاد کند. این امر اثرات زنجیره‌ای بر سیاست‌های مالی بین‌المللی دارد، زیرا صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی ممکن است با فشار کشورهایی مواجه شوند که خواهان نقش پررنگ‌تر ارزهای غیردلاری هستند.

اگر روند همگرایی ادامه یابد، ممکن است چند اتفاق مهم رخ دهد. نخست، شکل‌گیری بلوک اقتصادی و مالی جدید در آسیا که شامل چین، هند، روسیه و برخی کشورهای خاورمیانه و آفریقا باشد، می‌تواند وزن بیشتری در نهادهای بین‌المللی به‌دست آورد و در تعیین قواعد تجاری و مالی اثرگذار شود. دوم، کاهش نفوذ آمریکا در سیاست‌های منطقه‌ای و جهانی ممکن است باعث شود واشنگتن ابزارهای دیگری برای مهار این اتحاد به کار گیرد. سوم، رقابت میان قدرت‌ها به شکل جدیدی بروز می‌کند. اگر همکاری ادامه یابد و تنش‌های مرزی یا اختلاف‌های سنتی همانند مسئله پاکستان مدیریت شود، می‌توان انتظار داشت حجم تجارت هند و چین در دهه آینده چند برابر شود و پروژه‌های مشترک فناوری، انرژی‌های تجدیدپذیر و هوش مصنوعی رشد کند.

این مسیر می‌تواند به کاهش رقابت‌های مخرب در آسیا و افزایش ثبات اقتصادی جهانی منجر شود. اگر این همکاری شکننده باشد و تنش‌های قدیمی دوباره شعله‌ور شوند، ممکن است شاهد بازگشت به خصومت و رقابت نظامی یا تجاری باشیم. سناریوی میانه نیز محتمل است؛ جایی که همکاری اقتصادی ادامه یابد، اما در حوزه ژئوپولیتیک و امنیتی، رقابت و بی‌اعتمادی باقی بماند. آینده دلار در این میان به‌شدت وابسته به این است که این همگرایی تا چه حد بتواند نظام‌های مالی موازی ایجاد کند. اگر بریکس بتواند سازوکار پرداخت مشترک راه‌اندازی کند و کشورهای بیشتری به آن بپیوندند، ممکن است سهم دلار در تجارت جهانی از حدود ۵۸ درصد فعلی به سمت ۴۰ تا ۴۵ درصد در یک یا دو دهه آینده کاهش یابد.

نقش ارزهای دیجیتال و فناوری بلاک‌چین در این میان اهمیت زیادی دارد، زیرا امکان تسویه سریع و بدون نیاز به سیستم‌های سنتی دلاری همانند سوئیفت را فراهم می‌کند. این روند می‌تواند به نفع کشورهایی باشد که تاکنون تحت سلطه دلار و تحریم‌های مرتبط بوده‌اند. نزدیکی هند و چین نه‌تنها رویدادی اقتصادی، بلکه بخشی از تغییر نظم جهانی است. نقش این دو کشور در ایجاد نظم نوین جهانی می‌تواند تعیین‌کننده باشد، زیرا هر دو به‌دنبال سهم بیشتر در تصمیم‌گیری‌های بین‌المللی هستند و دیگر تمایلی ندارند صرفاً بازیگرانی حاشیه‌ای در سیستمی آمریکامحور باشند.

پرده پایانی

اتحاد احتمالی میان هند و چین یکی از تحولات مهم در ژئوپولیتیک و اقتصاد جهانی است که می‌تواند پیامدهایی گسترده داشته باشد. پاسخ به این پرسش که «آیا این اتحاد مقطعی است یا پایدار؟»، به چند عامل کلیدی بستگی دارد. از یک‌سو، منافع اقتصادی و تجاری مشترک، فشارهای ناشی از سیاست‌های یکجانبه آمریکا و تمایل هر دو کشور برای داشتن نقش پررنگ در نظم جهانی، زمینه‌ای برای همکاری پایدار ایجاد می‌کند. چین به‌دنبال گسترش ابتکار کمربند و جاده و افزایش نفوذ اقتصادی خود در آسیا و فراتر از آن است، درحالی‌که هند به‌عنوان اقتصادی در حال رشد نیازمند سرمایه‌گذاری، فناوری و بازارهای پایدار است. این همگرایی می‌تواند به شکل‌گیری بلوک آسیایی قدرتمند منجر شود که در مقابل هژمونی آمریکا ایستادگی کند. اختلاف‌های تاریخی، مناقشه‌های مرزی و روابط نزدیک چین با پاکستان عواملی‌اند که می‌توانند این همکاری را شکننده کنند. بنابراین، تداوم این اتحاد به توانایی دو کشور در مدیریت این چالش‌ها و حفظ منافع متقابل بستگی دارد. هند سال‌ها به‌عنوان متحد غرب، به‌ویژه ایالات‌متحده، در معادله‌های منطقه‌ای مطرح بوده و نقش مهمی در سیاست مهار چین ایفا کرده است. با تغییر شرایط جهانی و افزایش نیازهای اقتصادی و فناورانه، این کشور ممکن است به‌تدریج به سمت شرق متمایل شود. تغییر مسیر الزاماً به معنای ترک کامل همکاری با غرب نیست، بلکه می‌تواند نشانه‌ای از سیاست چندجانبه‌گرایی باشد که هند در پی آن است. اگر روابط هند و چین به سطحی از اعتماد برسد که همکاری اقتصادی و فناورانه آنها عمیق شود، احتمال دارد جایگاه هند از متحد کلیدی غرب به بازیگر مستقل و متوازن میان دو قطب اصلی جهان تغییر کند.

برای کشورهایی همانند ایران، تغییر موازنه می‌تواند فرصت‌های مهم ایجاد کند. نزدیکی هند و چین می‌تواند مسیرهای جدید برای تجارت و سرمایه‌گذاری در منطقه باز کند، به‌ویژه اگر این همکاری به کاهش وابستگی به دلار و گسترش استفاده از ارزهای محلی در تجارت منجر شود. ایران به دلیل موقعیت ژئوپولیتیک و منابع انرژی، می‌تواند نقش مهمی در اتصال این دو قدرت ایفا کند. اگر ایران بتواند سیاست خارجی خودش را به‌گونه‌ای تنظیم کند که از همگرایی بهره ببرد، ممکن است دسترسی به بازارهای جدید، سرمایه‌گذاری‌های خارجی و همکاری‌های فناورانه را افزایش دهد. در حوزه مالی، کاهش سلطه دلار می‌تواند فشارهای ناشی از تحریم‌های آمریکا را کاهش دهد و امکان انجام مبادلات با ارزهای جایگزین همانند یوآن، روپیه یا ارزهای دیجیتال را فراهم کند. البته فرصت‌ها تنها زمانی تحقق می‌یابد که ایران سیاست فعال و منعطف در برابر تغییرهای نظم جهانی داشته باشد و روابطش را صرفاً محدود به یک بلوک نکند.

 

ارسال نظر

پربازدیدترین‌ها
کارگزاری مفید