جملات قصار مردی که دیگر رفته است
محمود احمدی نژاد در سال های گذشته از عباراتی استفاده می کرد که بعضا انتقاد برخی فعالان سیاسی را در پی داشت.
به گزارش «اقتصاد نیوز»، « یک عده به ظاهر شعار میدهند ولی بزدل سیاسی هستند و تا حرف مذاکره پیش میآید میگویند ما میلرزیم. به جهنم؛ بروید یک جای گرم برای خود پیدا کنید. خداوند شما را ترسو و لرزان آفریده است.»
پس از این سخنان رئیسجمهور در همایش رؤسای نمایندگیهای جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور، مخالفان دولت، از فرصت بهوجود آمده استفاده کرده و حرفهای ناگفته در ماههای اخیر را روانه روحانی کردند.
در میان تمام منتقدان و مخالفان، این بهارستاننشینیها بودند که بیش از همه از این سخنان روحانی برآشفتند و حتی برای بررسی سخنان او جلسه غیرعلنی برگزار کردند. آقای روحانی، شاهبیت نطقهای نمایندگان مجلس بود. نطقهایی که از رئیسجمهور میخواستند معذرتخواهی کند.
شاید در این میان تندترین انتقادها به اعضای جبهه پایداری اختصاص داشت که در راس آنان روحالله حسینیان قرار داشت. روحالله حسینیان در انتقادی تند نسبت به سخنان رئیسجمهور گفت: «سخنان رئیسجمهور بدعتی را ایجاد میکند. حتی شاه وقتی با مخالفان خود صحبت میکرد به آنها نگفت به جهنم بروند بلکه گفت پاسپورت بگیرند و به خارج از کشور بروند. در واقع این نوع ادبیات رئیسجمهور دیکتاتورمآبانه است که رئیسجمهور باید پرهیز کند. هیچگاه احمدینژاد اینطور صحبت نکرد.»
حسینیان میگوید که احمدینژاد هیچگاه اینگونه سخن نگفته است. این در حالی است که هنوز یک سال از پایان دولت احمدینژاد نگذشته و بسیاری از مردم صحبت و ادبیات رئیسجمهور پیشین ایران را به یاد دارند؛ ادبیاتی که برخی فعالان سیاسی آن را برخلاف شان یک رئیسجمهور میدانستند.
نامهنیوز برای یادآوری ادبیات احمدینژاد به برخی از سخنرانیهای او که از ادبیات مخصوص خود استفاده کرده، اشاره کرده است.
بهمن ماه سال 1385 / در مجلس شورای اسلامی: از ترهبار نزدیک منزل ما خرید کنید. چرا از جاهای گران خرید میکنید؟ در محله ما قیمتها ثابت است.
بهمن ماه سال 1385 / در یکی از مساجد جنوب تهران: یک دختر 16 ساله به کمک برادرش در زیرزمین خانهاش انرژی هستهای کشف کرده است.
با هماهنگی رئیس وقت سازمان انرژی اتمی ایران، آن دختر هماکنون در زمره دانشمندان هستهای ایران قرار گرفته و اسکورت و راننده شخصی در اختیار دارد.
با هماهنگی رئیس وقت سازمان انرژی اتمی ایران، آن دختر هماکنون در زمره دانشمندان هستهای ایران قرار گرفته و اسکورت و راننده شخصی در اختیار دارد.
تیر ماه سال 1386 / در جمع اصناف و بازار: یک قصاب شرافتمند در نزدیکی ما زندگی میکند که از همه مشکلات مردم باخبر است و از وی هم اطلاعات مهم اقتصادی را میگیرم.
آذر ماه سال 1386 / در سفر استانی به خوزستان: آنقدر قطعنامه بدهید تا قطعنامهدانتان پاره شود.
تیر ماه سال 1387 / در جمع فرماندهان بسیج: سال گذشته که به عراق رفته بودم، گفتند یکی از فرماندهان اشغالگران، علاقه دارد شما را ببیند. گویا مرخصی او هم رسیده بود. مثل خودمان که پس از ۴۵ روز در جبهه مرخصی میرفتیم اما او یک ماه مرخصی را عقب انداخته بود تا ما را ببیند و من هم گفتم، بیاید. وقتی آمد پیش ما گفت افتخار میکنم با شما هستم. شما در دل ما جا دارید. وی سپس از من درخواست کرد با من عکس یادگاری بگیرد و گرفت و سپس معاونش هم همینطور. من زدم پشتش و تشویقش کردم و گفتم هوای مردم عراق را داشته باشید.
اسفند ماه سال 1388 / کنفرانس مطبوعاتی همراه با بشار اسد: ما یک ضربالمثل در فارسی داریم و کسی که حرف بیجا میزند و خارج از قد و قواره خودش صحبت میکند، به آن میگوییم یک کلام از مادر عروس.
مرداد ماه سال 1389 / در همایش ایرانیان مقیم خارج: خطاب به اوباما و سران کشورهای غربی: آن ممه را لولو برد.
مرداد ماه سال 1389 / در همایش ایرانیان مقیم خارج: آب را بریزید همان جایی که میسوزد.
مرداد ماه سال 1389 / سخنرانی در روز خبرنگار: در مواردی هم که حتی اسمی از کسی برده نشده است، قاضی میگوید این مطلب به فلان شخص میخورد، در حالی که وقتی مطلبی نوشته و نقد میشود اگر به کسی هم خورد، خورد. باید بخورد تا دردش بیاید.
آبان ماه سال 1389 / در سفر استانی بجنورد: پشم و پیل کشورهای به اصطلاح قدرتمند جهان ریخته است و اگر خیلی عرضه دارید، اوضاع کشورهای خود را جمع و جور کنید و به ملتهای خود برسید. شما نمیتوانید آب بینی خود را بالا بکشید.
آبان ماه سال 1389 / در جمع خبرنگاران: خطاب به برخی کشورها: شما موقعی که نمیدونستید چه جوری طهارت بگیرید ملت ایران تمدن داشت. حالا شما میخواهید به ما جنس بفروشید؟! نفروشید!
بهمن ماه سال 1390 / رونمایی از داروهای تولیدی محققان ایرانی: اکنون ایام شادی است و میتوان یک شوخی کرد. بعضی میگویند که کار را به دست خانمها ندهید، چون همه فرصتها را میگیرند.
اسفند ماه سال 1390 / در جلسه سوال از رئیسجمهور: آخر سال است و باید کمی با هم صفایی بکنیم. شب عید است کمی شاد باشیم.
دی ماه سال 1391 / در پاسخ به اظهارات وزیر خارجه فرانسه: همهاش کشک است، طرف راه میرفت میگفت ابرقدرت، قدر قدرت ... ای زکی.
دی ماه سال 1391 / در مراسم بزرگداشت امیرکبیر: روزی سفیر روس به حضور امیرکبیر میآید تا درباره افزایش مرز روسیه صحبت کند که امیرکبیر به وی میگوید تا به حال کشک بادمجان خوردهای؟ که او میگوید نه! امیرکبیر میگوید ما در خانه یک فاطمه خانم داریم که به او میگوییم فاطمه خانوم جان که کشک بادمجانهای خوبی میپزد. شما بروید وقتی کشک بادمجان پخت برای شما میفرستم. این یعنی امیرکبیر به سفیر روس گفت برو دنبال کشکت!
اسفند ماه سال 1391 / در افتتاح دو شبکه جدید صدا و سیما: باید چهار ماهواره به فضا پرتاب کنیم تا هر «ننه قمری» کلید آن را پایین نیاورد.