تأثیر احتمال ریاست‌جمهوری ترامپ بر سیاست جهانی-۲

چرا چین از بازگشت ترامپ استقبال می‌کند؟

کدخبر: ۵۸۶۲۲۶
اقتصادنیوز: هیچ نامزد دیگری به اندازه ترامپ ترکیبی از لیبرالیسم، یکجانبه‌گرایی و بی‌کفایتی نیست. ترامپ این موارد را در دور اول خود نشان داده بود و در دور دومش ممکن است این موارد را حتی به صورت شدیدتر و مختل‌کننده‌تری داشته باشد.
چرا چین از بازگشت ترامپ استقبال می‌کند؟

به گزارش اقتصادنیوز ، با توجه به شخصیت و پیشینه ترامپ، وی اگر مجدداً به قدرت برسد، احتمالاً تغییرات مهمی در سیاست آمریکا ایجاد خواهد کرد. بنابراین و با توجه به جایگاه مهم آمریکا در سیاست جهانی، حتی احتمال پیروزی وی در انتخابات 2024 نیز تأثیر خود را بر سیاست جهانی می‌گذارد.

هال برندز، ستون نویس بلومبرگ و استاد دانشکده مطالعات بین‌الملل پیشرفته دانشگاه جان هاپکینز و عضو ارشد مؤسسه امریکن اینترپرایز با انتشار یادداشتی با عنوان «کمپین ترامپ در حال شکل دادن به امور جهانی است» به این تأثیرات است. اقتصادنیوز این مقاله را در دو بخش ترجمه کرده که پیش از این بخش اول آن با عنوان «چرا بازگشت ترامپ برای دنیا فاجعه‌بار خواهد بود؟» منتشر شده و در ادامه بخش دوم و پایانی آن  ارائه می‌شود:

ترامپ و چین

احتمال بازگشت ترامپ فرصت‌ها و چالش‌هایی را برای چین نیز ایجاد می‌کند. هیچ‌کس نباید از ترامپ انتظار داشته باشد که سیاست ایالات متحده را در قبال چین به‌شدت ملایم کند، بلکه برعکس پلتفرم تجاری او برای انتخابات سال 2024 وعده می‌دهد که برای ساختن آمریکا باید از چین مالیات گرفت. اما همه باید انتظار داشته باشند که ترامپ از ائتلاف‌سازی دقیق که مشخصه سیاست ایالات متحده در دوران بایدن است غفلت می‌کند؛ رویکردی که بیش از استراتژی یکجانبه ترامپ باعث مشکلات و فشار بر چین شده است. به‌ویژه، ریاست‌جمهوری دوم ترامپ احتمالاً شکاف‌های جدیدی بین واشنگتن و اروپا ایجاد می‌کند؛ یعنی متحدان دموکراتیک آمریکا که رئیس‌جمهور سابق از رنج‌دادن آن‌ها لذت می‌برد. شی جین پینگ، رئیس جمهور چین، این واقعیت را فراموش نکرده است.

چین از زمان پایان دادن به سیاست کوویدِ صفر خود، از امانوئل مکرون، رئیس‌جمهور فرانسه، اولاف شولز، صدراعظم آلمان، و دیگر رهبران اروپایی در پکن استقبال کرده است. هدف چین حفظ و تقویت روابط تجاری و فنی با اروپاست تا شانس همسویی کامل کشورهای اروپایی با واشنگتن در برابر پکن را کاهش دهد. شی دلایل زیادی برای دنبال‌کردن این سیاست دارد: واقعیت‌های ژئوپلیتیک ایجاب می‌کنند که چین تلاش کند تا میان آمریکا و متحدانش شکاف بیندازد. چین از دودستگی و شکافی که ترامپ میان آمریکا و اروپا خواهد انداخت استقبال می‌کند.

ترامپ و خلیج فارس

خلیج فارس چطور؟ در اینجا، بایدن هیچ مشکلی ندارد زیرا سعی می‌کند روابط خود را با متحدان خودکامه آمریکا، یعنی عربستان سعودی، هدایت کند و در عین حال تنش‌زدایی با دشمن آمریکا، یعنی ایران را نیز احیا کند. در مقابل اما دولت محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی، عجله‌ای برای جلب نظر ایالات متحده در مورد حقوق بشر، قیمت نفت یا سایر مسائل ندارد، زیرا منتظر رأی‌آوردن دوباره ترامپ است.

بروس ریدل، یکی از مقامات سابق سیا، گفته است که سعودی‌ها ترامپ را به بایدن ترجیح می‌دهند و به منافع خود پایبند هستند. از سوی دیگر، یکی از دلایلی که ایرانی‌ها به نوبه خود در بازگشت به هرگونه توافق هسته‌ای با واشنگتن کند بوده‌اند این است که تجربه ریاست‌جمهوری ترامپ به آنها نشان داد که رؤسای جمهور آمریکا به‌سادگی می‌توانند هر توافق اجرایی‌ای را که متعلق به رئیس‌جمهور قبلی است پاره کنند. در این سه سال نیز آنها نگران بودند که اگر دوباره با آمریکا و در زمان دولت بایدن وارد توافق هسته‌ای شوند، ترامپ مجدداً از آن خارج شود.

این موارد نشان می‌دهد که حتی سایه ترامپ و احتمال بازگشت او به کاخ سفید تا چه میزان زیادی می‌تواند بر محاسبات دوستان و دشمنان آمریکا اثر بگذارد.

تأثیر ترامپ بر روابط اروپا با چین

اروپا قصد ندارد خود را وارد درگیری آمریکا با چین، خصوصاً با رهبری ترامپ، کند و مواضع تندی علیه چین بگیرد. تجربه دوره قبلی به اروپا این درس را داده که سیاست استقلال استراتژیک اروپا از آمریکا را جدی‌تر پی بگیرد. خصوصاً فرانسه و امانوئل مکرون در اجرا و پیگیری این سیاست جدی هستند.

با این حال، به نظر می‌رسد که ترس از آنچه ممکن است اتفاق بیفتد، اتحادیه اروپا را تشویق می‌کند تا با دولت بایدن در مورد مسائل آب‌وهوایی، همکاری‌های فناوری، و جنگ اوکراین همکاری نزدیک‌تری داشته باشد، با اذعان به اینکه زمان بی‌نهایتی برای تثبیت دستاوردهای این همکاری‌ها وجود ندارد. آری، عدم اطمینان از آینده و شرایطش گاهی اوقات اهرم دیپلماتیک ایجاد می‌کند.

ترامپ و آسیای شرقی

توکیو در حال انجام یک انقلاب در سیاست خارجی و دفاعی خود است. در سال گذشته، این کشور برنامه‌هایی را برای افزایش شدید هزینه‌های نظامی تصویب کرده است تا بتواند جت‌های جنگنده نسل پنجم و موشک‌های ضد حمله را خریداری کند؛ تسلیحاتی که چین و کره شمالی را در برد خود قرار می‌دهند. توکیو یک نوع اتحاد کوچک را نیز با استرالیا امضا کرده است و در حال گسترش تعاملات و روابط خود در سراسر آسیای جنوب شرقی است. ژاپن زمانی به این راضی بود که حفاظت از خود را به آمریکا بسپارد. اما اکنون در حالی که چین برای هژمونی منطقه‌ای و جهانی تلاش می‌کند، توکیو نیز خود را به بازیگر قدرتمندتری در غرب اقیانوس آرام و فراتر از آن تبدیل می‌کند.

مقامات ژاپنی می گویند این اصلاحات کشورشان را به متحد بهتری برای ایالات متحده تبدیل می‌کند و باعث شکوفایی همکاری‌های دوجانبه می‌شود. اما آنها همچنین به طور پنهانی اعتراف می‌کنند که در صورتی که ایالات متحده به سیاست یکجانبه‌گرایانه «اول آمریکا» بازگردد، ژاپن مسیر خود را برای یک سیاست خارجی مستقل‌تر با سرعت بیشتری ادامه خواهد داد. انتخاب نخست ژاپن این است که با آمریکا و متحدانش به همکاری ادامه دهد اما در عین حال انتخاب دوم خود را نیز بر روی میز دارد، یعنی ایجاد توانایی برای دفاع مستقل و بدون آمریکا از خودش.

همه چیز هم وابسته به ترامپ نیست

البته این اشتباه است که خیال کنیم همه این تغییرات مهم که جهان آبستن آنهاست، فقط به دلیل وجود ترامپ است. شبح و ترس وقوع تغییرات شدید در سیاست خارجی آمریکا مدت‌هاست که بر سر جهان و متحدان آمریکا وجود پرواز می‌کند و صرفاً وابسته به شخص ترامپ نیست و احتمال بازگشت او به کاخ سفید فقط یکی از عواملی است که می‌تواند این تغییرات را ایجاد کند. نکته دیگر این که این ساده‌انگاری است که خیال کنیم متحدان آمریکا فقط با ترامپ مشکل دارند و با دولت بایدن خالی از هر چالشی هستند. برای مثال، بسیاری از کشورهای اروپایی با سیاست‌های بایدن مبنی بر پرداخت یارانه‌های فناوری و انرژی سبز مشکل دارند و مخالفند.

 نمونه خاص ترامپ

با همه اینها ولی باید گفت ترامپ یک نمونه بی‌نظیر است و هیچ‌کس مانند او نمی‌تواند تغییراتی سریع و بنیادین ایجاد کند و متحدان آمریکا را به چالش بیندازد. برای مثال، اگر ران دیسانتیس نیز رئیس‌جمهور شود، ممکن است برای اوکراین در جنگ با روسیه مشکلاتی به وجود بیاید، یا مثلاً اگر بایدن دوباره انتخاب شود ممکن است کار زیادی برای از سرگیری دستور کار تجارت جهانی انجام ندهد. اما هیچ نامزد دیگری به اندازه ترامپ ترکیبی از لیبرالیسم، یکجانبه‌گرایی و بی‌کفایتی نیست. ترامپ این موارد را در دور اول خود نشان داده بود و در دور دومش ممکن است این موارد را حتی به صورت شدیدتر و مختل‌کننده‌تری داشته باشد.

نگرانی‌ای که بارها شنیده‌ایم این است که شرایط جهان بحرانی‌تر و خطرناک‌تر از نیم دهه پیش است. چراکه در میان جنگ داغ اوکراین، جنگ سرد بین آمریکا و چین، بحران هسته‌ای طولانی با ایران، و مشکلات دیگر قرار داریم. حاشیه‌سازی‌ای که رفتار نامنظم یا بی‌رویه یک ابرقدرت جهانی ایجاد می‌کند، شرایط را پیچیده‌تر نیز می‌کند و همین مسئله نشان می‌دهد که انتخاب مجدد او چه پیامدهای نامشخصی دارد.

البته همه پیامدهای انتخاب ترامپ نیز بد نیست. مثلاً اگر ترامپ باعث شود که ژاپن نقش بیشتری در ایجاد امنیت در شرق آسیا و اقیانوس آرام و هند شود و به جای این که فقط مصرف‌کننده امنیت باشد به تولیدکننده امنیت تبدیل شود، چه کسی ناراحت خواهد شد؟ در واقع، حالت متعادل ایدئال این است که ترامپ یا کسی مانند او به کاخ سفید راه نیابد ولی احتمال آن باعث شود که کشورهایی که به نظم جهانی کنونی متعهد هستند، نقش و فعالیت بیشتری برای حفظ این نظم برعهده بگیرند.

اما در نهایت، سایه ترامپ تا حد زیادی جهان را به شیوه‌های نه چندان مطلوبی شکل می‌دهد. این سایه پوتین را تشویق می‌کند تا در یک جنگ وحشتناک سرسختانه باقی بماند. این سایه به امید پکن برای جداکردن آمریکا از دوستان اروپایی‌اش می‌افزاید. این سایه دولت آمریکا را از اهرم فشار در برخورد با دوستان و دشمنان خود در خاورمیانه محروم می‌کند.

البته این هم بی‌انصافی است که فقط ترامپ را باعث و بانی تمام این مشکلات استراتژیک بدانیم. اما این منصفانه است که بگوییم او به ایجاد و تداوم این مشکلات کمک می‌کند. به هر حال؛ چه ترامپ در 2024 به کاخ سفید برسد و چه نرسد، این معماهای ژئوپلیتیک وجود دارند. بنابراین فارغ از نتیجه انتخابات 2024، باید گفت که عصر ترامپ به پایان نرسیده است. چالش‌هایی که حضور او در کاخ سفید می‌تواند برای آمریکا و جهان درست کند، همین امروز هم وجود دارند و بدون رأی‌آوردن او نیز همچنان وجود خواهند داشت.

اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    کارگزاری مفید