مردی که نقاب از چهره پوتین برداشت!

سرگذشت منتقد جسور پوتین/ رویای ناوالنی چه بود؟

کدخبر: ۶۲۹۰۴۴
اقتصادنیوز: سرانجام آخرین فصل از زندگی مهم‌ترین منتقد پوتین در زندان او به پایان رسید.
سرگذشت منتقد جسور پوتین/ رویای ناوالنی چه بود؟

به گزارش اقتصادنیوز شاید الکسی ناوالنی کشته شده باشد اما او از مرگ هراسی نداشت. ناوالنی اغلب طوری صحبت می‌کرد که انگار قبلاً مرده و حتی با این مسئله کنار آمده بود.

او تنها یک آدم معمولی بود. هیچ چیز خاصی در او دیده نمی‌شد. او مانند هر انسان و روس‌تبار دیگری، یکی از صدها هزار نفری بود که صدایشان خفه شده و کرملین وجودشان را نادیده می‌گرفت. در سخنرانی‌هایش نقل‌قول‌های ادبی یا ارجاعات تاریخی دیده نمی‌شد. او دوست داشت با مردم نشسته و درباره دغدغه‌های آن‌ها صحبت کند؛ مراقبت‌های بهداشتی، آموزش‌وپرورش، جاده‌های خراب و قیمت نان. او نه یک فیلسوف، بلکه وکیلی بود که مشتاقانه به وبلاگ‌نویسی رو آورد و به مخالف اصلی ولادیمیر پوتین و رژیم او تبدیل شد.او در برابر تمام اصول آن‌ها مقاومت کرد: فساد، زدوبند، طمع و بی‌اخلاقی. او می‌دانست که به خاطر مخالفتش، تا ابد مورد آزار و اذیت، بازداشت و سرکوب قرار خواهد گرفت.
 

به نوشته اکونومیست، شاید الکسی ناوالنی کشته شده باشد اما او از مرگ هراسی نداشت. ناوالنی اغلب طوری صحبت می‌کرد که انگار قبلاً مرده و حتی با این مسئله کنار آمده بود. در آگوست ۲۰۲۰، در پروازی به سیبری، به خاطر آغشته‌بودن لباس‌هایش به سم اعصاب نوویچوک (ساخته ارتش روسیه) به کما رفت. بیمارستان محلی نتوانست او را معالجه کند؛ بنابراین، او را با هواپیما به برلین منتقل کردند. پس از پنج ماه که بهبود یافت و به خانه بازگشت، بلافاصله دستگیر و اتهاماتی مضحک به زندان افتاد. اما او انتقام خود را از پوتین گرفت. دو روز پس از دستگیریش، تیم او فیلمی دو ساعته از کاخ مخفی پوتین در دریای سیاه، با بالگردها، کلیسای خصوصی، توالت‌های طلایی و محل رقص با میله منتشر کردند. او نیازی به سخنرانی در مورد آن نداشت. این فیلم گویای همه چیز بود.

این فیلم توسط یک پهپاد که از یک قایق بادی به پرواز درآمده بود، فیلم‌برداری شد؛ درست مانند صحنه‌ای از یک فیلم هیجان‌انگیز. به نظر می‌رسد که درام‌های هالیوودی منعکس‌کننده درام زندگی او بود. او از فیلم‌ها و سریال‌های تلویزیونی چیزهای زیادی یاد گرفت؛ برای مثال، تمام چیزهایی که درباره سیاست می‌دانست، از تماشای سریال‌های «وایِر» و «بال غربی» به دست آمده بود. حتی زندگی حرفه‌ایش نیز مانند داستانی سرگرم‌کننده از مبارزه او با مقامات بود؛ داستانی علمی‌تخیلی، عاشقانه و مملو از مبارزه با اراذل‌واوباش در جهانی عجیب‌وغریب و تهدیدآمیز. مسمومیت او مانند آن قسمت در «بیگانه» بود که پوتین هیولا با بیرون‌آمدن از تخم، چهره واقعی وحشتناک خود را نشان داد. در زندان، او با کمک وکلایش مشغول انتشار پست‌های اینستاگرامی شد و خود را درون کابین یک سفینه فضایی در حال سفر به دنیایی جدید تصور کرد. ممکن بود ربات‌های نگهبانان اندرویدی او را متوقف کرده یا ممکن است سیارک‌ها سفینه را به طور کامل منفجر کنند؛ اما احتمال زیادی وجود داشت که او بتواند به مقصد خود برسد.

رویای ناوالنی

اما سفر به جا؟ سفر به روسیه شگفت‌انگیز آینده؛ کشوری آزاد، دموکراتیک، صلح‌طلب و سرمایه‌دار. او از خصوصی‌سازی‌های گسترده بوریس یلتسین حمایت کرده بود؛ اما ظهور الیگارشی‌ها به قدری سرمایه‌داری و لیبرالیسم را بی‌اعتبار کرد که ناوالنی احساس کرد رویای او مرده است. متقاعد‌کردن مردم عادی روسیه به اینکه هرگز واقعاً طعم سرمایه‌داری و لیبرالیسم را نچشیده‌اند و راضی‌کردن آن‌ها به حرکت دوباره به سمت این ارزش‌ها، دشوار بود. او استقامت کرد، زیرا به روسیه و افق روشن آن امید داشت و افتخار می‌کرد. او حتی حامی جنگ چچن بود، چرا که تصور می‌کرد این جنگ ارمغان‌آورنده نظم بوده و می‌خواست میهن‌پرستی را از دست فاشیست‌ها و رادیکال‌ها نجات دهد. در ابتدا، او تنها امید داشت که کشورش بتواند مانند سایر کشورهای اروپایی عادی بوده و توسط دزدسالاران اداره نشود؛ اما فرهنگ، تاریخ و وزن منحصر به فرد خود را در جهان داشته باشد. این تعادل نیاز به مبارزه داشت.

او همیشه چنین آدم مبارزی نبود. ناکامی‌ها و شرارت‌های نظام شوروی به آرامی برای او روشن شد. در کودکی در صف‌های بی‌پایان شیر می‌ایستاد و آرزوی جویدن آدامس را داشت. تابستان‌ها را با پدربزرگ و مادربزرگش در حومه چرنوبیل می‌گذراند. پس از حادثه هسته‌ای، به مردم محلی دستور داده شد که سیب‌زمینی‌ها را از خارک رادیواکتیو بیرون آورده تا دولت نشان دهد که همه چیز خوب است. برخی از بستگانش فوت کردند. بعدها، او به یک گروه موسیقی به نام سیویل دیفنس علاقه‌مند شد. خواننده اصلی گروه که از شورش‌های خشن می‌خواند، توسط سازمان کی‌جی‌بی به یک کلینیک روانپزشکی فرستاده شد. رویای کوتاه لیبرالیسم او در زمان سقوط رژیم شوروی، به زودی توسط گانگسترها ربوده شد. او همچنان در حاشیه ماند تا اینکه در سال ۲۰۰۰ پوتین به قدرت رسید. او با تشخیص خودخواهی و تکبر رژیم جدید، مشتاقانه وارد سیاست شد تا علیه زوال کشورش مبارزه کند.

پدیده سیاست روسیه

او به یابلوکو، قدیمی‌ترین حزب لیبرال پیوست؛ اما به زودی و تا حدی به دلیل تفکرات ناسیونالیستیش، متوجه شد که یک بیگانه است. او در راهپیمایی‌هایی شرکت می‌کرد که ملی‌گرایان افراطی را نیز جذب می‌کرد. اما او همچنین به فعالیت‌های محلی و میان مردم عادی روی آورد، بی‌سروصدا شهروندان را بسیج کرد و فساد و بی‌عدالتی را به صدها روش کوچک شکست داد. او سهام برخی از بزرگ‌ترین شرکت‌های دولتی روسیه را می‌خرید، سپس به انبار آن‌ها می‌رفت و مدیرهای دزد را رسوا می‌ساخت. او از طریق گروهی از وب‌سایت‌های ضدفساد که بعداً به عنوان ماشین اصلی سیاسی او گرد هم آمدند، مردم را تشویق کرد که خواستار تعمیر جاده‌ها، نظارت بر خدمات عمومی و گزارش تخلفات انتخاباتی شوند.

او ۴۰ دفتر را در ۱۱ منطقه کشور، از کالینینگراد در دریای بالتیک گرفته تا خاباروفسک در مرز چین راه انداخت. وبلاگ‌نویسی بی‌وقفه او فساد زیربنایی دولت را آشکار ساخت. کانال ناوالنی‌لایو کارهای او در یوتیوب را منتشر می‌کرد. از انتخابات دستکاری‌شده ۲۰۱۱ به بعد، ناوالنی در رسانه‌های اجتماعی مردم از هر گرایشی را برای اعتراضات فرا می‌خواند. رژیم پوتین او را مترسک اینترنتی خواند و به تمسخر گرفت. بنابراین او ناوالنی در سال ۲۰۱۳ نامزد شهرداری مسکو شد و علی‌رغم اینکه همزمان با اتهامات واهی اختلاس مواجه بود، ۲۷ درصد آرا را به دست آورد. در سال ۲۰۱۷، کرملین از ترس افزایش قدرتش، او را از نامزدی برای ریاست‌جمهوری منع کرد، اما او از طریق حضورش در یوتیوب، روایت سیاسی را به دست گرفت. حالا او مترسکی بود که دزدان کرملین باید از آن می‌ترسیدند.

مبارزه از قطب شمال

پس از دستگیری در سال ۲۰۲۱، سریعاً دادگاهی نمایشی برای ناوالنی در یک ایستگاه پلیس برگزار شد. اگرچه او مجرم شناخته شد، اما حداقل توانست سخنانش را در دادگاه به گوش مقامات برساند. او دیالوگ اوج یکی از فیلم‌های مورد علاقه را تکرار کرد: «به من بگو، قدرت کجاست؟ معتقدم که قدرت در حقیقت نهفته است». از آنجایی که این زندانی در چشم مقامات معمولی و بی‌ادعا به نظر می‌رسید، کلماتش چنان در دادگاه قدرت داشت که گویی خطاب به جمعیتی پرشور سخن می‌گفت. البته واقعیت نیز چنین بود.

ناوالنی از سلول خود از روس‌ها خواست تا پس از حمله پوتین به اوکراین در فوریه ۲۰۲۲، به خیابان‌ها بیایند. او در قلب خود، مانند پوتین به برادری اسلاوها باور داشت؛ روس‌ها، اوکراینی‌ها و بلاروسی‌ها یک ملتند. او خودش فرزند یک پدر اوکراینی و یک مادر روس بود. پس از اینکه روسیه کریمه را در سال ۲۰۱۴ ضمیمه کرد، او اوکراینی‌ها را خشمگین ساخت و گفت با وجود غیرقانونی‌بودن الحاق کریمه، در صورت رسیدن به ریاست‌جمهوری شبه‌جزیره را باز نمی‌گرداند. با این حال، ناوالنی هرگز به جنگ رضایت نداد و آن را «ساخته‌شده بر پایه دروغ» خواند.

ایادی پوتین پرونده‌سازی‌های بیشتری علیه او انجام داده و او را به اتهام «افراط‌گرایی»، به ۱۹ سال دیگر محکوم کردند. آن‌ها ناوالنی را به گولاگ فرستادند. در دسامبر، وکلایش برای چند هفته با او ارتباط نداشتند، اما در نهایت، او را در یک زندانی دورافتاده در یامال-ننتس، بالای دایره قطب شمال پیدا کردند.

حتی انفرادی‌های چنین زندان‌های سردی هم نتوانستند ناوالنی را ساکت کرده یا قدرتش را تضعیف کنند. او از طریق تماس ویدئویی در جلسات دادگاه حاضر می‌شد و قضات، دادستان‌ها و نگهبان‌ها را به سخره می‌گرفت. در یکی از این جلسات، او از آن‌ها خواست که در انتخابات آینده به پوتین رأی دهند. او در پست‌های رسانه‌های اجتماعی شرایطی که برای شکستن او طراحی شده بود را برملا کرد. ناوالنی با کنایه گفت که پیاده‌روی‌های زمستانه در حیاط زندان یامال، او را به یاد لئوناردو دی کاپریو در فیلم «بازگشته» می‌اندازد که در داخل یک اسب مرده پنهان شده بود. او نوشت: «در اینجا به یک فیل نیاز دارید. یک فیل داغ یا حتی بریان شده»!

او هرگز از تصمیم خود برای بازگشت پشیمان نشد؛ اگرچه هم‌سلولی‌ها و نگهبانانش دائماً در مورد آن سؤال می‌کردند. او به آن‌ها می‌گفت که از اعتقاداتش دست نمی‌کشد. او به هوادارانش گوشزد می‌کرد که تسلیم نشوند. ناوالنی در سومین سالگرد بازگشتش به روسیه نوشت: «رژیم پوتینیستی دوام نمی‌آورد. یک روز خواهد آمد و می‌بینیم که او رفته است».

اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    کارگزاری مفید