جنگ «آب» در راه است؟/ اهرم فشار طالبان در برابر ایران و پاکستان

سرویس: اخبار سیاسی کدخبر: ۷۵۵۸۵۷
اقتصادنیوز: دهلی‌نو ابراز علاقه کرده که از تلاش‌های گسترده‌تر افغانستان در مدیریت آب حمایت کند، اما هیچ شواهدی از مشارکت هند در پروژه کنر وجود ندارد. به این ترتیب، آب به فهرست طولانی اختلافات میان دو کشور افزوده می‌شود.
جنگ «آب» در راه است؟/ اهرم فشار طالبان در برابر ایران و پاکستان

به گزارش اقتصادنیوز به نقل از اکوایران، افغانستان را معمولاً کشوری محصور در خشکی توصیف می‌کنند، اما از نظر هیدرولوژیک، این کشور در بالادست دو دولت مهم قرار دارد. رودخانه‌های افغانستان به‌سمت پاکستان در شرق و ایران در غرب جریان می‌یابند و حوضه‌های کنر–کابل–ایندوس و هیرمند–هامون را تغذیه می‌کنند. جغرافیا افغانستان را به دروازه‌بان آب تبدیل کرده است. نوعی اهرم فشار که طالبان آن را بهتر از هر دولت پیشین درک کرده است. این رژیم اگرچه از به‌رسمیت‌شناسی بین‌المللی و اقتصاد کارآمد محروم است، اما سرچشمه آب‌هایی را کنترل می‌کند که دو همسایه قدرتمندترش جایگزینی برای آن‌ها ندارند.

در سال ۲۰۲۵، مقام‌های طالبان اعلام کردند قصد دارند سدهای جدیدی در امتداد رود کنر بسازند؛ رودی که در هندوکش پاکستان به‌عنوان رود چترال سرچشمه می‌گیرد، وارد افغانستان می‌شود و سپس به پاکستان بازمی‌گردد و به رودخانه ایندوس می‌پیوندد. اواخر اکتبر، اکونومیک تایمز گزارش داد که طالبان قصد دارد این سازه‌ها را «هرچه سریع‌تر» با استفاده از شرکت‌های افغان و منابع مالی داخلی بسازد. چشم‌انداز فنی پروژه نامطمئن است، وضعیت مالی افغانستان محدود است، و تنها شمار اندکی از پیمانکاران خارجی حاضرند زیر نظر طالبان کار کنند اما پیام سیاسی مهم‌تر از مهندسی است.

رودخانه هیرمند سیستان و بلوچستان

به گزارش نشنال‌اینترست، اسلام‌آباد می‌داند که حتی ذخیره‌سازی اندک در بالادست می‌تواند بر آبیاری و تولید برق در خیبر پختونخوا و همچنین بر مخازن پایین‌دست مثل ورسک و مهمند تأثیر بگذارد، به‌ویژه در ماه‌های کم‌آبی از اکتبر تا آوریل. پاکستان و افغانستان هیچ معاهده‌ای درباره این رودخانه‌های مشترک ندارند. نه معاهده‌ای شبیه «توافق آب‌های ایندوس» وجود دارد، نه کمیسیون مشترک، نه تبادل الزام‌آور داده. حتی «کنوانسیون ۱۹۹۷ سازمان ملل درباره استفاده‌های غیرملاحی از آبراه‌های بین‌المللی» که کشورها را ملزم می‌کند رودخانه‌ها را به‌طور عادلانه تقسیم کنند و به دیگران آسیب جدی نرسانند از سوی هیچ‌یک از دو کشور تصویب نشده است. بنابراین، هیچ چارچوب حقوقی الزام‌آوری وجود ندارد. این خلأ به طالبان آزادی عمل می‌دهد و پاکستان را تنها با گزینه‌های دیپلماتیک رها می‌کند.

نقش دهلی نو

دهلی‌نو ابراز علاقه کرده که از تلاش‌های گسترده‌تر افغانستان در مدیریت آب حمایت کند، اما هیچ شواهدی از مشارکت هند در پروژه کنر وجود ندارد. به این ترتیب، آب به فهرست طولانی اختلافات میان دو کشور افزوده می‌شود: درگیری‌های مرزی، اخراج پناهجویان، و پناهگاه‌های گروه‌های مسلح. حتی اگر افغانستان هرگز یک سد هم نسازد، قدرتش بیشتر در «تهدید به ساختن» است تا در خود ساخت‌وساز. هر پروژه پیشنهادی به ابزاری برای فشار تبدیل می‌شود و رود کنر را به امتداد ژئوپولیتیکی مناقشه خط دیورند بدل می‌کند.

با این حال، کنترل سرچشمه‌ها افغانستان را از آسیب‌پذیری‌ها معاف نمی‌کند. این کشور همین حالا تحت تأثیر کامل تغییرات اقلیمی قرار گرفته است. میانگین دما در افغانستان از دهه ۱۹۵۰ تقریباً ۱.۸ درجه سانتی‌گراد افزایش یافته و بارندگی در برخی مناطق تا ۴۰ درصد کاهش پیدا کرده است. یخچال‌های هندوکش در حال عقب‌نشینی‌اند، بارش‌ها نامنظم‌تر شده، و بخش قابل‌توجهی از آب سطحی پیش از رسیدن به پایین‌دست تبخیر می‌شود.

با وجود دو دهه کمک‌های بین‌المللی پس از حمله ۲۰۰۱، کشور نتوانست زیرساخت داده‌های آبی خود را بازسازی یا آبیاری را نوسازی کند. صدها ایستگاه اندازه‌گیری که در جنگ‌های قبلی تخریب شده بودند، هرگز بازسازی نشدند و افغانستان را بدون سوابق قابل‌اعتماد هیدرولوژیک باقی گذاشتند. نبود پایش منظم، برنامه‌ریزی و دیپلماسی را به حدس و گمان تبدیل کرده است. الگوهای کشت نیز مشکل را تشدید کرده‌اند: کشاورزان همچنان در مناطق نیمه‌خشک محصولاتی آب‌بر مانند برنج، خربزه و خشخاش می‌کارند. تحت حکومت طالبان، این روندها ادامه یافته‌اند و امنیت آبی خود افغانستان را تضعیف می‌کنند در حالی که قدرت نفوذش بر همسایگان افزایش می‌یابد.

رودخانه هیرمند سیستان و بلوچستان

برای پاکستان، چالش ماهیت ساختاری دارد. بخش زیادی از کشاورزی آبی این کشور در شمال‌غرب، وابسته به جریان ورودی از شاخه‌های رودخانه‌های افغانستان است. کاهش آب رودهای کنر یا کابل، بهره‌وری در پیشاور و چارسده را پایین می‌آورد؛ جایی که پروژه‌های برق‌آبی ورسک و مهمند همین حالا هم به‌دلیل رسوب‌گذاری و نوسان‌های فصلی زیر ظرفیت کار می‌کنند. در سطح سیاسی، کمبود آب می‌تواند تنش‌ها را در خیبر پختونخوا تشدید کند؛ استانی که همچنان پایگاه اصلی احزاب مخالف و گروه‌های مسلح است. به این معنا، مدیریت آب افغانستان پیامدهای سیاسی داخلی برای پاکستان دارد که بسیار فراتر از حوضه رودخانه ایندوس گسترش می‌یابد.

رویارویی غرب

در غرب، رویارویی متفاوت اما به همان اندازه پیچیده در جریان است.

رود هیرمند، بزرگ‌ترین رود افغانستان، از ارتفاعات مرکزی سرچشمه می‌گیرد و در تالاب‌های هامون استان سیستان‌وبلوچستان ایران پایان می‌یابد. معاهده آب هیرمند در سال ۱۹۷۳، حقابه ایران را در «سال‌های نرمال» ۲۲ مترمکعب در ثانیه تضمین می‌کند و به ایران اجازه می‌دهد در سال‌های پرآب ۴ مترمکعب دیگر بخرد. این توافق فاقد سازوکار اجراست و بر پایش مشترک و تبادل داده متکی است، سامانه‌هایی که دهه‌هاست کار نمی‌کنند.

ایران افغانستان را متهم می‌کند که با کنترل سدهای کجکی و کمال‌خان، آب هیرمند را نگه می‌دارد. مقام‌های افغان پاسخ می‌دهند که ایران در سال‌های نرمال سهم خود را دریافت می‌کند و کمبودهای سیستان نتیجه سوءمدیریت داخلی، ‌برداشت اضافه از چاه‌ها، آبیاری ناکارآمد و کشت محصولات آب‌بر است. هیچ‌یک از دو طرف نمی‌تواند ادعای خود را ثابت کند. چهار مخزن چاه‌نیمه که ایران در دهه ۱۳۶۰ برای ذخیره آب هیرمند ساخت، امروز تقریباً آبی دریافت نمی‌کنند. ناکارآمدی داخلی بحران را عمیق‌تر کرده است: مقام‌های ایرانی به‌طور فزاینده‌ای درباره وضعیت اضطراری آب در سراسر کشور هشدار می‌دهند و در عین حال سدهای بالادست طالبان را مقصر می‌دانند.

رودخانه هیرمند سیستان و بلوچستان

وقتی مرزبانان ایرانی و افغان در نزدیکی نیمروز در مه ۲۰۲۳ به‌سوی یکدیگر تیراندازی کردند، این درگیری در جریان اختلاف آبی رخ داد، نه به‌دلیل آن. تحقیقات بعدی نشان داد که ماجرا بیشتر یک برخورد گشتی بوده تا یک تنش عمدی، اما زمان‌بندی حادثه تصوری از «جنگ آب» در افکار عمومی ایجاد کرد. این رویداد نشان داد که چگونه اختلافات محیط‌ زیستی می‌توانند به سرعت با ملی‌گرایی در دو کشور گره بخورند.

هزینه محیط ‌زیستی این وضعیت از فضا هم دیده می‌شود. همان‌طور که تصاویر USGS نشان می‌دهد، تالاب‌های هامون که زمانی یکی از بزرگ‌ترین سامانه‌های آب شیرین خاورمیانه بودند اکنون تا حد زیادی خشک شده‌اند. طوفان‌های گردوغبار ناشی از بستر خشکیده دریاچه به معضلی جدی برای سلامت عمومی در هر دو کشور تبدیل شده است. در برخی تحلیل‌ها، تغییرات اقلیمی به‌عنوان عاملی تشدیدکننده شناخته می‌شود که بحران هیرمند را برای دهه‌ها طولانی‌تر خواهد کرد. حتی در سال‌های بارندگی نرمال، افزایش تبخیر و کاهش ذخیره برف، قابلیت پیش‌بینی جریان را کم‌تر کرده و بی‌اعتمادی میان تهران و کابل را تشدید می‌کند.

در داخل ایران، پیامدها اکنون کاملاً سیاسی شده‌اند. کمبود مزمن آب مهاجرت را از سیستان‌وبلوچستان، یکی از محروم‌ترین استان‌های کشور تسریع کرده است. مقام‌های ایرانی افزایش جابه‌جایی روستاییان را به سیاست سدسازی طالبان مرتبط می‌کنند و آن را تهدیدی هم محیط‌زیستی و هم امنیتی می‌دانند. تهران نیروهای مرزی بیشتری مستقر کرده و روی کانال‌هایی برای انحراف اندک جریان باقی‌مانده سرمایه‌گذاری کرده است؛ اقداماتی پرهزینه که نمی‌توانند جای خالی کنترل بالادست را پر کنند.

در طول تاریخ، موقعیت بالادستی افغانستان یک ثابت در سیاست منطقه‌ای بوده است. پیش‌تر نیز در تهران نگرانی‌هایی درباره افزایش کنترل افغانستان بر جریان‌های هیرمند وجود داشت. تفاوت امروز در «نیت» است: طالبان کنترل بالادست را نه به‌عنوان هدفی توسعه‌ای، بلکه به‌عنوان ابزار فشار سیاسی به کار می‌گیرد.

هر دو حوضه شرقی و غربی یک ساختار مشترک را آشکار می‌کنند: کنترل بالادست به‌عنوان سرمایه سیاسی. در حوضه کنر، مسئله راهبردی است و به قدرت و آبیاری گره می‌خورد. اما در حوضه هیرمند، مسئله زیست‌محیطی و انسانی است و با معیشت و بقا سنجیده می‌شود، نه قدرت سیاسی. در هر دو حوضه، افغانستان نفوذ نامتناسبی بر منابع دارد. کنترل سرچشمه‌ها به این کشور اجازه می‌دهد بدون داشتن زیرساخت عظیم، نتایج پایین‌دست را شکل دهد.

طالبان از «ابهام» سود می‌برد. می‌تواند برای نمایش حاکمیت، پروژه‌های جدید اعلام کند؛ برای توجیه کاهش جریان، به خشکسالی استناد کند؛ و میان آشتی‌جویی و چالش‌طلبی در نوسان باشد. بدون داده‌های قابل‌اعتماد هیدرولوژیک، ایران و پاکستان قادر نیستند این روایت‌ها را به چالش بکشند. انزوای طالبان نیز انگیزه‌ای برای شفافیت باقی نمی‌گذارد، زیرا فشارهای بین‌المللی دامنه محدودی دارند.

ایران و پاکستان به‌جای همکاری، هرکدام جداگانه در حال سازگاری‌اند. تهران همچنان به معاهده ۱۹۷۳ استناد می‌کند، اما برای تثبیت شرایط در سیستان روی انحرافات جریان داخلی و برداشت از آب‌های زیرزمینی سرمایه‌گذاری می‌کند. پاکستان نیز ساخت سد در چترال را سرعت داده تا شاخه‌های ایندوس را تنظیم و وابستگی فصلی را کاهش دهد. این‌ها اقدامات مسکن‌اند، نه راه‌حل‌های پایدار.

نتیجه، بی‌ثباتیِ مدیریت‌شده است. هیچ‌یک از دو همسایه نمی‌توانند طالبان را وادار به پایبندی کنند، و طالبان نیز دلیلی برای نهادینه‌کردن همکاری ندارد. تخریب محیط‌زیست در هر دو حوضه ادامه خواهد داشت. دلتا‌ی هیرمند عقب‌نشینی خواهد کرد، دریاچه‌های هامون کوچک‌تر می‌شوند، و گردوغبار و جابه‌جایی جمعیت گسترش می‌یابد. در جبهه شرقی، نوسان‌های شدید در جریان رودهای کنر و کابل ناامنی آبی پاکستان را تشدید خواهد کرد.

جغرافیای افغانستان همچنان قابل‌اعتمادترین اهرم فشار آن است. برای حکومتی که از منابع محروم است، کنترل رودخانه‌ها جایگزینی برای قدرت متعارف است. هر اعلام ساخت سد، هر بحث درباره میزان جریان، دوباره اهمیت طالبان را یادآوری می‌کند. رودهایی که از کوه‌های افغانستان سرچشمه می‌گیرند، دو همسایه را تغذیه می‌کنند اما پاسخگوی هیچ‌کدامشان نیستند. این مزیت ماندگار افغانستان است.

ارسال نظر

پربازدیدترین‌ها
کارگزاری مفید