جنگ غرب با پوتین تا کجا ادامه مییابد؟
به گزارش اقتصادنیوز، هفتهنامه اکونومیست مینویسد: ولادیمیر پوتین، رییسجمهور روسیه، با دروغگوییهایش مورد طرد و تمسخر همتایان خود قرار گرفته است. او اکنون رهبری کشوری را برعهده دارد که در آن، ارزش پول ملی درحال سقوط و اقتصاد آن روزبهروز درحال تحلیل رفتن است. تحریمهای بینالمللی موجب شد تا دوستان و یاران شیدایش از گذراندن تعطیلات و خوشگذرانی در ویلاهای اعیانیشان مدیترانهای منع شوند. عملکرد ولادیمیر پوتین به واسطه فعالیتهای 15 سال گذشتهاش و ادعای وی برای موروثی کردن ریاست جمهوری سنجیده میشود. رونق، حاکمیت قانون و همسویی با غرب، وعدههایی بود که پوتین از آن دم میزد که موفق خواندن او در اجرای این وعدهها بیشتر به یک لبخند تلخ شبیهاست.
اما درحقیقت هدف اصلی وی، تحقق هیچیک از این شعارها نبود؛ حداقل درحال حاضر که اینگونه بنظر نمیرسد. اگر از نگاه پوتین به جهان نگاه کنید، او یک برندهاست. او بهرغم تمام دسیسههای دشمنانش، همچنان بهعنوان حاکم بیچون و چرای اوکراین شناخته می شود. او در اوکراین ریش و قیچی را کاملا در دست دارد و تاکنون نیز حتی یک توافق شکننده نیز در اوکراین حاصل نشدهاست. به سلطه درآوردن اوکراین با استفاده از تاکتیکهای همیشگیاش یعنی تهدید و رشوه، نخستین اولویت او محسوب میشود اما این دخالتها مزایای جانبی دیگری هم برای او دارند که اینها همه در قالب نافرمانی از روسها بروز کردهاند و از آنجا که وی تصور میکند دولت اوکراین تنها حکم یک عروسک خیمهشببازی را برای غرب دارد، این درگیریها بهخوبی نشان داده چه کسی در حیاط خلوت روسیه رییس است. از همه اینها بهتر، اختلاف میان دشمنان پوتین و درمیان اروپاییها و آمریکاییهاست.
به نوشته اکونومیست، تلاش اساسی او ایجاد افتراق و خنثی کردن ائتلافهایی است که او را از رسیدن به امنیت باز میدارد و پیشرفتهایش را خنثی میکند. از بدخلقیها و خشم او درقبال خاورمیانه تا دخالتهایش در گرجستان و رویدادهای ناگوار در اوکراین، بنظر میرسد پوتین بارها در گرداب اختلافات تصادفی با غرب شده که این اختلافات از ترسهای ناشی از دشمنپنداری نشات گرفتهاند. درحقیقت بنظر میرسد از دیدگاه او این تقابلها با غرب اجتناب ناپذیر باشد. با اینحال نمیتوان منکر قضیهای که وی روی آن پافشاری میکند، شد. این اتفاق در اوکراین بیچاره شروع نشده و در آنجا هم پایان نخواهد یافت. غلبه بر این مشکلات نیاز به حل اختلافاتی فراتر از آنچه که رهبران و مسئولان غربی انجام دادهاند، دارد.
کرملین از جان اوکراین چه میخواهد؟
ولادیمیر پوتین سال گذشته کریمه را از اوکراین جدا کرد و با اعمال زور، نقشه جدیدی از اروپا ترسیم کرد. جنگی که وی در شرق اروپا راه انداخت تاکنون هزاران تن را به کام مرگ کشاندهاست. بهرغم اینکه قرار است در تاریخ 15 فوریه در شرق اوکراین آتشبس اعلام شود، اما عزم پوتین برای در اختیار گرفتن کریمه جدیاست و او با دراختیار گرفتن این منطقه میتواند به نوعی ترمز توسعه اوکراین را بکشد. با اینحال این تهاجمات، آخرین تلاشهای وی برای زورگویی به کشورهای جداشده از شوروی سابق است که این تهدیدها از راه باجخواهی نفتی و انرژی، و تحریم تجاری یا جنگ صورت میگیرند. برای ولادیمیر پوتین همسایه خوب همسایه ضعیف است. برای او یک دستنشانده بهتر از یک همپیمان است. آن هم فردی که خود را عمدا به کوری زدهباشد. دیر یا زود اتحاد کشورهای حوزه بالتیک از هم میپاشد این منطقه به خانهای برای اقلیت روسی تبدیل میشود.
اتحادیه اروپا و ناتو، اهداف نهایی پوتین هستند. برای او نهادها و ارزشهای غربی، از سلاح تهدیدآمیزتر هستند. او میخواهد از گسترش این نهادها و ارزشها جلوگیری کند و آنها را از درون مضمحل کرده و دستکم در باره کشورهای شکننده غربی از همان شیوههای خودشان برای براندازی آنها استفاده کند.
خفقان پوتین در کشورش بهمعنای این است که او زمان و آزادی عمل کافی را برای اجرای مبارزاتش دارد. همانگونه که پوتین تاکنون به وفور نشان داده، او در قربانی کردن آسایش روسیه به قیمت ارضای حرص و طمع خود و هم مسلکانش یا پیشبرد اهداف ژئوپولتیک خود از هیچ تلاشی فروگذار نمیکند. او تمام معترضان را سرکوب و اعدام میکند. او از ملیگرایی بهعنوان سرپوشی برای مشکلات داخلی و شکوفایی استفاده میکند.
راه چاره برای متوقف کردن پوتین چیست؟
نخستین وظیفه غرب در قبال روسیه شناخت مشکل است. باراک اوباما بارها و به شوخی روسیه را قدرت منطقهای عنوان کرده که مستعد تشنجهای پس از پایان امپراتوری این کشور است؛ اما در اصل درحال افول است. تاریخشناسان از شنیدن این مسئله شگفتزده خواهند شد که باوجود شعلهور شدن اوکراین، غرب هنوزهم برسر ماندن یا نماندن روسیه در گروه هشت درحال چانهزنی است. به قول معروف اگرچه رهبران غربی علاقهای به پوتین ندارند اما درعوض پوتین به آنها علاقمند است.
اما گام بعدی، دادن پاسخی هوشمندانهای به نرمی حمله است. اما مشکل اصلی این است که پوتین معمولا در چند نقش بازی میکند. روسیه پوتین، از راه تهدید سفیران و سلاخی منتقدان به اینجا رسیدهاست. درواقع آمادگی پوتین برای نرمش برابر شیوههایی که غرب نمیتواند بدون آبروریزی آنها را تقلید کند، یکی از برگهای برنده پوتین است. نسخه حاضر از این مسئله ایناست که اگر آتشبس اخیر شکست بخورد، باید اوکراین را مسلح کرد یا خیر؟ حامیان این طرح میگویند دادن سلاحهای دفاعی به اوکراین، هزینههای بیشتری را برای جنگیدن به پوتین تحمیل خواهد کرد اما هرکسی که از تحمل خود نسبت به تحملش نسبت به کشتار وسیع در اوکراین شک دارد باید دوباره جنگ پوتین علیه چچن را بهیاد آورد. اگر سلاحها واقعا بتوانند او را بترسانند، غرب باید متحد و ناگزیر آماده گسترش دامنه جنگ با سلاحهای قدرتمندتر شود.