محسن رنانی پیش‌بینی کرد:

3 سال دیگر نفت به زیر 40 دلار سقوط می‌کند

کدخبر: ۱۲۷۸۲۱
محسن رنانی در تحلیلی تازه وضعیت اقتصاد ایران را بررسی کرده و بیش از هر زمان دیگر بر آشتی ملی تاکید کرده است. او معتقد است دولت یازدهم از تمام توان خود برای برخورد با مشکلات اقتصادی بهره نبرده است اگرچه باور دارد نظام سیاسی هم با او همراه نبوده است.

به گزارش اقتصادنیوز، محسن رنانی در گفت‌وگویی با روزنامه اعتماد از پیش‌بینی خودش از قیمت نفت در کتاب مناقشه اتمی آغاز می‌کند و وضعیت معادلات منطقه را تحلیل می‌کند. معتقد است عربستان به‌دلیل بازتولید افراطی‌گری در نهایت فرو می‌پاشد اما تمدن ایران به دلیل شیعی بودن و انطباقش با عقلانیت، در پروژه خداحافظی خاورمیانه نیست. در نهایت حسن روحانی را نه‌چندان موفق ارزیابی می‌کند و معتقد است دولت یازدهم می‌توانست بهتر از این‌ها عمل کند. او باور دارد اقتصاد ایران تا فکری به حال مشکلات ساختاری نکند و آشتی ملی را نظام سیاسی در دستور قرار ندهد راه به جایی نخواهد برد. خلاصه‌ای از این گفت‌وگو در پی می‌آید.

*به‌طور کلی معتقدم قیمت‌های کنونی نفت یعنی نفت بین ۴۰ تا ۵۰ دلار تا سال ٢٠١٨ دوام می‌آورد و از آن سال به بعد یک بار دیگر سقوط قیمت نفت آغاز می‌شود. البته ممکن است به علت وقوع تحولات جدیدی در حوزه انرژی یا اقتصاد جهانی یا خاورمیانه، قیمت نفت مجدداً تا ۷۰ یا ۸۰ دلار هم بالا برود اما این روند موقتی خواهد بود و پس از چند ماه روند نزولی قیمت شروع خواهد شد.

*در هر صورت از ۲۰۱۸ به بعد باید منتظر سقوط تازه قیمت نفت به زیر ۴۰ دلار باشیم. البته امریکا اعلام کرده بود از سال ٢٠٢٠ صادرکننده نفت خواهد بود اما به نظر می‌رسد که این روند سریع‌تر رخ خواهد داد و این کشور از سال ٢٠١٨، دیگر واردات نفت نداشته و تبدیل به صادرکننده شود.

*جنــگ‌های ایدئــولوژیک در خاورمیانه به نوعی سوار بر موضوع ذخایر انرژی است، تا پول و امید به کسب منافعی نباشد، جنگی در نمی‌گیرد. جنگ‌های ایدئولوژیک به واسطه حمایتی که کشورهای قدرتمند و ثروتمند منطقه از گروه‌های ایدئولوژیکی مانند داعش می‌کنند، در می‌گیرد.

*قطر در حال از دست دادن بازارهای گاز خود است. تحولات اخیر و به خصوص تحولات فناوری استخراج نفت شیل باعث شده که گاز شیل هم تولید شود و امریکا بتواند بخشی از بازارهای جنوب شرق آسیا را که پیش از این مقصد گاز قطری‌ها بود به‌دست آورد. عربستان همچنان ذخایر نفتی خود را خواهد داشت اما با سقوط قیمت نفت، اقتصاد این کشور به شدت تضعیف خواهد شد که این مساله حتی می‌تواند به مرور زمینه تجزیه عربستان یا درگیری‌های قومی در این کشور را به همراه داشته باشد. زمانی‌که حمایت غرب برداشته شود، زمینه‌های کافی برای بروز بی‌ثباتی در عربستان وجود خواهد داشت. به نظرم اگر غرب بخواهد خاورمیانه را به سرزمین سوخته تبدیل کند فروپاشی عربستان گام نهایی آن خواهد بود.

*اگر قرار باشد خاورمیانه اسلامی به سرزمین سوخته تبدیل شود بدون سقوط عربستان ممکن نیست وقتی صحبت از «عبور تمدن‌ها» است باید قلب این تمدن از نظر اقتصادی و فرهنگی فروبپاشد، بنابراین بدون فروپاشی عربستان، پروژه عبور تمدن‌های غرب ناتمام خواهد ماند. به لحاظ فرهنگی و اجتماعی نیز شواهدی از تعارض فرهنگی حل ناشدنی میان ما و غرب وجود ندارد، ممکن است میان نظام ایدئولوژیک جمهوری اسلامی و ایدئولوژی سرمایه‌داری تعارضی باشد که هست اما بنیادین نیست، اما میان فرهنگ ما و فرهنگ غرب تعارض حل ناشدنی وجود ندارد. این هم ناشی از عقلانیتی است که در فرهنگ تشیع وجود دارد و به گمان من به علت همین عقلانیت، تشیع می‌تواند خود را با دنیای جدید سازگار کند.

*دقت کنید، مردم ایران در طول تاریخ با فرهنگ‌های بسیار متضاد مانند مغول‌ها، ترک‌ها و عرب‌ها سازگار شده‌اند، پس با غرب هم می‌توانند سازگار بشوند. ما فرهنگ سازگاری داریم ضمن اینکه تشیع، یک نظام فکری عقلانی‌است و ابزارهای لازم برای سازگار شدن را به ما می‌دهد.

*تمدن کنفسیوس به خاطر پیوستی که به لحاظ اقتصادی با غرب پیدا کرده، بیشتر به سمت همگرایی متمایل است تا واگرایی. در سال‌های اخیر هیچ گزارشی منتشر نشده که در تمدن کنفسیوس (شامل بخش‌هایی از هند و چین و سایر کشورهای آسیای جنوب شرقی)، یک فرد غربی ترور شده باشد. این نشان می‌دهد که ذات تنفر از غرب در مردم تابع تفکر کنفسیوس وجود ندارد. تمدن کنفسیوس می‌تواند رقیبی برای غرب باشد، اما رقیبی فاقد تنفر و نفرت تاریخی. این رقیب می‌تواند برمبنای منافع اقتصادی به یک همکار تبدیل شود.

*تمدنی که رقیب خطرناک است تمدن اسلامی است که کافی‌است این تمدن به خودش مشغول شده و در خودش درگیر شود. اینها همان بحث‌هایی است که من در کتاب تحت عنوان عبور از تمدن‌ها آورده‌ام و در کنار بحث «جنگ خداحافظی» و «تبدیل خاورمیانه به منطقه سوخته» یا «آفریقایی‌سازی خاورمیانه» تحلیل کرده‌ام. به نظر می‌رسد تحولاتی که در خاورمیانه در حال رخ دادن است با سرعت زیادی به همین سمت در حرکت است.

*به نظرم دوساله پایانی دولت آقای روحانی دو سال خیلی خطیری است. فرق این دولت با دولت‌های قبلی این است که این دولت در دوره «تهی‌شدگی منابع» بر سرکار آمده است یعنی نه تنها درآمدهای عظیم نفتی دیگر نیست، ذخایر عظیم آبی نیز به مرحله تهی‌شدگی رسیده است و منابع عظیم پولی و سرمایه‌ای ما نیز در پروژه‌های ناتمام و صنایع فرسوده زمین‌گیر شده است. از سوی دیگر ذخایر اجتماعی‌مان، مانند سرمایه‌های اجتماعی، سرمایه‌های نمادین، اخلاق عمومی، همبستگی و نشاط اجتماعی نیز آسیب دیده است. بنابراین در باقی‌مانده این دولت اگر به یک عزم سیاسی و ملی برای مدیریت بحران برسیم، احتمال موفقیت در برابر بحران‌ها هست اما اگر در این دوره وارد دوره جدیدی از منازعات سیاسی فرساینده و مخرب شویم، به احتمال زیاد فرصت‌های مدیریت بحران را از دست خواهیم داد.

*بحران‌های اجتماعی از بی‌هنجاری و خشونت میان افراد گرفته تا تصادفات رانندگی که سالیانه حدود ٢٠ هزار نفر که حدود ٢٠میلیارد دلار از سرمایه‌های انسانی ما را نابود می‌کند. بحران بیکاری امروز به معضلی فراگیر تبدیل شده؛ دولت خیلی تلاش کند می‌تواند برای ورودی‌های جدید به بازار شغل ایجاد کند اما برای حدود شش میلیون بیکار کنونی (چهارمیلیون رسمی و دو میلیون غیررسمی)، کاری نمی‌تواند بکند. همین مساله به بحران بزهکاری و جنایت دامن می‌زند. هم‌اکنون چندین میلیون زن بی‌همسر در کشور وجود دارد که اینها امکان ازدواج ندارند زیرا مابه‌ازای جمعیت برای‌شان وجود ندارد. این پدیده موجی از بحران‌های جنسی ایجاد می‌کند که نمونه آن گسترش ازدواج سفید است. از سوی دیگر، بیماری‌هایی مانند سرطان به سرعت در سطوح مختلف جامعه در حال گسترش است. علاوه بر این، بحران‌های ناشی از مشکلات اقتصادی و زیست محیطی را که طی چهار تا پنج سال آینده به مهاجرت‌های گسترده می‌انجامد نیز باید در نظر گرفت. همچنین گستردگی معضل اعتیاد کم‌کم دارد به نقطه غیرقابل علاج می‌رسد. این معضلات چیزی نیست که حکومت بتواند به تنهایی آنها را حل کند، حل اینها نیاز به مشارکت جامعه دارد. به نظر می‌رسد حکومت هم هنوز هیچکدام از این بحران‌ها را جدی نگرفته است.

*شاید همه تصور می‌کردند بعد از توافق هسته‌ای، بورس به سرعت رشد کرده و نرخ دلار کاهش می‌یابد و این آغازی خواهد بود بر یک جهش اقتصادی. حالا برای آنها این سؤال مطرح است که چرا اینچنین نشد؟ من قبلاً گفته بودم که حل مناقشه اتمی ایران یک شرط لازم است اما شرط کافی نیست. برای حل بحران‌های داخلی به ویژه بحران‌های اقتصادی، حل و فصل مناقشه اتمی یک شرط لازم و یک نقطه عطف بود اما شرط کافی نبود. برای من روشن بود که با حل این مناقشه، تحولی در اقتصاد ایران رخ نمی‌دهد مگراینکه نظام سیاسی بخواهد تحولی رخ بدهد، نه اینکه تنها دولت بخواهد. دولت به دنبال تحول است اما نظام سیاسی هنوز نمی‌داند که می‌خواهد چنین تحولی رخ دهد یا خیر.

*به عنوان نمونه دولت بسته خروج از رکود را نوشت اما چرا این بسته تغییری در اقتصاد ایجاد نکرد؟ حتی دیگر از بسته خروج از رکود صحبتی هم نمی‌کنند. دولت کارش همین بود که این بسته را بنویسد و برای اجرای آن تلاش کند اما باز هم جواب نمی‌دهد. دولت کارش این بود مذاکره و مناقشه هسته‌ای را حل و فصل کند که کرد، اما این هم به تنهایی چیزی را تغییر نمی‌دهد. امروز جامعه ایران و اقتصاد ایران در شرایطی فرو رفته که بیدار کردن آن نیازمند تحولات اساسی است.

*به نظرم اگر آقای روحانی بتواند این کار را انجام داده و گفت‌وگو را آغاز کند، گام مهمی برداشته است. گفت‌وگو با مردم، گفت‌وگو با جریان اصلاح‌طلب و محافظه‌کار و همچنین با سایر بخش‌های نظام. اما این گفت‌وگو نباید در پشت درهای بسته انجام شود؛ این گفت‌وگو باید پژواک اجتماعی داشته باشد تا امید اجتماعی بیاورد. متاسفانه احساسم این است که آقای روحانی نه از ظرفیت بعد از انتخابات استفاده کرد و نه اکنون از پتانسیل ایجادشده در توافق هسته‌ای بهره‌برداری می‌کند. ضمن اینکه بدون عبور از پیچ ٨٨ نیز ما به جایی نمی‌رسیم.

اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    کارگزاری مفید