مرتضی جوادی آملی: حکومت باید بر دل‌ها و قلب‌ها باشد/ ابرچالش این است که باید تعریف دیگری از حکومت دینی ارائه کنیم

کدخبر: ۵۶۳۷۸۴
مرتضی جوادی آملی استاد خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم گفت: دین اگر بخواهد حکومت کند همه جنبه‌های آن باید مد نظر قرار گیرد.
مرتضی جوادی آملی: حکومت باید بر دل‌ها و قلب‌ها باشد/ ابرچالش این است که باید تعریف دیگری از حکومت دینی ارائه کنیم

به گزارش اقتصادنیوز به نقل از جماران، این استاد حوزه می گوید ما این معنا را الان کاملاً احساس می‌کنیم که دین به معنای جامع خود هرگز به صحنه نیامده است و پاره پاره و ارباً اربا کردن دین باعث شده است که دین آنگونه که باید در خدمت و برای رشد و تعالی جامعه قرار گیرد، قرار نگرفته است.

استاد خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم با اشاره به ابرچالش های پیش روی کشور در سال جدید، گفت: ابرچالش این است که باید تعریف دیگری از حکومت دینی ارائه کنیم و بساط و عنوان دیگری را مورد ملاحظه قرار دهیم؛ اینکه فقط یک بخش از دین به عنوان احکام بخواهد بر جامعه حکمفرما شود، قطعا مورد نظر نیست، نبوده و نخواهد بود.

مشروح گفت و گوی با حجت الاسلام و المسلمین مرتضی جوادی آملی رئیس بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء در پی می آید:

بحث ما درباره ابرچالش‌های پیش روی کشور در سال جدید است. از دیدگاه شما، ماهیت حکومت دینی با چه چالش یا چالش‌هایی مواجه است؟

حلول سال جدید را برای همه امت اسلامی و خصوصاً جامعه ایرانی تبریک عرض می‌کنم، همچنین حلول ماه عزیز رمضان که شهرالله است را برای همه خیر و برکت می‌خواهیم. امیدواریم که خداوند این ماه عزیز را برای همگان، جامعه و امت اسلامی، سراسر خیر و برکت قرار دهد و ضمن مغفرت و آمرزش برای یکایک بندگان خدا، اعمال‌شان را مورد قبول قرار دهد و آن روح محبت، الفت و انسی که باید در ماه رمضان است را در دل تک تک جامعه اسلامی قرار دهد.

به نظر می‌رسد، زیربنای همه فعالیت‌هایی که در عرصه حکومت انجام می‌شود و جامعه‌ای که می‌خواهد از منظر حکومت این دین را بشناسد، مسائل فراوانی باید مد نظر قرار گیرد. بنده می‌خواهم مسأله حاکمیت و حکومت دینی را مورد بحث و بررسی قرار دهم.

اولین مسأله‌ای این است که انقلاب مطابق با ارزش‌ها و آموزه‌های دینی، مسیر حرکت خود را آغاز کرد و امام(س) همه سوژه‌های دینی و آنچه که از دین اسلام فهم داشتند، را به صحنه آوردند و حکومت علوی، شهادت حسنی و حسینی(علیهم السلام) و نظائر آن همه به خدمت گرفته شد تا انقلاب پیروز شود. اگر نبود این ویژگی‌ها و شاخص‌هایی که از دین مایه می‌گرفت، شاید حرکت جامعه ایرانی و اسلامی به این سمت و در این حد نبود.

انقلاب‌ها، جنبش‌ها و تحولات اجتماعی در سراسر دنیا مثل انقلاب کبیر فرانسه، انقلاب چین و روسیه، عمدتا منشأ اجتماعی داشته است اما انقلاب اسلامی ایران ضمن اینکه مسائل اقتصادی و اجتماعی سنگینی از حکومت‌های ناصواب گذشته داشته، اما وعده امام(س) و گردانندگان صحنه این بوده که ما می‌خواهیم مبتنی بر آموزه های دینی یک حرکت انقلابی ایجاد کنیم و بر این اساس حرکت انقلابی جامعه‌ای را بر پایه دین بسازیم که سعادت دنیوی و اخروی آن‌ها را تأمین کند.

این انگیزه‌ای بوده است که جامعه ایرانی را به صحنه آورد و حرکت عظیم و خروش حماسی خود را در سال ۵۷ بر این مبنا قرار داد و حرکت‌های اجتماعی شکل گرفت. از آن به بعد هم کسانی که متصدی امر جامعه شدند به هوای اینکه می‌خواهند اسلام و آموزه‌های دینی را پیاده کنند در این چهل و اندی سال زمام امر را به دست گرفتند، اما اینکه واقعاً همتی که مردم در این راه صرف کرده‌اند و تلاش و کوششی که انجام شد، آیا تا چه حدی می‌رفت تا ارزش‌های الهی و اسلامی را زنده کند و احکام الهی را به صحنه بیاورد و ارزش‌های اسلامی را در جامعه منتشر کند، باید با بررسی و تحقیق به آن رسید.

اکنون اگر بخواهیم بگوییم که آیا انقلاب در این جهت موفق بوده است یا نه، آمارها و ارقامی که در این زمینه وجود دارد چیز دیگری را می‌گوید و عدم موفقیت را در ارتباط با این انگیزه و شعار اعلام می‌کند؛ این مسأله جهات متعددی دارد که در این گفت و گوی کوتاه نمی‌گنجد، اما به بخشی از آن‌ها می‌توان اشاره کرد و مسأله اصلی را پنهان نداشت.

اگر می‌گوییم حکومت دینی، باید بدانیم که دین جلوه‌های مختلفی دارد. اگر جلوۀ فقه دین و احکام هست، جلوه حِکَم و معارف هم هست، جلوه اعتقادی و باورها هم هست، حتی جلوه‌های عرفانی هم در دین وجود دارد؛ این دین فقط مباحث فقهی نیست بلکه حِکم و اسرار و معارفی که در دین نهفته است، روح دین را تشکیل می‌دهد و آنچه که احیاناً به لباس فقه درآمده است، لباس ظاهری است که بر اندام جامعه پوشیده می‌شود.

ما از دین فقط به ظاهر، فقه را گرفتیم

به سایر جهات دینی بی‌اعتنا بودیم

به نظر می‌رسد که ما از دین متأسفانه فقط به ظاهر، فقه را گرفتیم و به سایر جهات دینی بی‌اعتنا بودیم. دینی که از اخلاق، حکمت، کلام و عرفان بهره نگیرد و دینِ سطحی و قشری شکل گیرد، هرگز نمی‌تواند ارزش‌ها و جان مایه‌ای که در دین مورد توجه است را به صحنه بیاورد و نشان دهد.

قطعاً جامعه اسلامی بر اساس چنین مسائلی چنین تحولات را ایجاد نکرده است. اسرار معرفتی و حِکَمی که در دین وجود دارد، جلوه‌هایی که از اخلاق، عدالت و فضائل نفسانی و الهی در دین وجود دارد، یا جنبه‌های عرفانی که در دین وجود دارد، جاذبه‌های اصلی یک حکومت دینی هستند و اگر حکومت دینی از اینگونه مسائل خالی و تهی باشد، هرگز جذابیتی ندارد و فقط اگر بخواهد به جنبه‌های ظاهر بیندیشد، هیچ کس به این حکومت، حکومت دینی خطاب نمی‌کند و او را به این صورت نمی‌شناسد.

دین به معنای جامع خود هرگز به صحنه نیامده است

باید همه بخش‌های دین به کار در بیایند و حکومت باید برآیند دینی باشد

به مصادیق چالش‌ها و راهکارها در حوزه دین و فرهنگ دینی اشاره کنید.

دین اگر بخواهد حکومت کند همه جنبه‌های آن باید مد نظر قرار گیرد و صرفاً مسائل احکام و فقهی جذابیتی ندارد و نمی‌تواند تشنگی و عطشی که جامعه برای دین مبین اسلام دارد را تأمین کند و این عطش را بنشاند. ما این معنا را الان کاملاً احساس می‌کنیم که دین به معنای جامع خود هرگز به صحنه نیامده است و پاره پاره و ارباً اربا کردن دین باعث شده است که دین آنگونه که باید در خدمت و برای رشد و تعالی جامعه قرار گیرد، قرار نگرفته است. به نظر می‌رسد که باید همه بخش‌های دین به کار در بیایند و حکومت باید برآیند دینی باشد که همه جنبه‌های فقه، اخلاق، حکمت، کلام، عرفان و معارف را دارد. آنچه که برای جامعه اسلامی جاذبیت دارد این ابعادی است که باید به آن‌ها توجه کرد.

از سوی دیگر غیر از مسائلی که بیان شده، یک سلسله مصالحی وجود دارد که این مصالح را تنها انسان‌هایی می‌فهمند و به آن باور دارند که از یک سو جنبه جامعیتی را برای امت اسلامی در نظر بگیرند و از سوی دیگر، کانون‌های اجتماعی را در دنیا مد نظر قرار دهند. ما اگر بخواهیم هم برای جامعه خود و هم برای جوامع بین‌الملل نمونه‌ای به عنوان «امت وسط» ایجاد کنیم باید همه این جهات را مورد توجه قرار دهیم. متأسفانه حکومت دینی، امر یک طرفه است و حکومت خود را حاکم و مسلط می‌ببیند و این بدون توجه به مصالح جامعه و دین هرگز نمی‌تواند یک امر مناسب و سنجیده‌ای باشد.

بنده فکر می‌کنم که بار دیگر باید طرحی نو درانداخته شود و همه اندیشمندان، فیسلوفان و آشنایان به حقائق انسانی و اجتماعی، به صحنه بیایند و طرحی جدید را تأسیس کنند و گرنه این مسیری که تاکنون آمده‌ایم و این وقت عظیمی را که از جامعه انسانی گرفته‌ایم قطعاً به نتیجه نخواهد رسید.

معنای حکومت، قدرت کردن و زور و تزویر را به صحنه آوردن نیست، بلکه حکومت باید بر دل‌ها و قلب‌ها باشد؛ قلب‌ها بپذیرد و جان‌ها پذیرای آن بوده و مایه مباهات امت و جامعه باشد. برخی حرکت ها که اکنون به عنوان حکومت دینی انجام می‌شود به هیچ وجه نسبت به خواستۀ اصلی و اراده‌ای که صاحبان دین و انبیا و اولیای الهی و ائمه اطهار(ع) نظر داشتند، نیست.

بنابراین، من فکر می‌کنم که ما اگر بخواهیم از ابرچالش سخن بگوییم، ابرچالش این است که باید تعریف دیگری از حکومت دینی ارائه کنیم و بساط و عنوان دیگری را مورد ملاحظه قرار دهیم؛ اینکه فقط یک بخش از دین به عنوان احکام بخواهد بر جامعه حکمفرما شود، قطعا مورد نظر نیست، نبوده و نخواهد بود.

امیدوارم این نکته مورد توجه حوزویان و دانشگاهیان باشد و بساط حکومت که باید ملهَم از چنین اندیشه و طراوت فکری باشد، شکل گیرد. این حکومت ادعای حکومت دینی دارد و حکومت دینی اقتضاء دارد که همه بخش‌ها و جهاتی که برای دین لحاظ شده و ارزش‌های شریف انسانی را با خود دارد، به صحنه بیاید و گرنه نمی‌تواند رضایت مندی ایجاد کند. ما متأسفانه نه تنها در این بخش که بخش اصلی دین است موفق نبودیم، در بخش‌های ظاهری که به مسائل اجتماعی، اقتصادی و نظائر آن برمی‌گردد نیز ناکام بودیم و باید در این رابطه تجدید نظر شود. البته راه‌هایی وجود دارد که می‌شود دوباره جامعه را به تفکر درست اسلام برگرداند.

نکته قابل توجه این است که ما امروزه نمی‌توانیم با چند آیه، روایت، داستان و خاطره، دین را برای جامعه تعریف و پیاده کنیم. در گذشته یک دین ساده شاید می‌توانست جامعه بسیط و ساده را اداره کند، اما با پیچیدگی‌هایی که جوامع پیدا کرده، ارتباطاتی که بین جوامع شکل گرفته است و ارتباط دیگری که در همه ساحت‌های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در مدار بین‌الملل شکل گرفته، دین با چند روایت و چند خاطره و داستان قطعا نمی‌تواند برای جامعه خودی مفید باشد، تا چه برسد به جامعه بین‌الملل.

بنابراین، فکر می‌کنم که اگر حکومت بخواهد متأثر و مُلهم از دین باشد نه اینکه دین را مصادره کند و هر چه خواست به زبان دین دربیاورد، نیازمند به تجدید نظر اساسی است و اگر بخواهیم چالش‌ها را دسته‌بندی و طبقه‌بندی کنیم به نظر می‌رسد، بزرگترین چالشی که وجود دارد و باعث شده دین را ناکارآمد نشان دهد و اینکه امروز دین بتواند جوامع را اداره کند، یک سخن ناصوابی در اندیشه‌ها و اذهان خواهد پیچید و طبعاً آنچه که بزرگان از کسانی که انگیزه دینی برای حکومت داشتند، همه‌شان سست و بی‌مایه خواهد شد.

در پایان تأکید می‌کنم، جامعه‌ای که بخواهد متأثر از دین حکومت و ارزش‌های خود را حاکم کند باید دین را بار دیگر بشناسد و نسبت به حقائق، معارف و اخلاقیات و حِکم و احکام آن بار دیگر طرح نو دراندازد و بر اساس آن حکومتی تشکیل دهد.

اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    کارگزاری مفید