برجام و دو مشکل غیربرجامی اقتصاد ایران
برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) نقطه عطفی دیگر در تاریخ معاصر ایران و کم هزینهترین راه برای حل مناقشات بینالمللی است. پنج قدرت جهانی در کنار اتحادیه اروپایی با جمهوری اسلامی ایران بر سر میز مذاکره و نه میدان جنگ به توافقی دست یافتند که اقتصاد ایران انتظارش را میکشید و ملت ایران آرزویش را داشت. با رای ملت ایران در 24 خرداد ماه 92 اجماع سیاسی در درون نظام برای حل واقعی معضل هستهای شکل میگیرد و با تلاشهای کم نظیر تیم مذاکرهکننده هستهای کشورمان در کنار کرنش قدرتهای جهانی برجام برای اقتصاد ایران به ارمغان میآید.
اقتصاد دولتی و شبهدولتی ایران آنقدر ضربهپذیر است تا تحریمهای هستهای تنها طی چند ماه آسیبهایی به آن وارد کند و امید همیشگیاش یعنی نفت را به راحتی از او بگیرد. اما تعامل و مذاکره بر مبنای احترام متقابل کاری را میکند که سالها درشت گویی و تهدید دوجانبه انجام نمیدهد و طرفین را با منطق بازی برد-برد به راهحلی مشخص و مرضی الطرفین میرساند.
تعهدات جمهوری اسلامی ایران، اتحادیه اروپایی، شورای امنیت و ایالات متحده آمریکا با قدری تخفیف و بهانه جویی نکردن در یک سیکل زمانی مناسب و مورد اتفاق، اجرایی شده و تمام تحریمهای هستهای مرتبط با برجام لغو و کن لم یکن شده است.
اما آیا تنها مشکل اقتصاد ایران تحریمهای هستهای بود که حالا با اجرایی شدن برجام، به سرعت رفع و رجوع شود!؟
همانطور که اشاره شد برجام تنها راهی را برای اقتصاد ایران باز کرد که دولت قبل آن را نابخردانه بست و اقتصاد ملی را با رکودی تورمی به دولت یازدهم تحویل داد. اما اقتصاد نیمی دولتی و نیمی خصولتی ایران به تعادلی ناکارا عادت کرده و برای رونق واقعی خود به برجامی دیگر نیازمند است و صرفاً با برجام کنونی، رونق و توسعه آن ممکن نخواهد بود.
دو مشکل اصلی برای رونق واقعی اقتصاد ایران وجود دارد که اساساً ربطی به برجام ندارد و حل آن بیشتر از آنکه نیازمند تصویب قانون جدید، نوشتن برنامههای جور واجور (و غالباً شکست خورده) یا دستور و همایش باشد، به عزمی نیازمند است که ما را به سرعت به نیمه راه توسعه میرساند و کلید قفل مشکلات اقتصادی چند دهه اخیر است. اگر عزم واقعی برای حل مثلث شوم بیکاری، تورم و رکود و افزایش سطح رفاه و رضایتمندی مردم وجود داشته باشد ما ناخودآگاه نیمی از راه را طی کردهایم و باقی راه، بهطور طبیعی طی خواهد شد.
آن دو مشکل اساسی و غیربرجامی اقتصاد ایران یکی ساختاری و دیگری ناشی از نوع نگاه به جامعه جهانی است.
مشکل ساختاری اقتصاد ایران آنقدر مبرهن است که کسی نتواند آن را کتمان کند یا منکرش شود. اقتصاد دولتی آنقدر مذموم و شکست خورده هست که حتی ذی نفعانش در زبان به آن بد و بیراه بگویند و منکر کاراییاش شوند، هر چند که از قبل آن به ثروتهای کلانی رسیده باشند. پرچمدار اقتصاد دولتی یعنی اقتصاد سوسیالیستی شوروی سالهاست که به تاریخ پیوسته است.
ساختار رانتی اقتصاد ایران که معلول بسیاری از مشکلات اقتصادی کشور است به عنوان یک معضل زیربنایی، اساساً ربطی به برجام ندارد که بخواهد با برجام حل شود. ساختارها و نهادهای اقتصاد ایران بیشتر به اصلاحات و تغییر نیازمندند تا بر مثلث شوم بیکاری، تورم و رکود غلبه کنند و برجام تنها راه را برای شروع اصلاحات و تغییر اقتصادی هموار کرده است.
دومین مشکل اساسی و البته غیربرجامی اقتصاد ایران نوع نگاه به جامعه جهانی (والبته نه دیا چند کشور خاص) و اقتصاد بینالمللی است. وقتی شما میخواهید، فناوریهای روز دنیا در صنعت و کشاورزی را وارد کنید و بهره وری ملی را ارتقاء دهید تا صادرات غیر نفتی گسترش یابد، نمیتوانید الحاق به سازمان جهانی تجارت (WTO) یا اقتصاد جهانی را تهدید بدانید و بعد انتظار توسعه و پیشرفت داشته باشید.
به عنوان مثال میتوان به استفاده از نظام مالی آمریکا یا سختگیری دولت آمریکا و مراقبتاش از سرمایهگذاری شرکتهای بینالمللی در ایران اشاره کرد. سختگیری وزارت خزانهداری آمریکا برای FDI در ایران و معاملات بانکی دو جانبه دقیقاً به دلیل نبود روابط سیاسی و حاکمیت تنش در روابط دو جانبه است. حتی اگر آمریکا از مبادلات بینالمللی کشور حذف شود، کشورهای دیگر حاضر نخواهند بود که حضور در اقتصاد ایران را به بهای تحریم و تنش با دولت ایالات متحده بپذیرند. اقتصاد آمریکا با تولید ناخالص داخلی سالانه قریب به 17 تریلیوندلاری نظام مالی بزرگ و فراگیری دارد. وزارت خزانهداری آمریکا موظف است که نگذارد شرکتهای بینالمللی خصوصاً کمپانیهای آمریکایی در جمهوری اسلامی سرمایهگذاریهای هنگفت انجام دهند و این مساله بارها طی سه دهه اخیر تکرار شده است و مساله جدیدی برای اقتصاد ایران نیست و ربطی هم به بحران هستهای ندارد. آمریکا مانع از اجرای بسیاری از طرحها توسط کشورهای ثالث همانند هند و آذربایجان در ایران شده است و ما خودمان این مساله را بهرغم میلیاردها دلار زیان پذیرفتهایم.
برجام، برای اقتصاد ایران یک ضرورت بود و نه یک انتخاب که خوشبختانه با تلاش مسوولان کشور اجرایی شد اما به تنهایی نخواهد توانست مثلث شوم بیکاری، تورم و رکود را حل کند بلکه نابودی این مثلث شوم نیازمند عزمی راسخ در حاکمیت و همچنین حل دو مشکل اساسی و البته غیربرجامی دیگر است. مواد 24گانه اقتصاد مقاومتی تنها برنامه مورد نیاز برای شروع حرکت به سمت توسعهیافتگی و افزایش رفاه مردم است. البته اگر بخواهیم.
*پژوهشگر اقتصادی