چگونه مردم کنار زده شدند؟

کدخبر: ۴۱۲۵۸۹
بیش از نیم قرن پیش مسجدالاقصی به دست یک جوان اسراییلی به آتش کشیده شد.

بسیاری از افراد سالمند بازتاب رسانه‌ای و سیاسی آن اقدام را کمابیش به یاد دارند، به ویژه در ایران. پرسشی که برای هر ناظر کاوشگری پیش می‌آید این است که چرا واکنش‌های امروزی به جنایات علیه فلسطین در آن حد نیست و مردم عادی کمابیش منفعل شده‌اند یا حداکثر فقط در سطح ذهنی اظهار تأسف می‌کنند؟ واکنش‌های امروز با آن واکنش‌های تاریخی، به هیچ‌وجه قابل مقایسه نیست. در حالی که می‌دانیم جنایات اسراییل لزوما از آن زمان کمتر نشده است و اتفاقا رسانه‌ها نیز قدرت بیشتری برای بازتاب آنها دارند. پس چرا دچار چنین وضعی شده‌ایم؟  پاسخ را باید در سیاست‌های رسمی حکومت جست‌وجو کرد. سیاستی که می‌کوشد خواست خود را مستقل از خواست عمومی تعریف کند. فراموش نکنیم حتی اگر این خواست با خواست عموم مشابه و یکسان هم باشد، حکومت نمی‌تواند آن را خواست مستقل خود و مقدم بر اراده مردم تعریف کند، زیرا در این صورت آن خواست عمومی و مردمی تبدیل به یک خواست رسمی و حکومتی می‌شود و همین تبدیل ماهیت موجب زایل شدن اعتبار آن می‌شود و مردم کم‌کم از آن خواست فاصله می‌گیرند. فاصله‌گیری مردم هم علل گوناگونی دارد. یک علت آن وجود نگاه منفی و انتقادی به عملکردهای رسمی است که آن را به مجموعه سیاست‌های رسمی حکومت تسری می‌دهند و در نتیجه از همه آنها فاصله می‌گیرند. علت دیگر احساس عدم ضرورت در مطالبه مدنی آن خواست است، زیرا گمان می‌کنند دولت و حکومت آنها را انجام خواهد داد و همین امر کم‌کم موجب بی‌انگیزگی مردم می‌شود.  سیاست‌های رسمی علیه اسراییل چون از خاستگاه حکومتی ابراز می‌شود، بسیاری از مردم را از آن دور و دورتر کرده است و این باعث تأسف است که بلندترین صداها علیه اسراییل، صداهای رسمی است. در حالی که صداهای رسمی باید در زیر اعتراضات عمومی و مردمی و به تبع آنها بلند شود. هیچ دولت و حکومتی نباید صدای خود را در موضوعی و مطالبه‌ای و شعاری فراتر از خواست عمومی کند. با این کار آن مطالبه یا شعار را از ذیل عنوان خواست عمومی خارج می‌کند. این اشتباه از این رو به وجود می‌آید که برخی حکومت‌ها خود را در مقام راهنمایی مردم می‌بینند و وظایفی فراتر از کارکردهای حکومت برای خود تعریف می‌کنند. همچنین ریشه این اشتباه در منشا شکل‌گیری حکومت است. اگر حکومت و دولت، برآمده از جامعه و مردم و خواست عمومی باشد، بی‌معنی خواهد بود که خود را در جایگاه بالاتر و راهبری مردم تصور کند، تصویری که از خود و جایگاه خود می‌تواند ارایه کند باید در ذیل خواست عمومی و به تبع آن باشد و نه جلوتر از آن.  نکته مهم دیگر این است که دولت‌ها موظف هستند که در چارچوب منافع ملی، عمل کنند، در این صورت، ارزش‌های اخلاقی و انسانی در مراتب اول این چارچوب تعریف نمی‌شوند. ولی مردم محدود به چنین موقعیتی نیستند و همواره می‌توانند و حتی می‌خواهند که به چنین ارزش‌هایی نیز بپردازند. پس نباید امکان ایفای نقش در این ارزش‌ها را از مردم سلب کرد. برای فهم بهتر ماجرا می‌توان مثال‌های روشنی زد. در چارچوب سیاست‌های رسمی و تامین منافع کشور می‌توان فهمید که هر دولتی در برابر برخی اقدامات دولت‌های دیگر سکوت کند. مثلا وضعی که در چین یا روسیه برای برخی مسلمانان پیش می‌آید از این جمله‌اند. ولی این امر ربطی به مردم ندارد. آنان می‌توانند مواضع و اعتراضات خود را داشته باشند، البته اگر بخواهند. ولی از زمانی که حکومت‌ها این اعتراضات را فقط در چارچوب رسمی مجاز می‌دانند، دچار تعارضات غیر قابل حل می‌شوند و اعتبار اعتراضات و شعارهای رسمی زایل می‌شود، در نتیجه مردم نسبت به سایر شعارهای آنان نیز بدبین یا بی‌تفاوت می‌شوند. حتی ممکن است مخالف هم شوند. این وضعیتی است که درباره مواضع عمومی جامعه نسبت به مشکلات و مصایب مردم فلسطین شاهدیم و ریشه آن نیز سیاست‌های نادرست رسمی در انحصاری کردن این امور و حذف دیگران از صحنه سیاست عمومی است.

منبع: اعتماد

اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    کارگزاری مفید