خاطرات امامی کاشانی از آخوندهای درباری، توطئه بمباران کردن محل اقامت امام

کدخبر: ۲۹۶۷۱۴
اقتصادنیوز: آیت الله محمد امامی کاشانی، امام جمعه موقت تهران و عضو مجلس خبرگان رهبری در گفتگو با نشریه «حریم امام» به بیان خاطراتی از امام خمینی رحمه الله علیه پرداخته است.

به گزارش اقتصادنیوز، گزیده سخنان وی را در ادامه می توانید بخوانید:

*به خاطر دارم قبل از پیروزی انقلاب اسلامی یکی از این علما از قم به نزد محمد رضا شاه رفت و به دروغ یک پیامی از طرف حوزه علمیه قم به شاه داد! با این مضمون که حوزه علمیه به شما علاقه دارد! امام راحل می‌فرمود که آخوندهای درباری اینها را می‌گویند! پس دین آنها دین واقعی، دین علوی و دین محمدی نیست؛ دین آنها دین یزیدی، دین منصور دوانقی و دین طاغوتی است. امام راحل مردم را از اینکه به دین آخوندهای درباری توجه کنند، برحذر می‌داشتند. 

*مرحوم آقای شهاب الدین اشراقی داماد حضرت امام  می‌فرمود شب 22 بهمن بود که می‌گفتند بناست امشب یا همین منطقه ای که امام در مدرسه علوی اقامت دارد، بمباران کنند و یا اینکه بریزند به مدرسه و امام را دستگیر می‌کنند. می‌گفت شب خوابم نبرد. امام سحر بیدار شدند تا وضو بگیرند، دیدند من دارم در حیاط قدم می‌زنم؛ فرمودند آقا شهاب چرا نخوابیده ای؟ گفتم نگران امشب هستم! امام فرمود خاطرت جمع باشد هیچ خبری نمی‌شود و این مدرسه امن ترین جاست و برو بخواب! ایمان و باور برخاسته از ذات اقدس الهی در وجود حضرت امام  موج می‌زد. 

*مورد دوم که بخاطر دارم این است که مرحوم حاج احمدآقا برای بنده نقل می‌کرد که به هنگام موشک بارانِ تهران، یک شب بستر خوابِ امام را وسط اتاقشان انداختم. رسم امام بر این بود که کنار درب و پنجره می‌خوابیدند. وقتی دیدند بستر خواب ایشان را وسط اتاق انداختم فرمود احمد چرا کنار پنجره نگذاشتی؟ جریان را به ایشان گفتم، فرمودند هیچ نگران نباشید! و بعد در جای همیشگی خود خوابید. اینها نمونه هایی است که نشان می‌دهد دلی مملو از ایمان و سراسر توجه به خدا و توکل به خدا داشتند و تولی ایشان در نقطه بسیار بالایی قرار دارد.

*{در مورد شیوه برخورد امام با مخالفین} : دو خاطره از سیره امام رضوان الله علیه در این زمینه دارم که عرض می‌کنم؛ زمانی که در شورای نگهبان بودم با امام کاری داشتم به حسینیه جماران رفتم. دیدم که عده زیادی در بیرونی منزل ایشان صف کشیدند؛ گویا دختران و پسران و پدران و مادرانشان برای عقد بچه هایشان آمده بودند. به احمد آقا گفتم که امام با اینهمه کار و مشغله چقدر عقد می‌خواند؟! احمد آقا گفت امام می‌گوید کارهایی که خیر و ثواب است باید همه را انجام دهم چراکه نمی‌دانم خداوند کدام را قبول می‌کند! شاید خدا خواندن صیغه مَحرمیت را موجب آمرزش و مغفرت من قرار دهد.به خاطر دارم که در پایان عمر مبارک ایشان به اتاقشان رفتم. ایشان روی تخت خواب خوابید بود. اطبا هم دیگرمایوس شدند. موقع اذان شد یکی از آقایانِ بیت امام که از دوستان بود، نزدیک امام شد؛ بلند گفت: آقا وقت اذان مغرب شد! برای نماز بلند شوید! بنده در کنار تخت ایستاده بودم و به چهره امام نگاه می‌کردم؛ دیدم که با حرکت زبان مشغول ذکر شدند و چهره ایشان طوری شد که اطبایی که دور امام بودند گفتند که حال امام برگشت! یک چنین صحنه‌ای از آخر عمر امام مشاهده کردم که صدای اذان و وقت نماز ایشان را اینگونه ملتهب و متوجه می‌کرد. اینها نیست مگر توجه بخدا و مراقب بودن.

*یکی از طلبه‌های قم نسبت به مرحوم آیت‌الله‌ بروجردی ایرادهایی داشت. درس که تمام شد، وقتی که آمدیم پایین مسجد سلماسی، حضرت امام آن طلبه را به گوشه‌ای بردند و با لحنی بسیار عمیق فرمودند: «شک نکنید درباره ایشان، راجع به اعلمیت و تقوای آقای بروجردی». امام خیلی جدی صحبت کردند که من آن‌وقت احساس کردم ایشان چقدر به آیت‌الله‌ بروجردی احترام می‌گذارند. 

 

اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    کارگزاری مفید