نقشه راه واقع گرایان آمریکایی برای تهران و واشنگتن؛ احیای برجام یا تعریف نسخهای تازه؟

به گزارش اقتصادنیوز، مدرن دیپلماسی با انتشار یادداشتی مدعی شد: مذاکرات هستهای میان ایران و ایالات متحده وارد مرحلهای حساس و پیچیده شده است. چهار سال پس از تلاشهای دیپلماتیک در سال ۲۰۲۱ و طی دورههایی از تنشهای فزاینده، اکنون دو طرف با رویکردهایی جدید به میز مذاکره بازگشتهاند.
پس از سه دور مذاکره و رایزنیهای غیرمستقیم در مسقط و رم، گروهی از تحلیلگران وابسته به اندیشکدهها و رسانههای غربی از جمله بنیاد کارنگی، مؤسسه خاورمیانه، مرکز استیمسون، ریسپانسیبل استیتکرفت و نشریه نشنال اینترست، -که خود را پیروان مکتب واقعگرایی میدانند،- فضای کنونی مذاکرات را متفاوت از دورههای پیشین ارزیابی میکنند.
این نشریه در ادامه آورد: از نگاه این جریان تحلیلی، در یکسو ایالات متحده با توجه به میراث بهجایمانده از دوران ترامپ، در پی جلوگیری از رویارویی ادعایی نظامی پرهزینه و پرمخاطره است و دیپلماسی را در اولویت قرار داده است. در سوی دیگر، ایران که به واسطه شرایط اقتصادی و دوری از تنش، موضع نرمتری نسبت به مذاکرات هستهای اتخاذ کرده است. این مقاله با تمرکز بر نگاه این مکتب تحلیلی، متغیرها، چالشها و فرصتهای مذاکرات کنونی را در پنج محور بررسی میکند و مسیر فکری و راهبردی مورد نظر این رویکرد را روشن میسازد.
تحولات فنی و چالشهای راستیآزمایی
به ادعای مدرن دیپلماسی، واقعگرایان معتقدند یکی از تفاوتهای اساسی مذاکرات کنونی با گفتوگوهای اولیه منتهی به برجام، در پیشرفتهای چشمگیر ایران در حوزه فناوری هستهای نهفته است. پس از خروج یکجانبه آمریکا از برجام در سال ۲۰۱۸، ایران بهسرعت ظرفیتهای غنیسازی و تولید مواد شکافتپذیر خود را افزایش داد. این پیشرفتها، بهویژه در زمینه غنیسازی اورانیوم با خلوص بالا، نگرانیهایی جدی درباره زمان عبور ایران از آستانه گریز هسته ای را افزایش داد؛ امری که بازنگری در چارچوبهای نظارتی را ضروری ساخته است.
از دید این رویکرد، احیای یک رژیم راستیآزمایی مؤثر با بهرهگیری از فناوریهای نوین نظارتی، برای هر توافق آتی امری حیاتی است. همزمان، باید حقوق ایران بهعنوان عضو پیمان عدم اشاعه (NPT) در چارچوب استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای تضمین شود.
از منظر واقعگرایان، یکی از عوامل کلیدی موفقیت برجام، انسجام میان قدرتهای جهانی و نقش تکمیلی میانجیگران منطقهای مانند عمان و ژاپن بود. حفظ چنین انسجامی در مذاکرات جدید، بهویژه در شرایطی که چین و روسیه با منافع مستقل و بعضاً متضاد درگیرند، امری حیاتی تلقی میشود.این تحلیلگران بر رویکرد گامبهگام تأکید دارند و ترجیح میدهند روند اعتمادسازی تدریجی جایگزین دستیابی فوری به یک توافق جامع شود. در این چارچوب، زبان دیپلماسی باید از ساختار تهدید فاصله بگیرد و بستری برای درک متقابل، به رسمیت شناختن منافع مشروع و جلوگیری از سوءتفاهم فراهم آورد.
تاکتیک تازه واشنگتن
این نشریه در ادامه ادعا کرد: عنصر مهم در تفکر این مکتب، بازنگری در تجربه خلع سلاح هستهای لیبی و پیامدهای ادعاییاش برای ایران است. «الگوی لیبی» که از سوی برخی جناحهای سیاسی در آمریکا و اسرائیل بهعنوان الگوی مطلوب معرفی شده است، در تهران به شدت رد شده استد. از این منظر، تجربه لیبی در محاسبات راهبردی ایران حضوری پررنگ دارد و تهران را به حفظ اهرمهای بازدارندگی و اتخاذ رویکردی محتاطانهتر سوق داده است. بنابراین، این تجربه تاریخی نه الهامبخش، بلکه هشداری بازدارنده برای ایران محسوب میشود.
همزمان تحلیلگران واقع گرا معتقدند دولت جدید ایالات متحده، رویکردی مرحلهای در پیش گرفته است؛ اعمال فشارهای نمادین نظامی، در عین حفظ کانالهای دیپلماتیک برای سوق دادن ایران به سوی توافق. اعزام بمبافکنهای B-2 و حملات محدود علیه متحدان منطقهای ایران در همین چارچوب تفسیر میشود. در عین حال، حذف درخواست انحلال کامل برنامه هستهای ایران از پیشنویسهای پیشنهادی در مسقط، نشانهای از واقعگرایی در سیاست جدید آمریکا تلقی میشود. این چرخش میتواند مسیر را برای توافقی هموار سازد که منافع راهبردی و امنیتی ایران را نیز لحاظ کند.
فرصتهای راهبردی پیش رو
به باور این مکتب تحلیلی، مذاکرات کنونی میتواند فرصتی حیاتی برای کاهش فشارهای خارجی و بهبود وضعیت داخلی ایران فراهم کند. اما موفقیت آن مشروط به فاصله گرفتن هر دو طرف از رویکردهای تقابلی، حداکثرخواهی یکجانبه و زبان تهدیدآمیز است. ایران نیازمند توافقی است که علاوه بر حفظ ظرفیتهای فناورانه، تضمینهای امنیتی ملموس ارائه دهد. در مقابل، ایالات متحده برای دستیابی به توافقی پایدار باید به زبان تفاهم، راستیآزمایی مؤثر و چندجانبهگرایی واقعی بازگردد.
با بررسی دیدگاه مکتب واقعگرایی عملگرا، میتوان گفت که مذاکرات هستهای ایران و آمریکا در نقطهای حساس از مناسبات منطقهای و جهانی قرار دارد. اگر دو طرف با درسآموزی از گذشته، این مرحله را با ذهنیت واقعگرایانه و درک متقابل از ضرورتهای امنیتی و اقتصادی یکدیگر آغاز کنند، امکان پایهگذاری توافقی پایدار وجود خواهد داشت.
در صورتی که این جریان فکری را بهعنوان «واقعگرایان عملگرا» تعریف کنیم که بهدنبال مدیریت بحران و حفظ وضع موجود هستند، میتوان گفت که آنان در پی نظریهپردازی برای مسیر سوم فراتر از دوگانه «برجام یا فشار» هستند؛ مذاکرات مرحلهای، تضمینهای نسبی، راستیآزمایی فناورانه و مشارکت منطقهای. هدف اصلی این مکتب، نه حل کامل مسئله هستهای، بلکه مدیریت و مهار آن، جلوگیری از تشدید و درگیری نظامی و خارج کردن مذاکرات از منطق «فشار – تسلیم» به سوی مدل «چانهزنی – موازنه – بازدارندگی» است. در این راستا، آنان نقش تعدیلکنندهای در سرعت مذاکرات ایفا میکنند، از انفجار ناگهانی جلوگیری میکنند، اما در عین حال بهدنبال توافقهای شکننده و کوتاهمدت نیستند.
ارسال نظر