دو سناریوی پیش روی نظام برای عبور از شرایط بحرانی از نگاه محسن هاشمی/ نداشتن تصمیم، قطعا گران تمام خواهد شد

به گزارش اقتصادنیوز، محسن هاشمی رفسنجانی، در روزنامه شرق نوشت:
در بزنگاههای تاریخی، هر تأخیری در تصمیمگیری، خود یک تصمیم است و آن تصمیم به واگذاری صحنه تلقی میشود. امروز نظام جمهوری اسلامی ایران، در معرض یکی از پیچیدهترین موقعیتهای راهبردی چهار دهه اخیر قرار دارد.
مجموعهای از فشارهای فزاینده بیرونی، تنگنای منابع داخلی و شکاف در اجماع نخبگان، وضعیت را به مرحلهای رسانده که متولیان امر قادر به تصمیمگیری قاطع نیستند یا دستکم با هزینهای مواجهاند که تاکنون آماده پرداخت آن نبودهاند.
ایران بارها در بزنگاههای دشوار تاریخی، راهی برای عبور گشوده است؛ نه با شانس، بلکه با خرد جمعی، تجربه تلخ و اعتماد به ظرفیتهای درونی خود. امروز نیز هرچند فضای تصمیمگیری آکنده از ابهام، تهدید و فشار است، اما هنوز فرصت هست؛ فرصت برای بازسازی وفاق، بازیابی انسجام ملی و انتخاب راهی که ادامه حیات و توسعه کشور و رفاه مردم را تضمین کند و درعینحال عزت و شأن ملی را نیز پاس دارد.
تجربه انقلاب، دفاع مقدس، قطعنامه ۵۹۸ و عبور از بحرانهای منطقهای نشان داده است که ما اگر بخواهیم، میتوانیم بار دیگر از این گردنه نیز بگذریم؛ مشروط به آنکه از گفتوگو، تدبیر و تصمیم نهراسیم. آنچه امروز در برابر ماست، نه یک جنگ کلاسیک، بلکه نوعی جنگ فرسایشی، لایهلایه و چندبعدی است.
پاسخ به این پرسش، یقینا تنها در اختیار مسئولان است، اما تجربه تاریخی نشان میدهد که در شرایطی چنین حساس، وجود یک «شخصیت واسط» که هم مورد وثوق رهبران کشور باشد و هم نزد نخبگان و جامعه بینالمللی اعتبار داشته باشد، میتواند نقشی کلیدی در عبور از بحران ایفا کند. در 1367، آیتالله هاشمیرفسنجانی چنین نقشی را ایفا کرد؛ بار تصمیم تلخ را بر دوش گرفت. او هزینه داد، اما کشور را از یک جنگ فرسایشی و بینتیجه خارج کرد. امروز جای چنین شخصیتهایی خالی است. تعدادی با وجود تجربه امنیت ملی و دیپلماسی، متأسفانه با پروژه اعتبارزدایی سازمانیافتهای در داخل، از صحنه نقشآفرینی کنار گذاشته شدهاند. در نتیجه، خلأ مسئولیتپذیری استراتژیک بهشدت احساس میشود.
از سوی دیگر، اگر وضعیت جاری به همین شکل ادامه یابد و حمله ترکیبی دوم استکبار محقق شود که با توجه به شرایط داخلی ایران، آمادگی افکار عمومی اسرائیل، همراهی اروپا و انفعال همراهان جهانی ایران دور از ذهن به نظر نمیرسد، تجربه نشان داده که در لحظه بحران، دشمن صبر نمیکند تا ما تصمیم بگیریم. او فقط از بلاتکلیفی ما سود میبرد.
پس چه باید کرد؟ نخست، واقعیت را با جامعه در میان بگذاریم. مردم ایران گرچه از جنگ خستهاند، درعینحال حاضر نیستند غرور ملی خود را فدا کنند. راهحل نه در تسلیم، بلکه در شجاعت برای یک تصمیم بزرگ، جامع، شفاف و مسئولانه است. تصمیمی که البته بدون اجماع ملی و نخبگانی ممکن نیست. فضای سیاسی کشور باید از انجماد خارج شود. اعتماد به عقلانیت جمعی باید بر تصمیمات چیره شود. شاید فرصت بسیار اندک باشد، اما هنوز میتوان با عقلانیت، انسجام و پذیرش مسئولیت، کشور را از یک مسیر پرهزینه نجات داد.
ما در میدان نبرد کلاسیک شکست نخوردهایم، اما در یک جنگ فرسایشی چندلایه ترکیبی گرفتار شدهایم. پاسخ به این تهدید، در بازتنظیم سیاست ملی، پذیرش واقعیتهای جهانی و اولویتدادن به «منافع مردم»، نه مصلحت بوروکراسی قدرت است. ایران، پیش از آنکه یک پرونده هستهای باشد، یک سرزمین تاریخی با سرمایه انسانی، تمدنی و فرهنگی غنی است. ما هنوز میتوانیم بحران را به نقطه عطف تبدیل کنیم؛ اگر به جای تعویق و تعارف، به تصمیم و تدبیر تن دهیم. در این مسیر شاید فقدان چهرههایی مانند آیتالله هاشمیرفسنجانی حس شود، اما بیش از چهرهها، به یک عقلانیت مؤثر، مسئولیتپذیر و شجاع نیاز داریم. هنوز دیر نشده، اما زمان بهسرعت در حال پایانیافتن است. ما در لحظهای هستیم که تصمیمگرفتن سختتر از همیشه است، اما نداشتن تصمیم، قطعا گرانتر تمام خواهد شد.
ارسال نظر