اگر سردار رشید نبود بلافاصله بعد از ترور هنیه جنگ شروع شده بود/ او مخالف زدن اسرائیل بود زیرا...

به گزارش اقتصادنیوز به نقل از خبرآنلاین، سید احمد آوایی نماینده پیشین مجلس و از دوستان سرلشکر شهید غلامعلی رشید در گفتگویی اظهار داشت: بعد از شهادت سید حسن نصرالله بود که برای آخرین بار رشید را دیدم. آن زمان به او گفتم که خب غلامعلی بالاخره بگو پدافند ما چند درصد آسیب دید؟ گفت باید بگویم؟! گفتم خلاصه من انتظار دارم بدانم(چون خیلی خودمانی بودیم). او عددی را بیان کرد. چون در آن مقطع اسرائیل زد و بعد ما هم زدیم. اما رشید ترسی در وجودش نبود اصلا اهل استرس نبود و بسیار مصمم بود. من معتقدم اگر آن زمانی که اسماعیل هنیه شهید شد، رشید نبود همان زمان جنگ شروع شده بود. او بود که مخالف زدن اسرائیل بود. این مطلب را خدمت آقا هم عرض کرده بود. می گفت به آقا گفتم الان تازه انتخابات شده و مردم امیدوار شدند و موقعیت سنجی بسیار دقیقی داشت و هیچ کسی از این بابت مغز رشید را نداشت و نه شهامت و قدرتش را.
بنابر روایت جماران، اهم اظهارات وی را در ادامه میخوانید؛
*تازه انقلاب به پیروزی رسیده بود؛ حالا دقیق یادم نیست اسفند ۵۷ بود یا اوایل سال ۵۸ که یک روز وقتی من، محسن رضایی، سردار رشید، شهید جهان آرا در خانه ما دور هم نشسته بودیم تصمیم گرفتیم که هر کدام به شهر خودمان برویم و آموزش نظامی بدهیم.
*یادم هست که قبل از پیروزی انقلاب ما به این نتیجه رسیده بودیم که اگر مبارزات به نتیجه رسید و پیروز شدیم، تشکیلاتی برای حفظ انقلاب داشته باشیم که بلایی که سر جریان مصدق آمد، سر ما نیاید و کسی نتواند با کودتا همه چیز را از بین ببرد.حتی این قبل از انقلاب این موضوع را با شهید چمران هم در میان گذاشته بودیم و نظر ایشان هم مثبت بود. من به دزفول برگشتم. من و رشید در کمیته بودیم و بعدش هم سپاه را تشکیل دادیم.
*سپاه پاسداران تشکیل شده بود. رشید که از همان جوانی هم از شهرت فراری بود و متنفر بود و آنقدر بزرگ و افتاده بود که نشان در گمنامی داشت، به تهران آمد و با پیگیری ها او حکم فرماندهی سپاه دزفول به نام من خورد و خودش هم شد قائم مقام. آن زمان هم تقریباً دولت تعطیل بود و همه کارها را سپاه انجام می داد؛ حتی وقتی پاسگاه مرزی تخلیه شده بود ما نیرو می فرستادیم حالا از ایلام بگیر تا خوزستان.
*سپاه را تشکیل داده بودیم و نیروهای داوطلب زیاد می آمدند و ما آنها را آموزش می دادیم و آنها اسلحه می گرفتند و در ایست بازرسی ها کشیک می دادند و آن روز ضد انقلاب از طرف صدام می آمدند و در خوزستان بمب گذاری می کردند و می توان گفت که مدت ها قبل از شروع رسمی جنگ، در خوزستان جنگ شروع شده بود. آنها می آمدند و در زیر لوله های نفت بمب کار می گذاشتند که سپاه دزفول حدود ۲۰۰۰ قبضه اسلحه از آنها گرفت.
*ما با اینکه دقیق نمی دانستیم که جنگ شروع می شود، سعی کردیم با آموزش نظامی نیروهای داوطلب یک آمادگی ایجاد کنیم حتی می توانم بگویم که بیشتر امنیت استان را سپاه درفول تأمین می کرد. به عنوان مثال وقتی کمونیست ها می خواستند در مسجد سلیمان بریزند و فرمانداری را بگیرند. من به عنوان فرمانده دزفول نیرو اعزام می کردم یا وقتی آبادان شلوغ شد، چون ما نیروی بیشتری داشتیم من مهدی کیانی را فرستادم که او بعدها شد فرمانده لشکر و هر کجا شلوغ می شد ما کمک می کردیم.
ارسال نظر