3 اقدام ضروری در کنار دیپلماسی و مذاکره به روایت ابوالفتح | مگر آمریکا و اسرائیل با مجوز سازمان ملل حمله می کنند؟

به گزارش اقتصادنیوز، تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل علیه تهران برگشته اند اما طرف های مقابل اعلام کرده اند که راه دیپلماسی هنوز مسدود نیست. اما سوال آنجاست که تاکید لفظی همه طرف ها بر حل مناقشه از طریق دیپلماسی چقدر نشان دهنده یک اراده جدی برای حل مناقشه است.
در این خصوص اقتصادنیوز با امیرعلی ابوالفتح، تحلیلگر سیاست خارجی به گفتگو نشسته است.
این تحلیلگر سیاسی معتقد است که منطق آمریکا در مذاکره آن است که من قدرت برتر هستم و هرچه می گویم طرف مقابل باید اطاعت کند حال آنکه ایران به مذاکره به چشم بدهبستان نگاه میکند.
اقتصادنیوز: در جنگ تحمیلی 12 روزه ایران مهارتهایی را به نمایش گذاشت که حتی متخصصان اطلاعاتی با تجربه رزمی را شگفتزده کرد. در عین حال سیستم دفاع هوایی اسرائیل که سالها مورد ستایش قرار میگرفت، ضعفهایی از خود نشان داد که تهران قطعا در دور بعدی از آن سود خواهد برد.
او اروپا را نیز فاقد استقلال می خواند که سالبهسال حرفشنویاش از برادر بزرگتر یعنی آمریکا بیشتر میشود.
ابوالفتح آثار بازگشت تحریمها را نیز ناچیز میداند و معتقد است که چین و روسیه در کنار ایران خواهند ایستاد. او عبارتهایی مثل مثل انزوای جهانی ایران، فصل هفت منشور ملل و اجماع جهانی را حرفهای فانتزی و رمانتیک میداند.
متن گفتگو با این تحلیلگر سیاست خارجی را در ادامه می خوانید.
*********
آقای ابوالفتح! بعد از فعالسازی مکانیسم ماشه و برگشت تحریمها همه طرفها دیپلماسی را راه حل دانسته اند. شما شرایط را چطور ارزیابی میکنید؟ فکر می کنید الان فضا برای یک دیپلماسی سازنده فراهم است؟
دیپلماسی همیشه وجود دارد؛ یعنی ما هیچوقت نمیتوانیم بگوییم که در دوران بدون دیپلماسی هستیم. حتی در زمان جنگ هم، مثلاً در جنگ ایران و عراق، دیپلماسی جریان داشته است. کشورها حتی وقتی در حال جنگ هستند، دیپلماسی را ادامه میدهند. حالا ممکن است دیپلماسی به صورت مذاکره رودررو نباشد و در قالب مذاکره غیرمستقیم یا تبادل پیامها انجام شود.
بنابراین چه قبل از فعال شدن مکانیسم ماشه، چه بعد از آن، چه قبل از برگشتن تحریمها و چه بعد از برگشتن تحریمها، دیپلماسی جاری بوده و همچنان وجود دارد.
دیپلماسی با کدام کشور یا بلوک؟ ما با اروپا هم همچنان در حال دیپلماسی هستیم، روابط دیپلماتیک برقرار است و همکاریهای مختلفی بین ایران و اروپا در جریان است. یکی از موضوعاتی که بحث اسنپبک را ایجاد کرده، همین مساله است. با ایالات متحده آمریکا هم وضعیت مشابه است؛ یعنی در شرایطی که اسنپبک فعال بود و تحریمها داشتند برمیگشتند، توافقی بین ایران و آمریکا انجام شد. حتی ایرانیهای مهاجر غیرقانونی که در آمریکا بازداشت شده بودند، از طریق این توافق به ایران بازگشتند. بنابراین دیپلماسی وجود دارد.
*سوال من درباره پرونده هستهای و گروه 1+5 است. برای نمونه سخنگوی دولت گفته ما دنبال در نیویورک مذاکره بودیم اما آقای ویتکاف نخواست مذاکره کند.
اگر منظور شما 1+5 است، با روسیه و چین مشکلی نداریم و با اروپاییها هم مذاکره وجود دارد. با آمریکاییها وضعیت متفاوت است. زمانی در ایران مطرح میشد که چرا ایران مذاکره مستقیم انجام نمیدهد و غیرمستقیم انجام دهد. عدهای معتقد بودند که اگر ایران مذاکره مستقیم انجام دهد، اختلافات و مشکلات حل میشود. این نظر طرفدارانی داشت؛ برخی نخبگان، سیاستمداران و روزنامهنگاران این را مطرح میکردند.
اما مشخص شده که موضوع واقعاً مذاکره مستقیم نیست. همانطور که خانم مهاجرانی، سخنگوی دولت، گفت: ما درخواست دادیم که مذاکره مستقیم هم انجام شود، اما ویتکاف سر قرار نیامد. دلیل آن این است که از نظر ایالات متحده، مذاکره فیالنفسه اهمیت ندارد؛ مذاکرهای ارزشمند است که از دل آن نتیجهای حاصل شود. این رویکرد صرفاً مربوط به دولت ترامپ نیست؛ دولتهای قبلی آمریکا هم همین رویکرد را داشتند، هر کدام با ادبیات متفاوت، برخی ملایم و برخی تند، ولی همه بر این باور بودند که ایران باید غنیسازی، برنامه موشکی و دخالتهای منطقهای خود را کنار بگذارد. این سه رکن اولیه است. وقتی پای توافق میرسد، یک سری شرطوشروط دیگر هم اضافه میشود.
با شروطی که آمریکا گذاشته توافق بسیار سخت میشود
بنابراین اگر بخواهیم بگوییم که مذاکره به نتیجه برسد با شرایطی که آمریکا گذاشته، به خصوص در موضوعات دفاعی، کار بسیار دشوار است. من نمیگویم غیرممکن است، اما رسیدن به توافق بسیار سخت میشود. در قضیه هستهای میتوان راه حلی پیدا کرد، در مسائل منطقهای هم میتوان، اما در موضوع موشکی، نه.
آمریکاییها هستند که از مذاکره سرباز میزنند و مذاکره انجام نمیدهند. به دلیل اینکه رسانهها در اختیار آنهاست و روایتسازی میکنند، ایران را مخالف مذاکره نشان میدهند و خود را مدافع مذاکره معرفی میکنند. در حالی که واقعیت این است که آمریکاییها مذاکرهای را نمیپذیرند که از دل آن تبعیت ایران از شرایط آمریکا حاصل نشود.
منطق آمریکا این است که من دیکته میکنم باید بگویید «سمعا و طاعتا»
میگویید که ایران اراده مذاکره دارد و آمریکا نمی خواهد که این اتفاق بیفتد؟
اصلاً ایران و آمریکا در حال مذاکره مستقیم بودند، که آمریکا از برجام خارج شد و امکان مذاکره مستقیم هستهای را قطع کرد. ایران و آمریکا در حال مذاکرات غیرمستقیم بودند، اما اسرائیل و آمریکا به ایران حمله کردند و امکان مذاکره غیرمستقیم هم سلب شد. این آمریکاست که مذاکره و توافق نمیکند.
منطق آمریکا این است که «من قدرت هژمون هستم، من قدرت برترم، ایران قدرت ضعیف است. ایران در جایگاهی نیست که شرطوشروط بگذارد. من دیکته میکنم، قدرت ضعیف تبعیت میکند». این منطق فقط مربوط به ایران نیست؛ در قبال جنگهای تعرفهای که ترامپ راه انداخته هم همین رویکرد وجود دارد. ترامپ صدها تعرفه میگذارد و میگوید «شرایط من این است؛ یا میپذیرید یا تعرفهها ادامه دارد». طرف مقابل شرایط آمریکا را میپذیرد، اما چند ماه بعد ترامپ میگوید شرایط تغییر کرده و شما باید دوباره بپذیرید.
این رویکرد را با کانادا، متحدان و دوستانش و حتی با اوکراین دارد. به اوکراین میگوید «من اعلام میکنم که چه کار باید بکنی»، آنها هم میگویند «سمعا و طاعتا». اگر بخواهی با من کلنجار بروی، همان کاری را میکنم که با زلنسکی کردم.
این منطق، منطق ایالات متحده است؛ آمریکا به شدت خودخواه است و همه چیز را برای خود میخواهد. در مقابل، ایران میگوید «من مذاکره میکنم، بده بستان میکنم، چیزی میدهم و چیزی میگیرم». آمریکاییها میگویند «نه، تو باید چیزی بدهی و ما اگر خواستیم چیزی به تو میدهیم؛ شرطوشروط نباید برای ما بگذاری». از این جهت، آمریکاییها واقعاً به دنبال مذاکره برابر با ایران نیستند، بلکه خواست خود را دیکته میکنند.
اروپا بضاعت ایستادن در برابر آمریکا را ندارد
در مورد اروپا شاهد آن هستیم که اروپای کنونی، همان اروپا نیست که وقتی آمریکا در دوره اول ترامپ از برجام خارج شد با ایران با آن همکاری میکرد. چه چیزی باعث شده اروپا از ایران فاصله بگیرد؟ آیا فقط به جنگ اوکراین مربوط است؟
اروپاییها سر جنگ اوکراین از ما دلخور هستند؛ این یک واقعیت است و من کتمان نمیکنم. اما اروپا به قدری وابسته است و فاقد استقلال است که اصلاً بضاعت و توان مقابله با خواست آمریکا را ندارد. سال به سال که میگذرد، وابستگی اروپا و حرفشنوی اروپاییها بیشتر میشود.
اروپا هر وقت منافعش با آمریکا در یک راستا باشد، برای ما اروپا است و میتواند گردنکلفتی کند. الان اروپا مجبور است هر آنچه آمریکا بخواهد انجام دهد و انتظاری از آن نیست. همان حرفی که نماینده روسیه به نماینده فرانسه گفت: «شما مستقل نیستید؛ شما میآیید حرف میزنید، اما برادر بزرگتر از شما خواسته و شما مجبور هستید تبعیت کنید.»
سه اقدام باید موازی با دیپلماسی انجام شود
در این وضعیت که حالا شاهد تحریمها هستیم و مکانیسم ماشه فعال شده، ایران باید چه اقدامی انجام دهد؟
ایران دیپلماسی را به قوت خود ادامه میدهد و رایزنی و مذاکره انجام میدهد. به نظر من، سه کار به موازات دیپلماسی و مذاکره، چه مستقیم و چه غیرمستقیم، باید انجام شود و این اقدامات فقط مربوط به دوره پس از اسنپبک نیست: 1- کاهش آسیبپذیری اقتصاد از تحریمها، 2- تقویت بنیه نظامی، به خصوص بخش نرمافزاری نظامی و 3- تقویت اجماع داخلی. این سه اقدام هم باید به موازات دیپلماسی انجام شود.
ایران در شرایط تحریم یاد گرفته گلیم خود را از آب بیرون بکشد
قبل از برجام، سایه همین تحریمها بر سر ایران سنگینی میکرد. شرایط امروز با ۱۰ سال پیش را یکی میدانید یا فکر میکنید متفاوت است؟
به نظر من دو تفاوت وجود دارد: اول اینکه، ایران براساس تجربه و الزام مجبور شده خود را در حوزه اقتصادی تقویت کند. این به این معنی نیست که الان قیمت دلار بالا نرفته است. قیمت دلار بالا رفته و مشکلات اقتصادی زیاد است. اما ایران یاد گرفته که راههای دور زدن تحریمها را پیدا کند و بتواند به قول معروف «گلیم خودش را از آب بکشد بیرون.»
دوم آنکه، تحریمهای یکجانبه آمریکا به مراتب گستردهتر از تحریمهای سازمان ملل است. یعنی آنچه قرار بود با تحریمهای سازمان علیه ایران اتفاق بیفتد، آمریکاییها انجام دادهاند. به همین دلیل، بازگشت تحریمهای سازمان ملل الان اثر اقتصادی قابل توجهی ندارد، چون هر آنچه که سازمان ملل میخواست تحریم کند، همین الان تحت تحریم است. به عنوان مثال، بحث تسلیحاتی، موشکی و بانکی ما را آمریکاییها محدود کردهاند و فقط بحث نفت باقی میماند، که در تحریم سازمان ملل اصلاً تحریم نیست.
اجماع جهانی پشیزی ارزش ندارد؛ اصلا چیزی به اسم اجماع جهانی وجود ندارد
اما تحریم های سازمان ملل میتواند اجماع جهانی ایجاد میکند و ممکن است ما با روسیه و چین هم نتوانیم تبادل داشته باشیم..
ببینید، اجماع جهانی پشیزی ارزش ندارد؛ اصلاً چیزی به اسم اجماع جهانی وجود ندارد. اجماع جهانی یعنی چه؟ آمریکا بخواهد کاری انجام دهد، آیا باید منتظر اجازه سازمان ملل باشد؟ مگر آن موقع که به ما حمله کردند، در جنگ ۱۲ روزه، یا وقتی تحریمهای فشار حداکثری گذاشته شد، مجوز سازمان ملل بود؟ مگر اجماع جهانی بود؟ آمریکا میگوید «من قدرت اول هستم، زور میگویم؛ یا تبعیت میکنی یا میزنم.»
معلوم است که روسیه و چین کنار ما میایستند
حتی چین هم با ما رابطه تجاری آشکاری ندارد، اما مسئله این است که شرایط جهانی الان با شرایط سال ۲۰۱۳ فرق دارد. آن سال روسیه ضعیف بود، چین همراه بود و تحریمهای سازمان ملل همه رای مثبت روسیه و چین را داشتند. الان روسیه و آمریکا در جنگ هستند، موشکهای آمریکایی بر سر مردم روسیه میخورد؛ معلوم است که پشت ایران میایستند. همچنین آمریکا و چین در جنگ تجاری هستند؛ میلیاردها دلار به هم لطمه میزنند. معلوم است که پشت ایران میایستند.
اما اجماع جهانی اصلاً ارزشی ندارد. برای آمریکاییها و اسرائیل مهم نیست اجماع جهانی وجود داشته باشد. اینها حرفهای فانتزی دوره سرخوشی بینالمللی است؛ اجماع جهانی، به قول خودشان، «کشک» است.
سازمان ملل ترس ندارد؛ نه ابزار تنبیه دارد و نه میتواند کسی را تنبیه کند
پس فکر میکنید که ایران در جهان منزوی نخواهد شد؟
آنهایی که با وجود ترس از آمریکا با ما مراوده میکردند، باز هم مراوده میکنند. سازمان ملل ترس ندارد؛ سازمان ملل نه ابزار تنبیه دارد و نه کسی را میتواند تنبیه کند. آن چیزی که تنبیه میکند، اوفک است، اداره دارایی خارجی وزارت خزانهداری آمریکا. اوفک است که میتواند حسابهای بانکی را ببندد، یا در دادگاه علیه بانکها یا شرکتها اقدام کند. سازمان ملل کاری نمیکند و ترسی ندارد. چه اجماعی؟ کسی از سازمان ملل نمیترسد. مثلاً کجای این دنیا همه به قطعنامههای سازمان ملل تبعیت کردهاند؟
ذیل فصل هفت نخواهیم رفت
پس شما معتقد نیستید که اگر ما ذیل فصل هفت قرار گرفتیم سایه جنگ بر سر ایران سنگینی خواهد کرد.
نه، به خاطر اینکه ما ذیل فصل هفت نمیرویم، بلکه ماده ۴۱ است. تمام تحریمهایی که بازگشته، به ماده ۴۱ ارجاع دارد. ماده ۴۱ مجوز اعمال تحریم علیه کشور ناقض صلح و امنیت جهانی است، و این همان چیزی است که برای ما اتفاق افتاده. آنچه که مجوز شورای امنیت برای حمله میدهد، ماده ۴۲ است. ما هیچ وقت زیر ماده ۴۲ نبودهایم.
کسی بخواهد به ایران حمله کند، بدون مجوز سازمان ملل هم حمله میکند
اگر بخواهیم زیر ماده ۴۲ قرار بگیریم، باید یک پیشنویس قطعنامه بیاید و همه اعضای دائمی شورای امنیت آن را تایید کنند، کاری که با عراق در سال ۱۹۹۰ انجام شد. تازه حتی اگر مجوز صادر شود، آمریکاییها میتوانند بدون شورای امنیت حمله کنند. به ما حمله میکنند، به سوریه، سومالی، یمن، افغانستان، پاکستان؛ اینها بدون قطعنامه سازمان ملل انجام میشود.
برای مثال، اسرائیل به چندین کشور همزمان حمله میکند. کدام یک از این حملات قطعنامه داشته است؟ بنابراین این حرفها، حرفهای رمانتیک است که میگویند «مجوز سازمان ملل لازم است». کسی که بخواهد حمله کند، بدون سازمان ملل هم حمله میکند.
ارسال نظر