سپیده کاوه*

تبیین و مقایسه انواع خشونت‌های خانگی علیه زنان و مردان

سرویس: اخبار کدخبر: ۱۴۳۹۳۳
.
تبیین و مقایسه انواع خشونت‌های خانگی علیه زنان و مردان

خشونت آنگونه كه در افكار عمومي تصور مي‌شود، فقط محدود به پرخاشگري و تعرضات جسمي و فيزيكي نيست و ابعاد روحي و رواني را نيز در بر مي‌گيرد. خشونت نه تنها شامل خشونت عليه زنان و كودكان است، بلکه خشونت عليه مردان را نيز هر چند با درصد كمتر در جامعه شامل می شود. در مجموع بازتابي از حس پرخاشگري و آسيب رواني و پايين بودن سطح تحمل رواني افراد جامعه است. در ادامه سعي به تبيين مفهوم خشونت به تفكيك جنسيت، معرفی انواع خشونت، علت يابي و تشريح وضعيت كنوني ايران شده است.

نمودار فوق درصد زنانی که حداقل یک بار در زندگی تجربه تحمل خشونت را داشته اند، را در مناطق مختلف نشان می دهد. طبق آمار منتشره سازمان ملل از هر 3 زن در دنيا يك نفر تجربه خشونت فيزيكي يا جنسي را در طی زندگی خود داشته و این عمل اغلب توسط شريك زندگي او انجام شده است. در اروپا 43 درصد از زنان حداقل يك بار در معرض خشونت جسمي قرار گرفته‌اند؛ اين آماردر كشور انگلستان 25 درصد است و از هر چهار زن يك زن تجربه خشونت را داشته‌اند. در ایران متاسفانه این آمار بسیار بالا بوده و از هر 3 زن 2 زن قربانی خشونت در طی زندگی خود بوده اند.

جهت بیان میزان اهمیت تلاش در جهت کاهش خشونت باید گفت که در دنيا 116 كشور قوانيني جهت جلوگيري از خشونتهاي خانگي تصويب كرده‌اند، 125 كشور قوانين ضد آزار و اذيت جنسي و 52 كشور قوانيني راجع به ممنوعیت انجام رابطه جنسي ناخواسته و تجاوز به همسر دارند. بنابراین در 52 كشور طبق تعاريف فوق ، انجام رابطه جنسي ناخواسته و تجاوز به همسر، جرم محسوب مي‌شود و همسر بابت اين مسئله مي‌تواند پيگيري قانوني انجام دهد.

خشونت در صورتهاي خشونت فيزيكي، جنسي و رواني رخ مي‌دهد برخي قائل به نوع چهارم خشونت كه خشونت اقتصادي است، نیز مي‌باشند كه در اينجا طبق طبقه بندي سازمان ملل اين نوع خشونت جزئي از خشونت رواني محسوب مي‌گردد.

از طرفي ديگر زنان نسبت به مردان بيشتر مستعد پذيرش خشونت هستند و در گروه‌هاي آسيب پذير خشونت زنان بيشتري ديده مي‌شوند. بعضي از ويژگي‌هاي زنان از جمله برخي تعاريف جنسي، ضعف جسمي زنان نسبت به مردان، باورهاي سنتي و اعتقادي، برخي بحرانهاي انساني نظير جنگ و درگيريهاي جاری يا پیشین و... سبب مي‌شود كه زنان بيشتر در معرض آسيب های ناشي از انواع خشونت باشند. پايين تر بودن متوسط اعتماد به نفس در زنان به نسبت مردان سبب مي‌شود كه در دنياي اطرافمان بيشتر شاهد زنان كتك خورده باشيم تا مردان كتك خورده. از طرفی دیگر فرد در وضعیت افسردگي، كرامت و جايگاه ويژه براي خود قائل نیست و خيلي زود مي‌تواند در معرض خشونت قرار بگيرد. بعد از تحمل خشونت، افسردگي بيشتر شده و وارد دور باطل مي‌شوند؛ ‌اين حالت در زنان بيشتر از مردان رخ مي‌دهد.

این که چرا خشونت ورزي مردان به نسبت زنان شایع تر است، بايد مورد تحليل و بررسي بيشتری قرار گيرد. اين مسئله در تمامي كشورهاي جهان اعم از توسعه يافته و يا در حال توسعه، در بين تمامي جوامع بشري با هر نژاد و رنگ پوستي وجود دارد ولي احتمال وقوع آن متفاوت است. شناسايي عواملي كه سبب سوق دادن بيشتر مردان به سمت استفاده از خشونت است ضروري است. از جمله اين عوامل مي‌توان به موارد زير اشاره كرد:

1- هنجارهاي اجتماعي:
هنجارهاي حاكم بر جوامع مردسالار، عادی بودن موضوع كتك زدن همسر و لزوم اطاعت محض زنان از همسرانشان زمينه ساز بروز خشونت در مردان مي‌شود. در اين گونه جوامع مرداني كه در تامين مالي خانواده خود با مشكل مواجه هستند، به صورت اجتماعي مطرود و شكست خورده محسوب مي‌شوند. اين مردان بیشتر تمايل پيدا مي‌كنند كه در كمال نا اميدي خود با اعمال فشار و زور به زن و كودكان، مردانگي خود را به اثبات برسانند. نتیجه این که خشونت افزایش می‌یابد.

2- در معرض خشونت قرار گرفتن در كودكي:
اين مسئله مي‌تواند زمينه ساز بروز خشونت در بزرگسالي باشد. پسراني كه در معرض تنبيهات سخت بدني بوده‌اند و يا شاهد كتك خوردنهاي مادرانشان بوده‌اند، در بزرگسالي تمايل به اعمال خشونت بيشتري (حدود 2.5 برابر بيشتر) از خود نشان مي‌دهند.

3- مصرف الكل:
مصرف مداوم و زياد الكل توسط مردان يكي از عوامل خشونت مداوم و شديد عليه همسران است.

4- فقر:
مشاهدات نشان داده كه مرداني كه در فقر زندگي مي‌كنند و يا از اجتماع مطرود شده‌اند بيشتر در معرض ريسك انجام كارهاي خشن عليه همسر خود هستند. بيكاري و نداشتن در آمد در آنها سبب هدايتشان به سمت عصبانيت، نا اميدي و خشونت می شود.

تا اينجا با توجه به مباحث مطروحه اين نتيجه گيري شد كه اعمال خشونت و زور عليه زنان بيشتر رخ مي‌دهد تا عليه مردان و به عبارتي زنان بيشتر شكنجه مي‌شوند تا مردان. در ادامه به تشریح مسئله اعمال خشونت به مردان توسط همسران پرداخته مي‌شود.

در جامعه ايران با توجه به فرهنگ مردسالارانه ، كمتر احتمال خشونت ورزي زنان وجود دارد. اساسا بحث خشونت عليه مردان در ايران از جمله مباحث غير ملموس و مطرح نشده در جامعه است، نه به اين معنا كه وجود اين مشكل را منكر شد، بلكه به علت ساختار فرهنگی، حتي مرداني كه در معرض خشونتهاي اين چنيني قرار مي‌گيرند از بيان و گزارش وضعيت خود ابا دارند و گفتن اين مسئله را ننگ مي‌دانند. واقعيت اين است كه خشونت عليه مردان به شكلي پنهان ولي با احتمال وقوع كمتر در جامعه وجود دارد. دلايل متعددي براي وقوع اين نوع خشونت مي‌توان نام برد ازجمله: وجود شخصيت عصبي و تكانه‌اي در زن، داشتن الگوي مشابه در زندگي پدر و مادر خود، وجود احساس مرد ستيزي و... آماري كه در زمينه در ارتباط با میزان خشونت مردان نسبت به زنان وجود دارد مربوط به سال 93 است.
در سال 93 در 7 ماهه نخست از 45555 نفر قرباني خشونت كه به پزشكي قانوني مراجعه نموده‌اند، 1384 نفر مرد و 44171 نفر زن بوده‌اند. يعني حدود 97 درصد قربانيان خشونت زن و سه درصد مرد بوده‌اند. البته بايد توجه داشت كه تعداد مرداني كه قرباني خشونت مي‌شوند خيلي بيشتر از مراجعات و شكايات ثبت شده است. مردان بيشتر از زنان، كتك خوردن و آسيب ديدن را ننگ و عار مي‌دانند و از ترس عواقب آن و تمسخر توسط بقيه كمتر به بيان مشكل مي‌پردازند.

شرحی بر انواع خشونت:

نكته‌اي كه بايد به آن توجه نمود، دامنه گسترده و متفاوت تعريف جهانی و ملي براي انواع خشونت‌هاست. به عنوان نمونه جهت درك اين تفاوت به تعاريف سازمان ملل از خشونت جنسي و انواع آن اشاره مي‌شود. طبق تعریف سازمان ملل خشونت جنسي شامل هرگونه فعاليت جنسي است كه تلاش براي برقراري هرگونه رابطه جنسي ناخواسته دارد. در اين تعريف استفاده از زور و اجبار براي لذت جويي جنسيتي بدون در نظر گرفتن نسبت خویشاوندی است؛ به عنوان مثال همسري كه به زور همسرش را وادار به رابطه جنسي ناخواسته نمايد، خشونت جنسي اعمال نموده است.

جهت روشن تر شدن مطلب، مواردي كه طبق تعريف جهاني به عنوان خشونت جنسي شناخته مي‌شوند، در ادامه آورده شده اند: 1- تجاوز 2- پيشبرد رابطه جنسي با آزار، اذيت جنسي شامل درخواست رابطه به ازاي يك درخواست ديگر (مثل معامله) 3- سوء استفاده جنسي كودكان 4- ازدواج‌ها و يا زندگي‌هاي مشترك اجباري.

در ادامه مواردی از انواع خشونت جسمی و جنسی که دارای گزارشات آماری قابل استناد و دسترس بوده اند بیان شده اند.

• تجاوز: طبق آمار منتشره سازمان ملل 120 ميليون زن در حال حاضر در طول عمر خود مورد تجاوز و رابطه جنسي اجباري قرار گرفته اند كه متجاوزان به عنف اكثرا همسران و يا شريكان زندگي كنوني و يا گذشته بوده‌اند. متاسفانه اين مورد در ايران جرم محسوب نمي‌شود و رابطه جنسي حتي بدون رضايت زن جز حقوق مرد است. بنابراين قضاوتي در مورد وضع ايران در اين زمينه صورت نمي‌گيرد. در این زمینه آمارها نشان می دهند که زناني كه توسط همسران خود مورد تعرض جسمي يا جنسي قرار مي‌گيرند 2 برابر بيشتردر معرض سقط جنين هستند. این زنان بيش از 2 برابر ساير زنان دچار افسردگي مي‌شوند

• قتل: در آمارهاي منتشره سازمان ملل در سال 2012 نشان داده شد كه از هر 2 زني كه در دنيا كشته مي‌شوند يكي توسط همسر و يا خانواده خود به قتل رسيده است. این در حالی است که آمار مشابه براي مردان يك نفر در بيست نفر است. بنابراين خشونتهاي خانگی منجر به قتل عليه زنان بيشتر از مردان است. دلايل زيادي براي اختلاف اين آمار مي‌توان ذكر نمود از جمله: ساختار مردسالاري سنتی، قدرت فيزيكي و بدني بيشتر مردان، توانايي كنترل خشم بيشتر در زنان و...

• مسئله ناقص سازي جنسي دختران (ختنه):
این مسئله نيز يكي از مصاديق خشونت جنسی است. حدود 200 ميليون دختر و زن در حال حاضر در 30 كشور دنيا زير سن 5 سال ختنه شده اند. در ايران متاسفانه هنوز در برخي از مناطق كشور این عمل انجام مي‌شود و در اين زمينه حتما نياز به مداخله قانون گذار و اصلاحات قانوني جهت مبارزه با اين مشكل وجود دارد.

• ازدواج در سنین کودکی: يكي ديگر از مظاهر خشونت جنسي ازدواج زود هنگام دختران است. در حال حاضر حدود 700 ميليون دختر در سن زير 18 سال ازدواج نموده‌اند، كه حدود 30 درصد آنها يعني حدود 250 ميليون نفر در زمان ازدواج زير 15 سال بوده‌اند. عروسان كودك معمولا قادر به تمكين مناسب جنسي نيستند و از رابطه جنسي آسيب مي‌بينند و در معرض باروري‌هاي زودهنگام و خطرناک قرار مي‌گيرند. در ايران مقايسه سن قانوني ازدواج دختران و پسران با يكديگر نشان مي‌دهد كه در این مورد احتمال در معرض خطر بودن براي دختران بيشتر است..

• قاچاق و خريد و فروش انسان: در دنیا بيش از 70 درصد قربانیان را زنان تشكيل مي‌دهند. خوشبختانه در ايران این امر بسيار نادر است و فقط در سال تعداد معدودي ازدواج با هدف گرفتن پول جهت در اختيار قرار دادن دختر برای ازدواج رخ مي‌دهد.

خشونتهای کلامی و روانی:
در ادامه به بیان نوع آخر خشونت که کلامی و روانی می باشد، پرداخته می شود. طبق تعريف به كار بردن دشنام و عبارات ركيك، بهانه جويي‌هاي پي در پي، رفتار آمرانه،‌ داد و فرياد و بداخلاقي‌هاي مداوم، تحقير،‌ دستور دادن‌هاي مداوم، تهديد به آزار، قهر و صحبت نكردن، ممنوعيت ملاقات با افراد مورد علاقه كه از طرف همسران براي همسران اعمال مي‌شود، همگی مصداق خشونتهاي رواني و كلامي محسوب مي‌شوند. صحبتهاي نامناسب با ريشه جنسي (متلك‌هاي جنسي)، نجواهاي نامناسب، سوت زدن و انجام حركات با منشا جنسي كه در ملاعام نيز اتفاق مي‌افتد، مظاهري از خشونت های رواني و رفتاري عمومی هستند. از آنجا که احتمال انجام اين كارها توسط مردان به مراتب بسيار بيشتر است تا زنان، پس می توان گفت زنان به مراتب بیشتر قربانی این نوع خشونت نیز هستند. در اين زمينه تحقيقي درايران صورت نگرفته است ولي به قطع مي‌توان گفت زنان از خشونت كلامي بيشتري رنج مي‌برند و آسيب رسيدن بيشتر به زنان از اين حيث، اظهر من الشمس است.

خشونت اقتصادي كه در اين نوشتار در زمره خشونت رواني و كلامي دسته بندي شده است، شامل تقبل نکردن هزینه زندگی ، ندادن اجازه كار، سوء استفاده مالي از اموال، سلب استقلال مالي و گرفتن حق دخل و تصرف در اموال همسر است. باتوجه به فرهنگ عمومي كشور احتمال اعمال اين نوع خشونت نيز از طرف مردان نسبت به همسرانشان بيشتر است و زنان با احتمال بالايي از اين نوع خشونت اقتصادي رنج مي‌برند. مردان با داشتن فرهنگ پدرسالاري قديمي،‌ يكي از ابزارهاي مديريت خود بر خانواده را مسائل مالي مي‌دانند و می خواهند با سلب استقلال مالي از زنان، آن ها را هر چه بیشتر تحت اراده و كنترل خود دربیاورند.

آمارهاي جهاني نشان مي‌دهد كه فقط 40 درصد از زناني كه تحت انواع خشونت قرار گرفته‌اند، مشكل را بيان كرده و راجع به آن صحبت مي‌كنند. از اين افراد فقط 10 درصد راهكارهاي رسمي درماني و قانوني را انتخاب مي‌نمايند و ما بقي به بيان مطلب براي خانواده و دوستان بسنده مي‌نمايند. با توجه به این که آمارها می گویند که حدود 66% زنان در ایران در زندگی خود تحت خشونت قرار گرفته اند و با توجه به پنهان کاری زنان در مورد گزارش دادن مشکل، این نتیجه حاصل می شود که آمار واقعي بسيار بيشتر است.

تبین دقیق تر وضعیت ایران به روایت آمار:
خشونت‌هاي فيزيكي در ايران بيشتر شامل كودكان و زنان مي‌شوند و مردها بيشتر قرباني خشونت‌هاي رواني مي‌شوند، به اين معنا كه برخي حقوق شخصي از آنها توسط زنان سلب مي‌شود، مانند اجازه رفت و آمد با خانواده. در ارتباط با خشونتهای فیزیکی در تحقيقات و مطالعات انجام شده توسط مراكز اورژانسهاي درماني 66 درصد زنان ایرانی از ابتداي زندگي قربانی خشونت بوده اند. آمار متوسط بين‌المللي در اين زمينه 35 درصد يعني نصف آمار در ايران است. آمارها نشان مي‌دهد ميزان خشونت عليه زنان در ايران 2 برابر متوسط جهاني و در نتيجه بسيار بالاست. در ادامه اين گزارش آمده است كه درصد بالايي از خشونت عليه زنان به فرهنگ‌هاي قومي قبيله‌اي مرتبط است. در كردستان و اهواز آمار خشونت‌ها بسيار بالاست و اهواز به عنوان خشن ترين شهر كه گاها قتل و نقص عضو نیز در آن رخ مي‌دهد شناخته مي‌شود. در شهر تهران هم، بر خلاف تصور متاسفانه ميزان خشونت در خانواده و عليه زنان بسيار زياد است.

اثرات سوء اعمال انواع خشونت فقط محدود به فرد شكنجه ديده نيست و دامن گير خانواده و اطرافيان نیز مي‌شود. كودكاني كه شاهد آزار جسماني مادر يا آزار روحي پدر خود هستند از اين مسئله احساس حقارت مي‌كنند. همچنین زماني كه شاهد بي تفاوتي مردم و اطرافيان نسبت به مشكلات هستند، ‌احساس نفرت مي‌كنند. بنابراین خشونت آثار مخربي بر اعتماد به نفس و روحيه كودكان مي‌گذارد. آثار سوء و مخرب خشونتها به حدي در جوامع گسترده است كه حتي مي‌توان پيشنهاد داد که خشونت‌هاي خانگي را در زمره جرائمی که کرامت و آزادي انسانها را تهديد مي‌كند قرار داد.

در ادامه به وضعیت احتمال رخداد انواع خشونت در ایران پرداخته می شود. در يك پژوهش كه در سطح ايران انجام شده است، از بین زنان قربانی خشونت 52.7 خشونت كلامي، 37.8 خشونت فيزيكي و 27.7 خشونت‌هاي شامل ممانعت از ارتباط‌هاي اجتماعي و كاريابي و اشتغال و ادامه تحصيل را گزارش داده اند. بنابراين خشونت كلامي (شامل دشنام و عبارات ركيك، بهانه جويي‌هاي پي در پي، رفتار آمرانه،‌ داد و فرياد و بداخلاقي‌هاي مداوم، تحقير،‌ دستور دادن‌هاي مداوم، تهديد به آزار، قهر و صحبت نكردن، ممنوعيت ملاقات با افراد مورد علاقه كه از طرف همسران براي همسران اعمال مي‌شود.) بيشترين نوع خشونت اعمال شده براي زنان در ايران است. لازم به ذكر است از آنجا كه خشونت جنسي (شامل اجباردر رفتار نامتعارف جنسي، رابطه قهرآميز بدون رضايت زن و بي توجهي به نيازهاي زن) درايران تعريف نشده است، بنابراين در مطالعات در زمره خشونت‌هاي دسته بندي شده قرار نگرفته است.

جهت ریشه یابی مشکل بالا بودن خشونت علیه زنان در ايران همانگونه که معاونت امور زنان و خانواده رياست جمهوري فرموده‌اند: "سستي، فعال نبودن و عدم تحرك دولتها در ممانعت و مجازات اعمال مربوط به خشونت عليه زنان را بزرگ‌ترين علت بالا بودن آمار خشونت عليه زنان در ایران مي‌دانند. ايشان همچنين گفته‌اند كه خيلي‌ها هنوز نمي‌خواهند بپذيرند كه در جامعه ما خشونت وجود دارد و اين پاك كردن صورت مساله است. قانون نقش بسيار مهمي را براي منع خشونت عليه زنان دارد، تشديد مجازات و وضع مجازات‌هاي جديد و... جز آن مي‌تواند باشد." دكتر معيد فر نيز دراين زمينه نظر دارند كه "بحث ديگر در خشونت عليه زنان در ايران،‌ نابرابري در قوانين است؛ قوانيني كه فرصت بيشتر را در اختيار مردان قرار داده‌اند تا زنان. دراين باره نمونه‌هاي متعددي از قوانين مربوط به خانواده، بحث ازدواج، ارث و... وجود دارد. بعضا هم ديده مي‌شود كه در دعاوي مطرح شده، جانبداري عمدتا به سمت مردان هست تا زنان"

هزينه‌هاي اقتصادي خشونت
هزينه هاي خشونت بر مبناي جنسيت ضرر بالايي به اقتصاد كشورها تحميل مي‌كند. خشونت از طريق آسيب هاي جسماني (قتل و يا نقص عضو و صدمه ديدن) آسيب‌هاي رواني (افسردگي، اضطراب، انزوا و...) و عواقب اجتماعي (كاهش كارايي نيروي كار و بهره وري) به اقتصاد صدمه مي‌زند. افزايش استفاده از خدمات پزشكي و خدمات تامين اجتماعي از آثار افزايش خشونت در كشور است. زناني كه در خردسالي يا بزرگسالي با خشونتهاي جنسي يا جسمي مواجه شده‌اند ميانگين مراجعه به پزشك و استفاده ازخدمات درماني بيشتري نسبت به ساير زنان دارند و هزينه هاي مراقبت‌هاي سلامت در اين افراد به ميزان معناداري بالاتر است. تحقيقاتي در ساير كشورها انجام شده و هزينه‌هاي سالانه تحميلي بر اقتصاد به علت خشونتهاي خانگي تخمين زده شده است و انجام مطالعه مشابه براي ايران ضروري به نظر مي‌رسد.

و اما چه بايد كرد؟
با توجه به مطالب طرح شده و درک ضررهاي وارده بر فرد، جامعه و اقتصاد، انجام اقداماتی موثر جهت كاهش خشونتها در سطح كشور ضروری است. در زير چند پيشنهاد را كه به زعم نويسنده مي‌تواند كارساز باشد، آورده شده است:

1- بازنگري قوانين مربوط به اعمال خشونت و تشديد مجازات‌ها
2- آموزش مستمر به دختران و پسران پيش از ازدواج
3- فرهنگ سازي توسط رسانه‌ها علي الخصوص راديو و تلويزيون جهت تغيير گفتمان غلط "انسجام مردانگي و خشونت"
4- انجام تحقيقات مبسوط و دقيق در مورد نتايج و پيامدهاي فردي، اجتماعي و اقتصادي خشونت‌ها جهت روشن تر شدن ابعاد مختلف زیان های حاصل از خشونت
5- گسترده تر نمودن چتر حمايتي بيمه‌ها و تامين اجتماعي از قربانيان خشونت
6- شناسايي گروه‌هاي آسيب پذير و اجراي برنامه‌هاي آموزشي و روانكاوانه براي آنها

جهت جمع بندي مطالب بايد گفت اعمال خشونتهاي جنسيتي (شايد به علت وضعيت نامناسب اقتصادي كشور) به نظر مي‌رسد كه رو به افزايش باشد. طبق آمار زنان با احتمال بسيار بيشتري نسبت به مردان (97 درصد به نسبت 3 درصد) در معرض خشونت قرار مي‌گيرند. مسئله سكوت و خنثايي برخورد افراد در مقابل خشونتهاي مشاهده شده متاسفانه يكي از مسائل فرهنگي است كه تا حد زيادي در ايران معمول شده است. با شنيدن صداي ضجه‌ها و كتك خوردن همسايه فرهنگ غالب ایرانیان حكم به عدم دخالت و در نتیجه تداوم مشكل مي‌كند. فرهنگ سازي در اين زمينه با معرفي هر چه بيشتر خدمات اورژانسهاي اجتماعي،‌گسترده‌تر نمودن چترهاي حمايتي از آسيب ديدگان خشونت و اگاه نمودن زنان و مردان نسبت به حقوق اوليه انساني خود مي‌تواند در جهت كاهش خشونتهاي‌ حاكم بر جامعه موثر باشد. با توجه به عواقب فردي، اجتماعي و اقتصادي اين خشونت‌ها، سياست گذاري و برنامه ريزي های ویژه توسط دولت و سيستم قضايي و بهداشتي كشور لازم است. دولت و سیستم قضایی کشور باید اقدامات پیشگیرانه و سلبی انجام دهد و فقط به دستور ویژه صادر کردن در مورد "پرونده رسانه ای شده ی اعظم و دختران بی گناهش" بسنده نکنند. همچنین باید این باور ایجاد شود که تحقيقات و تجارب كشورهای دیگر که با انجام مداخلاتي توانسته اند خشونتها را کاهش دهند، قابل تکیه است و از اين تحقيقات مي‌توان به عنوان راهكار و الگو بهره جست.

* دانشجوی دکترای اقتصاد دانشگاه تربیت مدرس

ارسال نظر

پربازدیدترین‌ها
کارگزاری مفید