همه مسوولان اشتباه‌های گذشته‌ را رسما بپذیرند

انتقادات مدیرمسئول سابق کیهان از برخوردهای فانتزی قوه قضاییه

کدخبر: ۴۰۲۰۳۶
مهدی نصیری، سردبیر سابق کیهان را می توان در زمره همان افرادی قرار داد که اصولگرایان سن و سال ‌دار نامشان را منتقدان شریف گذاشته‌اند.
انتقادات مدیرمسئول سابق کیهان از برخوردهای فانتزی قوه قضاییه

 به گزارش اقتصادنیوز به نقل از اعتماد ، نه «انقلاب» به معنای «تندخویی» بود و نه «انقلابی‌گری» به معنای «مخالفت با خواست اکثریت» اما رفته‌رفته دایره‌ این مفاهیم تنگ و تنگ‌تر شد و شمار خودی‌ها محدود، که سردبیر روزهای نه چندان دور روزنامه کیهان هم از آن برون افتاد و حالا بیش از آنکه به انقلابیون با تعریف امروزی‌اش نزدیک باشد، در زمره منتقدانی قرار می‌گیرد که کم و بیش می‌توان نامشان را اصلاح‌طلب گذاشت.

مهدی نصیری روزگاری در «کیهان» و «صبح» به تندی از آنان که مروج فرهنگ غربی نامشان می‌نهاد، انتقاد می‌کرد از این رو نامش را «پدر معنوی کیهان انقلابی» گذاشته‌اند هرچند که خودش نه این لقب را می‌پسندد و نه دل خوشی از کردار و گفتار جانشین‌اش در این روزنامه دارد اما اثرگذاری‌اش بر طرز فکر جوانان امروزی اصولگرایان غیرقابل انکار است. جوانانی که حالا چندان ابایی از غیرانقلابی خواندن او هم ندارند.

نصیری حالا یکی از جدی‌ترین منتقدان سبک و سیاق حکومت‌داری در ایران است و خواستار بازگشت به شعارهای روزهای ابتدایی پیروزی انقلاب 57. خواستار تفاهم میان جریان‌های سیاسی است و اصطلاحا «گفت‌وگو و آشتی ملی»؛ روزی در نهادی تمام‌انتصابی از «شکست سیاست جبر حجاب» می‌گوید و روز دیگر خواستار «نقد بدون خط قرمز جمهوری اسلامی» می‌شود اما آنقدر سرد و گرم روزگار را چشیده که بداند تا دست‌یابی به این بایدها، راه زیادی در پیش است.

نصیری را می‌توان در زمره همان افرادی قرار داد که اصولگرایان سن و سال‌دار نامشان را منتقدان شریف گذاشته‌اند. آنان بر خلاف فعالان مدنی و سیاسی مستقل چندان با تحدید نهادهای امنیتی مواجه نیستند البته از قرار معلوم رسم و رسوم انتقاد بی‌خطر از جمهوری اسلامی را هم به خوبی آموخته‌اند پس تلاش می‌کنند پلی باشند میان حاکمان و مردم. آنان به واسطه انتقاداتشان می‌توانند تا حدی موجبات اعتماد افکار عمومی به خود را فراهم آورند و از سوی دیگر حکومت را به اصلاح ایرادات خویش وادار کنند هرچند که مسیر صعب‌العبورتر از این حرف‌هاست. آنچه می‌خوانید تلاشی است برای درک بهتر عقاید و نوع نگاه مهدی نصیری. روحانی‌ای که عمامه‌اش را کنار گذاشته و در نوع خود تلاش می‌کند جمهوری اسلامی را از آنچه «فروپاشی» می‌خواند، بر حذر دارد.

** به عنوان سوال اول شما که بنیان گذار کیهان انقلابی بودید سرآغاز تغییرات شما و تبدیل شدن ‌ تان به یکی از منتقدان وضع فعلی کجا بود؟ چه شد که به قول خودتان «رقیق» شدید؟

من بنیان‌گذار کیهان انقلابی نبودم. کیهان چندماه بعد از پیروزی انقلاب به جرگه انقلاب پیوست. حتی در دورانی که نماینده امام در موسسه کیهان مرحوم دکتر ابراهیم یزدی بود، مواضع تند انقلابی داشت. وقتی شهید رجایی به عنوان وزیر خارجه دولت بنی‌صدر به نیویورک رفته بود، در سخنرانی‌اش خواستار توبه و عذرخواهی امریکا از ملت ایران شده بود. در همین زمان آقای شهریار روحانی داماد دکتر یزدی سردبیر روزنامه کیهان در سرمقاله‌اش به رجایی تاخته بود که چرا امریکا را توصیه به توبه می‌کنی؟ آیا امریکا اساسا شایستگی توبه را دارد و مطالبی از این قبیل.

بعد از دوران آقای یزدی، نمایندگی امام خمینی به آقای سید محمد خاتمی داده می‌شود که ایشان هم مواضع انقلابی در عرصه‌های گوناگون فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و ... داشت و مثلا نقدهای تندی درباره نهضت آزادی می‌نوشت. بعدا شهید شاهچراغی قائم مقام آقای خاتمی در کیهان شد و بعد از شهادت ایشان هم آقای سید محمد اصغری به جای آقای شاهچراغی آمد و من در این دوره به عنوان سردبیر و مدیر مسوول روزنامه بودم. سه سال با آقای خاتمی و آقای اصغری کار کردم و پس از استعفای آقای خاتمی از نمایندگی رهبری و انتصاب آقای اصغری به جای ایشان سه سال هم با آقای اصغری کار کردم.

در همه این دوران کیهان در مجموع مواضع انقلابی در سیاست داخلی و خارجی و اقتصاد داشت. البته در دوران مدیریت من در این سه عرصه حجم مقالات و نوشته‌ها و نقدها افزایش یافت و در موضوع تهاجم فرهنگی و نقد این جریان پیشتاز بود اما در همین ایام روزنامه جمهوری اسلامی هم مواضعی مشابه کیهان در امور فرهنگی و گاهی تندتر از کیهان داشت. در همین ایام روزنامه سلام و ابرار و جهان اسلام و نشریه بیان آقای محتشمی و مجله سوره شهید آوینی هم بودند که کم و بیش مواضع انقلابی داشتند.

پس به قول سعدی:

هیچکس بی‌دامنی تر نیست لیکن پیش خلق

 باز می‌پوشند و ما بر آفتاب افکنده‌ایم!

اما روند تغییرات فکری من به تدریج از دوران خود کیهان و بعد در دوران نشریه صبح که پس از استعفای از کیهان منتشر می‌کردم شروع شد و در یک سیر نزدیک به 30‌ساله به وضعیت کنونی رسید.

**شما چقدر خودتان را مسئول شکل ‌ دهی افکار«انقلابی/غیرانقلابی» می ‌ دانید و حالا که خودتان هم - چنان ‌ چه معترفید- «تغییر» کرده ‌ اید، نظرتان درباره عقاید آنان چیست؟

همانطور که گفتم این تنها من نبودم که از انقلابی‌گری و اصولگرایی سخن می‌گفتم، بلکه مجموعه‌ای از آدم‌ها و جریان‌ها و نشریات بودند که این مسیر را با استناد به رهنمودهای امام خمینی و مقام رهبری دنبال می‌کردند اگر چه ممکن است برخی از آنها زودتر از من به برخی نتایج و تجدید نظرها رسیدند. شما می‌دانید که این از مسلمات است که اغلب چیزهایی که امروز مثلا اصلاح‌طلبان از آن با عنوان تندروی یا افراطی‌گری یاد می‌کنند خود از بنیاد‌گذاران آن در دهه 60 بودند.

با این مقدمه به دوستان جوان حزب‌اللهی و اصولگرایم توصیه می‌کنم اهل مطالعه و تعمق بیشتر باشند و به امر تحول و تغییر در نگرش‌ها هم با بدبینی ننگرند، بلکه در آن تامل کنند و نهایتا اینکه وارد بحث و گفت‌وگو شوند که چنین برخوردی می‌تواند به ارتقای فکری و سیاسی آنان و بلکه جامعه ایران بینجامد و در تلطیف فضای سیاسی کشور موثر باشد.

کیهان

** امروز شما نظام جمهوری اسلامی فعلی را چه نوع نظامی می ‌ دانید؟به نظر شما باید سبک و سیاق حکومت فعلی تغییر کند؟آیا جمهوری اسلامی امروز نظامی جمهوری است و با خواست مردم پیش می رود؟

انقلاب اسلامی و حرکت اعتراضی مردم در برابر رژیم شاه که همه راه‌های تغییر و اصلاح را بسته بود و به رژیمی مستبد و سرکوبگر در عین وابستگی و سرسپردگی به غرب تبدیل شده بود، امری گریزناپذیر بود. عموم شعارهایی که رهبران انقلاب مطرح و مردم را با خود همراه کردند، عقلانی و دینی بودند اما متاسفانه پس از استقرار جمهوری اسلامی به دلایلی در حرکتی تدریجی از شعارها و آرمان‌های اولیه که در راس همه آنها عدالت و آزادی و مردم‌سالاری بود، فاصله گرفتیم و سال به سال بر شکاف بین عملکرد با شعارها و آرمان‌های انقلاب افزوده شد و همچنان این روند ادامه دارد. به بعضی از اصول قانون اساسی از آغاز انقلاب تاکنون یا عمل نشده یا بارها و بارها نقض شده است. بدترین اتفاق رخ داده ظرف سال‌های اخیر که همچنان رو به تشدید وتزاید دارد، تضعیف جمهوریت و مردم‌سالاری است و این می‌تواند ام‌المفاسد باشد و نظام را به سمت استبداد و خشونت و در نهایت تضعیف و فروپاشی پیش ببرد.

بعد از چالش تضعیف جمهوریت و مردم‌سالاری باید چالش بی‌عدالتی و فساد گسترده مالی و اداری و سیستمی و نیز به رسمیت نشناختن تنوع فرهنگی و اجتماعی و سبک زندگی مردم و نیز تعارضات ساختاری در قانون اساسی را در فهرست چالش‌های جمهوری اسلامی قرار داد.

** شما از ایجاد دوقطبی میان ایرانیان و تقسیم آنان به دین ‌ دار و بی ‌ دین، با حجاب و بی ‌ حجاب و مواردی از این دست گلایه کرده بودید ایا شما نگران تبدیل شدن جمهوری اسلامی به یک حکمرانی به ‌ اصطلاح توتالیتر و تمامیت ‌ خواه هستید؟

به نظرم مهم نیست که اسم آن چه باشد اما ما سال‌هاست که چنین عمل می‌کنیم و حکم می‌رانیم و البته ممکن است بخش عمده آن نه از سر عمد و غرض، بلکه از سر عدم فهم حکمرانی ماندگار دینی و مردمی و مدنی است. ما باب قرائت‌های گوناگون از دین و فقه را -که در عصر غیبت امری کاملا طبیعی و ناگزیر است- بسته‌ایم و یک قرائت را اسلام ناب قلمداد کرده‌ایم و بر اساس آن عمل می‌کنیم و یکی از محصولات آن همین دوقطبی‌سازی‌های اجتماعی و سیاسی و فرهنگی است.

تنها قرائت مشروع و ممکن از اسلام و فقه، قرائت مرحوم آیت‌الله مصباح -که ایشان نیز حقِ داشتنِ قرائتی متفاوت و ویژه را داشتند- نیست؛ بلکه قرائت عالمانی مانند شهید مطهری، شهید بهشتی، امام موسی صدر و بلکه برخی از محکمات اندیشه‌ای خود امام خمینی و حتی رهبر انقلاب آیت‌الله خامنه‌ای نیز در این میان وجود دارد.

** پس چرا بر یک قرائت پا فشاری می ‌ کنیم؟

به نظر من یک دلیل آن این است که قرائت بسته و متصلب کار حکمرانی را آسان و روان می‌کند و برای حاکمان و مسوولان و نهادها مغتنم است که با دوقطبی‌سازی‌ها ایجاد سکوت و ثبات کنند و البته غافل از آتش‌های زیر خاکستری شوند که این نوع حکمرانی ایجاد می‌کند.

**چرا درباره ی برخورد با مفسدان اقتصادی صحبت نمی کنید؟ شما با افراد زیادی ارتباط داشته و دارید، مسامحه با این افراد را نشانه ‌ ای از فساد سیستماتیک  نمی ‌ دانید؟

باز هم به نظرم مهم نیست که بگوییم این فساد سیستماتیک است یا غیرسیستماتیک تا مجبور شویم به بحث‌های بیهوده پیرامون آن بپردازیم. مهم این است که فساد مالی و اداری موجود در نظام جمهوری اسلامی که به نام حکومت نبوی وعلوی و بر اساس وعده‌های اولترا عدالتخواهانه تاسیس شد، چهره‌ای زشت و غیرقابل دفاع از بسیاری از دستگاه‌ها و نهادها ساخته است.

ظهور و گسترش این فساد معلول چند امر اساسی است: 1- نبود مطبوعات و رسانه‌های کاملا مستقل، آزاد، شجاع و غیر آلوده 2- ضعف و آلودگی نهادهای نظارتی و قضایی 3- همدستی و تبانی جناح‌های موجود در کشور بر سر سکوت و مبارزه نکردن با این مفاسد.

** شما عملکرد قوه قضاییه را چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا نبود نظارت از طرف نهادی جز رهبری بر این قوه و تغییر سبک و سیاق انتخاب رییس آن می ‌ تواند مشکلات را برای اندکی هم که شده کاهش دهد؟

البته من همچنان به تحولات نسبی و در حال انجام در قوه قضاییه در قیاس با گذشته امیدوارم اما نشانه‌هایی از ضعف و تناقض و عدول از وعده‌های داده شده آشکار شده است. اینکه مسوول صاحب‌نفوذی با اتهام هزاران میلیارد اختلاس 2 سال زندانی بگیرد و خبرنگار افشا‌کننده این فساد 3 سال و 70 ضربه شلاق و ازسوی دیگر خانم فعال سیاسی به اتهام یک اظهارنظر یا امضای یک اعلامیه 5 و10 سال زندان، حکایت از یک فانتزی قضایی دارد و نه برخورد قاطع با فساد و باز کردن فضای سیاسی و مطبوعاتی. 

**اگر یک جوان از شما بپرسد جمهوری اسلامی در عمل به شعارهای اول انقلاب موفق نبوده و در این شرایط آیا همچنان حمایت از جمهوری اسلامی واجب است یا خیر، چه پاسخی به او خواهید داد؟

آنچه بر هر انسان مسلمان و عاقل و صاحب‌اندیشه واجب است، کسب معرفت و تحقیق و جست‌وجو و حق‌جویی و در نهایت عمل به فهم و درک خود از پدیده‌هاست و نه جو زدگی و تقلید (غیر از احکام فرعی شرعی که یا باید مجتهد بود یا مقلد) اگر کسی به این جمع‌بندی برسد که جمهوری اسلامی دچار نقایص و مشکلات و کاستی‌های جدی است، اولا وظیفه اصلاح و امر به معروف و نهی از منکر در حد توان نظری و عملی‌اش دارد ثانیا به میزانی که فساد و نقص و اشکال می‌بیند، حق عدم حمایت و بلکه اعتراض دارد.

** از ابتدای پیروزی انقلاب در ایران کدام مسیر را اشتباه رفتیم که امروز به ‌ جای دستیابی به ارزش ‌ های انقلابیون، شاهد رشد روزافزون نارضایتی ‌ ها میان اقشار مختلف جامعه به ‌ ویژه جوانان هستیم؟ چه شد که به اینجا رسیدیم؟

این نیازمند بحث‌ها و گفت‌وگوهای مفصل ملی است و یک فرد و جریان و جناح نمی‌تواند از عهده تحلیل و ارزیابی آن برآید اما به نظرم همه منتقدان در این امر اتفاق‌نظر دارند که باید نظام جمهوری اسلامی، هم از جهت گفتمانی و هم از جهت عملکردی در 40 سال اخیر بدون هیچ خط قرمزی نقد و بررسی شود و با حفظ نقاط قوت و دستاوردهای مثبت، نقاط ضعف و اشتباه کنار گذاشته شود و نقشه راه جدیدی برای آینده ترسیم شود.

همه مسوولان و جریان‌ها باید اشتباه‌های گذشته‌شان را رسما بپذیرند و درصدد تصحیح و جبران برآیند.

به نظرم یکی از راه‌های اصلاح می‌تواند تاکید بر بازگشت و عمل به شعارهای آغازین و پیش از پیروزی رهبران انقلاب باشد؛ چه آن‌که می‌بینیم جدی‌ترین نقدها را بر عملکرد کنونی نظام می‌توان با استناد به همین شعارها و وعده‌ها انجام داد.این راه در عین حال که ساختارشکنانه و براندازانه نیست، می‌تواند نتایج اصلاحی و سازنده بسیاری داشته باشد.

** راه حل شما برای خروج از شرایط فعلی کشور چیست؟ برای دستیابی به ارزش های اول انقلاب باید راه اطلاح طلبان را رفت یا اصولگرایان را؟ یا اینکه باید مسیر دیگری را انتخاب کرد؟

پاسخ به این سوال تا حدودی در پاسخ به سوال قبلی وجود دارد اما توضیح بیشتر اینکه ابتدا باید بپذیریم که وضع موجود مطلوب نیست و دچار کاستی‌ها و نقایص و بلکه بحران‌های فراوان است ثانیا باب اظهارنظر و عقیده و نقد را برای همه اندیشه‌ها و گرایش‌ها باز بگذاریم. به همه نخبگان دانشگاهی و حوزوی اعتماد کنیم و به آنها تریبون برای حرف زدن بدهیم. رسانه ملی باید باب یک گفت‌وگوی ملی نخبگانی را بگشاید و اعتماد و امید از دست رفته مردم را برگرداند. اما مهم‌تر از همه این است که شورای نگهبان در انتخابات آتی ریاست‌جمهوری از نظارت استصوابی و مهندسی انتخابات دست بکشد و امکان کاندیداتوری نمایندگان همه جناح‌ها و جریان‌های موجود را فراهم کند. چنین انتخاباتی می‌تواند یک فرصت مناسب دیگر را برای اصلاحات و تغییرات سازنده فراهم کند اما در غیر این صورت و با برگزاری یک انتخابات حداقلی و با مشارکت کم، آینده نگران‌کننده‌ای برای ایران و جمهوری اسلامی متصور است.

اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    کارگزاری مفید