جنگ علیه تروریسم منجر به ظهور راست رادیکال شد-بخش دوم

پیامدهای ناخواسته عملیات های ضدتروریسم

کدخبر: ۴۴۰۱۶۴
هیچ گوی بلورینی وجود ندارد که بتواند پیش بینی کند که آینده تروریسم چه خواهد کرد. اما اگر تنها یک گزاره قطعی وجود داشته باشد، این است که: افراط گرایی فردا دقیقاً شبیه به امروز نخواهد بود.
پیامدهای ناخواسته عملیات های ضدتروریسم

به گزارش اقتصادنیوز، بیستمین سالگرد حادثه یازدهم سپتامبر باعث شده تا بار دیگر کارنامه جنگ بین المللی علیه تروریسم به رهبری ایالات متحده مورد بررسی قرار گیرد. پیش از این در بخش اول از مقاله تحلیلی سینشیا میلر-ادریس با عنوان «از یازدهم سپتامبر تا ششم ژانویه؛ چگونه جنگ علیه تروریسم منجر به ظهور راست افراطی شد؟» که در مجله فارن افرز منتشر شده، عنوان شده بود که مبارزه علیه تروریسم از طریق دامن زدن به گرایش های اسلام هراسانه و بی اعتنایی نسبت به شکل گیری گرایش های افراط گرایانه داخلی، به نوعی باعث رستاخیز دوباره راست گرایی افراطی در اروپا و آمریکای شمالی شد. در دومین و آخرین بخش از این مقاله نویسنده ریشه های نظری ظهور این جنبش های واپسگرا را بررسی و در پایان به ارائه راهکارهایی برای مبارزه آن می پردازد.

خطر در حال رشد؛ مشکل داخلی یا تهدید جهانی مشترک

در بحبوحه انفجار فعالیت های راست افراطی، دولت های ملی و سازمان های بین المللی بر روی تروریسم جهادی، ایجاد نمایندگی های جدید و صرف میلیاردها دلار متمرکز بودند. راست افراطی تقریباً نادیده گرفته شد و سازمان های بین المللی آن را به عنوان یک مشکل داخلی که کشورهای مختلف با آن روبرو هستند قلمداد کرد، و نه به عنوان یک تهدید جهانی مشترک.

14

البته که تروریسم جهادی تهدیدی واقعی بود-و هنوز هم وجود دارد ، به ویژه در کشورهای درگیر در ناحیه صحرای آفریقا و خاورمیانه ، جایی که تروریسم [به اصطلاح] اسلام گرا سالانه جان هزاران نفر را می گیرد. اما واکنش جهانی به شوک حادثه یازدهم سپتامبر آنقدر گسترده بود که سیاستگذاران، مقامات امنیتی و عموم مردم را نسبت به رشد پرسرعت چیزی که به ویژه برای ایالات متحده تهدیدی بزرگتری بود، کور کرد. در نتیجه، حملات تروریستی راستگرایان به عنوان حادثه ای حاشیه ای -و نه به عنوان خطری دائمی و فزاینده برای امنیت ملی که اکنون هم از نظر تلفات در جوامع غربی از تروریسم جهادی پیشی گرفته- تلقی شد.

قاتلی روانپریش یا تروریست

حتی مشهودترین و وحشتناک ترین حملات راست افراطی هم نتوانست چشم سازمان های ضدتروریسم در غرب را نسبت بدان باز کند. به عنوان نمونه در سال 2011 در نروژ، افراط گرایی به نام آندرس برینگ بریویک 77 نفر را به قتل رساند که بیشترشان نوجوانانی بودند که در اردوی تابستانی حزب کارگر در خارج از اسلو شرکت کرده بودند. بریویک یک مانیفست 1500 صفحه ای تهیه کرده بود که در آن اسلام را مذمت کرده بود، در مورد شکل گرفتن اورابیا (عروپا) هشدار داده بود و نزدیک به 200 بار به فعالان ضدمسلمانان آمریکایی  ارجاع داده بود.

16

 حمله او مورد توجه رسانه ها قرار گرفت، اما اغلب به عنوان یک ناهنجاری مطرح می شد، و خود بریویک گاهی اوقات به عنوان یک قاتل روانپریش و نه یک تروریست نشان داده می شد، هرچند خشونت ورزی او به صراحت خصلتی سیاسی داشت.

عدم توازن مشهود در خنثی سازی توطئه های تروریستی

با هر معیاری -تعداد بازداشت ها و محکومیت ها، شمار و شدت توطئه ها، میزان تبلیغات در حال پخش و تعداد حملات-افراط گرایی جناح راست به طور قابل ملاحظه ای افزایش یافته است. در سطح جهانی، مرگ و میر ناشی از تروریسم در سال 2019 برای پنجمین سال متوالی کاهش یافته است. اما طی پنج سال اخیر در آمریکای شمالی، اروپای غربی، استرالیا و نیوزلند، تلفات ناشی از تروریسم 709 درصد افزایش یافتند-این نتیجه 250 درصد افزایش حملات راست افراطی در آنجا بود. در سال 2010، تنها یک حمله تروریستی راست افراطی در آن مناطق ثبت شده بود. اما در سال 2019 ، 49 مورد وجود داشت که تقریبا نیمی از حملات تروریستی در آن مناطق را نشان می داد و منجر به 82 درصد از کل مرگ و میرهای مرتبط با تروریسم در آنجا شد.

11

برخی ممکن است استدلال کنند که کاهش افراط گرایی جهادی فقط نشان دهنده کارآمدی تلاش های مقامات برای مبارزه با آن است. اما عدم توازن مشهود در منابع و تلاش ها برای خنثی سازی توطئه های تروریستی با اکثریت قریب به اتفاق برای مبارزه با تروریسم جهادی، پیامدهای مستقیمی در راستای موفقیت راست افراطی داشت. در گزارش اخیر کنگره، مقامات پلیس فدرال معترفند با وجود تغییر گسترده در ماهیت تهدیدات، 80 درصد از عوامل میدانی ضدتروریسم هنوز بر پرونده های تروریسم بین المللی تمرکز دارند. این تخصیص نادرست منابع موثر واقع شده است: در فاصله 11 سپتامبر تا پایان سال 2017، دو سوم توطئه های افراطی ها در ایالات متحده در مرحله برنامه ریزی متوقف شد، در حالی که این برای توطئه های خشونت آمیز از سوی راست افراطی کمتر از یک سوم بود.

متاپالیتیک نفرت

تجدید حیات خشونت های راست افراطی پس از 11 سپتامبر بازتاب واکنش هایی نسبت به تغییر شرایط اجتماعی، ظهور جهادگرایی، فرصت طلبی تحریک کنندگان سیاسی و کوته نظری در جنگ با تروریسم بود. اما این نیز توسط پروژه ای فکری در اواخر دهه 1960 توسط گروهی از اندیشمندان فرانسوی به نام Nouvelle Droite (راست جدید) راه اندازی شد.

017

برخی از این گروه ، که شامل آلن دو بنویست و گیوم فای از جمله بنیانگذاران آن بود، با عنوان «گرامشیان راست» یاد کرده اند، چرا که آنها متاثر از آنتونیو گرامشی، متفکر مارکسیست ایتالیایی، تحریک انقلابی را نه از طریق نیروی مادی، بلکه با به دست آوردن کنترل بر نحوه تفکر مردم، از طریق آموزش و تغییرات فرهنگی، میسر می دانستند. آنها این رویکرد را با مفهومی به نام «متاپالیتیک» تطبیق دادند، اصطلاحی که جناح راست جدید برای توصیف تلاش آنها برای تقویت ایده های قومیت گرایانه و ضد مهاجرت به کار برد و سپس آنها را به شیوه هایی وارد جریان اصلی اندیشه ها کرد که در نهایت منجر به تغییرات سیاسی و اجتماعی شود.

به گفته اندرو بریتبرت، فعال سیاسی معاصر آمریکایی، متاپالیتیک تمرین صبر بود و باید به سیاست به عنوان «فرهنگ از پایین» نگاه کرد. در عمل، این استراتژی شامل استفاده از رسانه های دانشگاهی و جریان اصلی برای نقد جهانی شدن و مفاهیم لیبرال دموکراتیک مانند برابری خواهی و چندفرهنگی و استدلال به نفع جدایی طلبی قومی و همگنی است. چنین ایده هایی بحث برانگیز اما تأثیرگذار بود: در سال 1978 ، آلن دو بنویست برنده معتبرترین جایزه فکر و اندیشه در فرانسه از اسلایا شد.

ورای متاپالتیک

بالاخره پس از نزدیک به 50 سال، این بازی طولانی به ثمر نشست. ایده هایی که زمانی حاشیه ای بود به گفتمان عمومی راه پیدا کرد و به کار توجیه سیاست های سختگیرانه ضدمهاجرت آمد. در سال های اولیه سده اخیر، احزاب سیاسی راست افراطی در انتخابات پارلمانی ملی در سراسر اروپا دستاوردهای قابل توجهی به دست آوردند و غالباً حتی به افراطی ترین ایده های رادیکال، روکشی روشنفکری می دادند- رویکردی که توسط AfD (که به «حزب پروفسور» ملقب شد) و توسط شخصیت های «راست آلترناتیو» در ایالات متحده مانند ریچارد اسپنسر تکمیل شد.

0017

 متاپالیتیک راست گرایان با سرازیر کردن ایده هایش به سمت فرهنگ مسلط، حلقه بازخوردی شکل داد، به عنوان مثال، زمانی که شورشیان راست افراطی شعارها و نمادهایی از برتری طلبی سفید را بر روی لباس هایشان حک کردند،  بسیاری از جوانان آن را می پوشیدند تا در رسانه های اجتماعی سرکش ، غیر معمول و حیرت انگیز به نظر بیایند.

طی دهه گذشته، گروه های راست افراطی کاملا موفق شدند که از متاپالتیک سابق خود فراتر روند و اشکال سنتی تری از سیاست را هم در بر گیرند، و این تنها به راه اندازی احزاب سیاسی ختم نشد، بلکه همچنین با ارائه چیزی شبیه به یک روایت بزرگ برای متحد ساختن بخشهای مختلف جنبش همراه بود: نظریه توطئه که در مورد «جایگزین بزرگ» آینده تمدن اروپایی و سفیدپوستان سخن می گفت. این اصطلاح که توسط یک محقق فرانسوی در کتابی به همین نام در سال 2011 ابداع شده، بر توطئه ای بنا شده که توسط نخبگان جهانی و ملی برای جایگزینی جمعیت سفیدپوست، مسیحی و اروپایی با غیرسفیدپوستانِ غیر مسیحی طراحی شده است. این ایده محل تلاقی بزرگترین گرایش های افراط گرایی راست است، که ترکیبی از ایده های ضداسلامی اورابیا، ناسیونالیسم سفید آمریکایی و رویکردهای نژادی ضدیهودی قدیمی در مورد سلطه یهودیان است.

نظریه توطئه بسیار قدرتمند است، چرا که انعطاف پذیر است. یک افراطی راست می تواند در برابر هر گونه تهدیدی که تصور می شود -اعم از یهودیان، مسلمانان، مهاجران و حتی مترقیان سفید پوست- موضع اتخاذ کند. در سال 2019، یک تروریست در کرایست چرچ نیوزلند، پس از نوشتن مانیفستی با عنوان «جایگزینی بزرگ»، کشتن 51 نمازگزار مسلمان را در دو مسجد به صورت زنده پخش کرد. کمتر از پنج ماه بعد، یک تروریست 23 نفر را در والمارت در ال پاسو، پس از انتشار مانیفستی مملو از نفرت که نسبت به «حمله اسپانیایی ها به تگزاس» هشدار می داد و ادعا می کرد افراد سفیدپوست از طریق مهاجرت جایگزین می شوند، به قتل رساند.

 پیامدهای ناخواسته عملیات های ضدتروریسم

تبلیغات و تئوری های توطئه ضداسلامی که سرانجام در روایت جایگزین بزرگ ادغام شد، در بسیاری از موارد به طور ناخواسته از سیاست های ضدتروریسم که تمایز بین تروریسم اسلام گرا و اسلام را بهم ریخت، بهره برد. در پی حادثه یازده سپتامبر، رویکردهای ضد افراط گرایی-مانند سیاست پیشگیری در انگلستان یا برنامه نظارت مسلمانان اداره پلیس شهر نیویورک-جوامع عادی مسلمان را هدف قرار داد. یک دهه پس از یازده سپتامبر، پلیس فدرال آمریکا دارای مفاد آموزشی اسلام هراسانه بود که مسلمانان عادی را حامیان تروریسم توصیف می کرد که کمک های خیریه آنها «مکانیسم تامین مالی برای مبارزه» بود. چنین رویکردهایی همچنین راه را برای ایده های تبعیض آمیز صریحتری باز کرد، مانند اظهارات ترامپ در مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری سال 2016 در مورد ایجاد پایگاه داده ملی مسلمانان و قول وی مبنی بر ممنوعیت ورود مسلمانان به ایالات متحده.

018

در همین حال، جنگ بین المللی علیه تروریسم منجر به اقدامات نظامی در سراسر خاورمیانه شد که بحران مهاجرت بی سابقه ای را در اروپا ایجاد کرد -و به نوبه خود به راست افراطی نیرو بخشید. در پی حمله ایالات متحده به افغانستان و سپس عراق، میلیون ها نفر از مردم آن کشورها به اروپا گریختند. هجوم مسلمانان واکنش های شدیدی -از جمله راهپیمایی های ضدمسلمانان و صدها حمله به پناهندگان و پناهجویان- را در پی داشت.

اقدامات نظامی ایالات متحده در خاورمیانه نیز احساسات ضدمسلمان را میان نیروهای در حال خدمت و جوامع کهنه سربازان برانگیخت. کالاهای فروخته شده در وب سایت هایی که به کهنه سربازان خدمات ارائه می دهد، به انتقال احساسات اسلام هراسی -که در خط مقدم جبهه تقویت شده بود- به زندگی غیرنظامی در خانه کمک کرد. به عنوان مثال، برچسب ها و تی شرت ها به سربازان آمریکایی اجازه می داد که با افتخار خود را «کافر» معرفی کنند و متنی عربی را با عبارت «100 متر عقب تر بایستید وگرنه با ضرب گلوله به شما شلیک می شود» نمایش دادند.

19

در این شرایط و زمینه، ایالات متحده شاهد رشد شبه نظامیان غیرقانونی در جنبش افراطی ضد دولت بود که از جمله از افراد در حال خدمت و جوامع کهنه سرباز نیرو جذب می کرد؛ مانند کهنه سربازان بازمانده از جنگ ویتنام در دهه 1970 و برخی از رزمجویان و جانبازان جنگ در افغانستان و عراق که با احساساتی توان با خشم و نفرت به خانه بازگشته بودند. برخی دیگر با استرس های پس از وقوع یک سانحه دست و پنجه نرم می کردند،  بر اساس تحقیقات می تواند آسیب پذیری فرد را در زمینه جذب شدن به افراط گرایی افزایش دهد. به عنوان مثال، انسان زدایی که سربازان به عنوان تاکتیکی در میدان نبرد آموزش می بینند، ممکن است به طور خودکار هنگام ورود مجدد افراد به جامعه غیرنظامی خاموش نشود. و لفاظی هایی که گروه های افراطی راست افراطی برای جذب اعضا به کار می برند-با توسل به برادری، قهرمان گرایی، دفاع از مردم و فرصتی برای مشارکت در یک هدف معنادار- انعکاس همان گفتاری است که در ابتدا بسیاری را به خدمت در نیروهای مسلح جذب کرده است.

جنگ دیگری علیه ترور؟

خبر خوب این که افزایش خشونت های راست افراطی سرانجام مورد توجه مقامات ضدتروریسم قرار گرفته است. از شورای امنیت سازمان ملل گرفته تا پارلمان های ملی تا نظامیان و سازمان های امنیتی، در حال حاضر ده ها کمیسیون، نیروهای ویژه، جلسات توجیهی، جلسات شنیداری و تحقیقات در سراسر جهان برای بررسی راه های مقابله با این تهدید جدید در حال انجام است. تغییرات در ایالات متحده نیز در حال انجام است. در اکتبر 2020، سرانجام ارزیابی سالانه وزارت امنیت داخلی آمریکا افراط گرایی خشونت آمیز داخلی را شدیدترین و مرگبارترین تهدید پیش روی کشور اعلام کرد. چند ماه بعد ، حمله ششم ژانویه به کنگره آمریکا این واقعیت را تصدیق کرد.  در ژوئن سال جاری، دولت بایدن اولین استراتژی ملی کشور برای مقابله با تروریسم داخلی را منتشر کرد که که بر مبارزه با افراط گرایی از طریق تقویت مهارت های سواد رسانه ای و ایجاد تاب آوری در برابر اطلاعات غلط آنلاین و لزوم توجه به شرایطی که منجر به تقویت افراط گرایی داخلی -از جمله نژادپرستی و کنترل ناکافی اسلحه- می شود، تأکید می کند.

0019

این ها نشان از تغییراتی خوب اما ناکافی است. اجرای این سیاست های جدید در سراسر جهان با چالش های مهمی روبرو خواهد شد، چرا که غرب همچنان متمرکز بر شیوه های مبارزه با تروریسم در دوران پیشین است. این مشکل تا حدی ساختاری است: استراتژی های طراحی شده برای مبارزه با تروریسم جهادی-کنترل و نظارت بر گروه های سلسله مراتبی متشکل از رهبران و زیردستان-متناسب یا ماهیت پساسازمانی افراط گرایی راست افراطی نیست. گروه های رسمی -که به طور معمول در یک اکوسیستم گسترده تبلیغاتی و اطلاعات غلط آنلاین در حال گسترش هستند- نقش کمتری در رادیکال شدن راست افراطی دارند. تنها 13 درصد از حملات تروریستی راست افراطی در آمریکای شمالی، اروپای غربی، استرالیا و نیوزلند بین سالهای 2002 تا 2019 که منجر به حداقل یک کشته شد، مربوط به یک گروه خاص بود. رادیکالیسم راست افراطی امروز بیش از آن که در غالب حملات زیردستان و آموزش های خودگردان باشد، ناشی از عملیات انفرادی است که برای مخاطبان جهانی پخش مستقیم می شود.

جهانی سرشار از آشفتگی

انگیزه ها و ایدئولوژی گروه های راست افراطی نسبت به گروه های جهادی -که اکثر کارشناسان تروریسم به آن عادت دارند- آشفته و پراکنده تر است. جهان راست افراطی شامل زنده مانی (گروهی بازمانده از دوران جنگ سرد که به دنبال یافتن راه‌هایی عملی برای برخورد با فجایع فرهنگی و زیست‌محیطی احتمالی خواهان انقلاب مسلحانه بود و کتابچه‌های آموزشی برای ساخت اسلحه و مهمات منتشر می‌کرد)، نئونازی های گیاهخوار، فعالان ضدواکسن، پیروان کیوانان (گروهی پرطرفدار در آمریکا که به روایت خاصی از تئوری توطئه باور دارد) و هزاران گرایش رادیکال طبقه بندی نشده است که فقرات تبلیغاتی راست افراطی را در نظام ماجراجویانه باورهایشان جای داده اند که از نظر عموم مردم منطقی به نظر نمی رسد.

15

حتی برخی گروه های راست افراطی به منظور جلب طرفداران جناح چپ مترقی، با ترویج حقوق دگرباشان و زنان استدلال می کنند که در حال دفاع از ارزشهای غربی خود در برابر تجاوزات هستند. یا «اکو فاشیست»ها به این بهانه از بستن مرزها به عنوان راهی برای محافظت مناطق از تهدید تغییرات آب و هوایی حمایت می کنند -البته نه به نفع بشریت بلکه به نفع سفیدپوستان، که به اعتقاد آنها دارای حق «خون و خاک» در آن سرزمین ها هستند.

مبارزه با این تهدیدها کمتر حول محور کنترل و نظارت -که تاکتیک های برجسته در جنگ بین المللی علیه تروریسم بود- و بیشتر پیرامون ایجاد تاب آوری جوامع در برابر تبلیغات و اطلاعات غلط خواهد بود. سیاست هراس افکنی که توسط بسیاری از مقامات و رهبران کشورهای غربی در دوران پس از 11 سپتامبر پیگیری شد، به وضوح به افراط گرایی جناح راست کمک کرد. این شیوه سیاست با تشویق مردم به احساس عدم کنترل بر زندگی خود و آسیب پذیر و هراسان از بیگانگان، دریچه ای را به سوی افراط گرایی گشود. بنابراین مبارزه با راست افراطی بدان معناست که باید آن منطق تمدنی که در جنگ با تروریسم نقش آفرین بود را کنار بگذاریم - گاهی آگاهانه، گاهی ناخواسته. مقامات ضدتروریسم باید سیاستها و گفتارهای مبنی بر این که اسلام تهدیدی برای تمدن غرب است -و به نوعی در چارچوب مند شدن ایدئولوژی جناح راست افراطی به کار آمد- را کنار بگذارند.

کسی از فردا خبر ندارد

در هفته های پس از ششم ژانویه، واشنگتن دی سی تبدیل به منطقه نظامی شد. مناطق وسیعی از مرکز شهر حصار کشی شده بود، بازرسی های نظامی بر روی پل ها انجام می شد و بیش از 25000 نیروی گارد ملی برای تأمین امنیت شهر قبل از مراسم تحلیف رئیس جمهور جو بایدن مستقر شده بودند.

12

شاید مهمترین درسی که از بسیج راست افراطی در 20 سال گذشته گرفته می شود این باشد که ایده ها و نهادهای لیبرال دموکراتیک باید از طریق آموزش اشاعه یابند و نه با زور از آنها دفاع شود. بهترین راه مبارزه با افراط گرایی در حاشیه، نه تنها با سرکوب بلکه با انعطاف پذیری بیشتر جامعه برای آسیب پذیری کمتر از تمایلات راست افراطی میسر می شود. رویکرد «دموکراسی دفاعی» که آلمان پس از جنگ جهانی دوم دنبال کرد، شامل سرمایه گذاری های مداوم و مبتنی بر شواهد رسانه ای برای تقویت حمایت شهروندان از دموکراسی چند فرهنگی و اصول اساسی آن بود. این امر مستلزم این است که به همه شهروندان ابزارهایی برای تشخیص و رد تبلیغات افراطی و اطلاعات غلط داده شود. چنین تلاشهایی هنگامی که با ابتکارات در سطح محلی ادغام شوند ، جایی که رهبران از اعتماد بیشتری برخوردارند و برای درک نیازهای جوامع خود مجهزتر هستند ، بهترین نتیجه را می دهد.

هیچ گوی بلورینی وجود ندارد که بتواند پیش بینی کند که آینده تروریسم چه خواهد کرد. اما اگر تنها یک گزاره قطعی وجود داشته باشد، این است که: افراط گرایی فردا دقیقاً شبیه به امروز نخواهد بود. ایالات متحده احتمالا شاهد خشونت بیشتری خواهد بود، از فعالان رادیکال محیط زیست گرفته تا ائتلاف گروههای ضد واکسن، ضددولت ها و هواداران نظریه توطئه ؛ وحتی از سوی گروه هایی که به دنبال فروپاشی نظام های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در جهت پیشبرد انواع اهداف ایدئولوژیکی سخت کیشانه هستند. با انباشت و تکامل مخاطرات، بدترین کاری که می توان انجام داد این است که بار دیگر همین تمرکز وسواس گونه و انحصاری نسبت به تهدیدی که امروز با آن روبروست را ادامه دهد.

اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    کارگزاری مفید