پشت پرده یک سفر تاریخی

چرا عربستان مقصد اول تور منطقه‌ای ترامپ است؟/ رمزگشایی از پیام رئیس جمهوری آمریکا برای پادشاهی، امارات و قطر؛ اسرائیل تنها ماند

کدخبر: ۷۱۹۰۹۲
اقتصادنیوز: ناظران سفر پیش رو ترامپ به خاورمیانه را تاریخی خوانده و بر این باورند که جدا از مسائلی چون عادی سازی روابط اسرائیل با عربستان، امروز متغیرهایی چون نفت تا سرمایه‌گذاری‌های کلان در حوزه های نظامی و فناوری در دستور کار طرفین قرار دارد.
چرا عربستان مقصد اول تور منطقه‌ای ترامپ است؟/ رمزگشایی از پیام رئیس جمهوری آمریکا برای پادشاهی، امارات و قطر؛ اسرائیل تنها ماند

به گزارش اقتصادنیوز، شورای آتلانتیک با انتشار یادداشتی مدعی شد: دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده، قرار است در تاریخ ۱۳ مه نخستین سفر مهم خارجی خود از زمان بازگشت به کاخ سفید را با عزیمت به منطقه خلیج فارس آغاز کند. برنامه این سفر شامل توقف‌هایی در عربستان سعودی، امارات متحده عربی و قطر است. ترامپ در ریاض در اجلاس سران شورای همکاری خلیج فارس به میزبانی محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان، شرکت خواهد کرد. انتخاب این مقصدها از سوی ترامپ حاکی از تمرکز مجدد بر منطقه نفت‌خیز خلیج فارس و نقش ژئوپلیتیکی برجسته آن است. در شرایطی که بازارهای جهانی دستخوش بی‌ثباتی و تنش‌های منطقه‌ای رو به افزایش‌اند، انتظار می‌رود ترامپ ابتکاراتی در زمینه انرژی، امنیت و همکاری اقتصادی را دنبال کند که می‌تواند تعامل ایالات متحده با خاورمیانه را دگرگون سازد.

دیپلماسی انرژی؛ گزینه نفت روی میز

این نشریه در ادامه آورد: استقبال از ترامپ در ریاض صرفاً تشریفاتی نخواهد بود؛ عربستان سعودی محور اصلی سفر ترامپ به خلیج فارس است. در ۱۴ مه، او به همراه سران شش کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس در اجلاسی در پایتخت عربستان شرکت خواهد کرد. پس از آن، ترامپ راهی دوحه خواهد شد تا با شیخ تمیم بن حمد آل ثانی، امیر قطر، دیدار کند و سپس به ابوظبی می‌رود تا با محمد بن زاید آل نهیان، رئیس‌جمهور امارات متحده عربی، گفتگو نماید.اما این سفر صرفاً یک تور دیپلماتیک نیست؛ بلکه فرصتی کلیدی برای بازتعریف روابط آمریکا و کشورهای خلیج فارس در عصر جدید به شمار می‌رود.

منطقه‌ای که دیگر نمی‌خواهد صرفاً به‌عنوان قطب انرژی جهان شناخته شود؛ جاه‌طلبی‌های آن اکنون حوزه‌هایی چون نوآوری دیجیتال، رشد سبز و نفوذ جهانی را نیز دربر می‌گیرد. برای اینکه ایالات متحده شریک قابل اعتماد و ارزشمندی باقی بماند، باید راهبرد تعامل خود را ارتقا دهد و نه تنها وعده دهد، بلکه نقشه راهی چشم‌اندازمحور برای رفاه مشترک و ثبات بلندمدت ارائه کند.

تولید نفت از محورهای اصلی مذاکرات ترامپ خواهد بود، زیرا قیمت انرژی مستقیماً با اقتصاد جهانی و سیاست داخلی آمریکا در ارتباط است. ترامپ بارها بین نرخ بالای تورم در آمریکا و قیمت بالای نفت ارتباط برقرار کرده و وعده داده است که از عربستان سعودی و سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) خواهد خواست که «هزینه نفت را کاهش دهند».

به نظر می‌رسد تولیدکنندگان نفت برای پیش‌دستی در برابر چنین درخواستی، این هفته از افزایش تولید خبر دادند که باعث کاهش قیمت نفت شد. اما آیا این اقدام برای جلب رضایت ترامپ کافی است؟ او باید میان تمایل آمریکا به سوخت ارزان و احترام به اهداف اقتصادی عربستان—از جمله پروژه‌های داخلی جاه‌طلبانه‌ای که با درآمد بالای نفت تأمین مالی می‌شوند—تعادل برقرار کند. هرگونه اظهارنظر عمومی درباره نفت، با دقت و حساسیت دنبال خواهد شد. احتمال دارد که گفتگوهای مربوط به انرژی، مسائل مربوط به انرژی‌های تجدیدپذیر و سازگاری با تغییرات اقلیمی را نیز دربر بگیرد؛ موضوعی که این روزها برای دولت‌های خلیج فارس اهمیتی روزافزون دارد.

1

مقابله با بحران‌های منطقه‌ای

تنش‌ها و درگیری‌های مزمن در خاورمیانه، زمینه‌ای حساس برای این سفر ایجاد کرده‌اند. مهار برنامه  هسته‌ای ایران، یکی از اولویت‌های اصلی ترامپ خواهد بود. سفر او در حالی انجام می‌شود که واشنگتن تلاش دارد تا توافق هسته‌ای جدیدی با تهران شکل دهد؛ تلاشی که عربستان و امارات به‌طور ضمنی از آن حمایت می‌کنند. رهبران خلیج فارس در عین حال به دنبال تضمین خواهند بود که این روند، امنیت آنان را به خطر نمی‌اندازد.

موضوع دیگر، بحران غزه است. ترامپ به‌طور آشکار از سفر به اسرائیل خودداری کرده؛ نشانه‌ای از آن‌که بدون پیشرفتی ملموس در زمینه آتش‌بس یا آزادی گروگان‌ها، چنین دیداری ثمربخش نخواهد بود. در عوض، قطر و مصر تلاش برای میانجی‌گری در دستیابی به آتش‌بس و کاهش بحران انسانی را ادامه می‌دهند. جنگ یمن نیز مطرح خواهد شد؛ جایی که آتش‌بسی شکننده، امیدهایی را زنده کرده است.

ترامپ می‌تواند با حمایت از تلاش‌های صلح به رهبری کشورهای خلیج، این روند را تقویت کند. از صلح محتاطانه یمن تا آینده مبهم سوریه، شرکای خلیج فارس آمریکا اکنون مسئولیت بیشتری در قبال بحران‌های منطقه‌ای بر عهده گرفته‌اند و حمایت ایالات متحده می‌تواند عامل موفقیت آنان باشد. تمام این چالش‌ها، ضرورت همکاری واشنگتن و کشورهای خلیج در حل بحران‌ها و تدوین راهبردهای مشترک برای صلح را برجسته می‌سازد.

سیاست‌گذاری اقتصادی هسته اصلی دستور کار ترامپ در سفر به خلیج فارس است. منابع مالی هنگفت منطقه و صندوق‌های ثروت حاکم، برای رئیس‌جمهوری که مشتاق جذب سرمایه و ایجاد اشتغال در داخل کشور است، بسیار جذاب‌اند. ترامپ در پی جلب سرمایه‌گذاری‌های بزرگ از سوی عربستان، قطر و امارات در زیرساخت‌ها، بخش انرژی و فناوری ایالات متحده خواهد بود. در این دیپلماسی مبتنی بر معامله، اعداد بزرگ اهمیت زیادی دارند و گزارش‌ها حاکی از آن‌اند که ترامپ به‌دنبال توافق‌هایی بزرگ برای سرمایه‌گذاری جدید است.

جریان‌های مالی مشهود از خلیج فارس به ترامپ امکان خواهد داد تا دستاوردهایی اقتصادی را به رأی‌دهندگان عرضه کند. فراتر از نفت و بازار املاک، تمرکز امروز بر صنایع نوظهور است. همکاری در حوزه هوش مصنوعی و فناوری پیشرفته در دستور کار قرار دارد؛ آن هم هماهنگ با اهداف کشورهای خلیج فارس برای تبدیل شدن به قطب‌های فناوری. احتمال می‌رود اعلامیه‌هایی درباره صندوق‌های مشترک فناوری یا مراکز تحقیقاتی صادر شود. قراردادهای دفاعی نیز همچنان یکی از ستون‌های روابط اقتصادی هستند. در آستانه این سفر، آمریکا با فروش ۳.۵ میلیارد دلاری موشک‌های هوا به هوا به عربستان موافقت کرد؛ نشانه‌ای از آن‌که همکاری‌های امنیتی (و قراردادهای سنگین همراه آن) در کنار توافق‌های تجاری جایگاهی مهم خواهند داشت.

ترامپ در پایان این سفر، امیدوار است مجموعه‌ای از توافق‌ها را ارائه کند که روایتگر این پیام باشد؛ روابط آمریکا و خلیج فارس به منافع اقتصادی ملموس منتهی شده‌اند. با این حال، علی‌رغم تعهدات پر سر و صدای مالی از سوی کشورهای خلیج فارس، واقعیت‌های عددی هشدارآمیز هستند. تعهد ده‌ساله و ۱.۴ تریلیون دلاری امارات برای سرمایه‌گذاری، برجسته به نظر می‌رسد؛ اما فاقد نقشه راه مشخص بوده و با توجه به نوسانات اقتصاد جهانی با موانع جدی روبه‌رو است.

همچنین، برنامه چهار ساله عربستان برای سرمایه‌گذاری ۶۰۰ میلیارد دلاری، سهمی غیرواقع‌بینانه از کل اقتصاد این کشور را در بر می‌گیرد. وضعیت مالی عربستان در حال حاضر تحت فشار پروژه‌های عظیم چشم‌انداز ۲۰۳۰ نظیر شهر نئوم قرار دارد و دولت مجبور به بازنگری در اولویت‌های هزینه‌ای شده است. با توجه به پیش‌بینی‌های رشد ناپایدار و تنش‌های سیاسی مستمر (از جمله پیامدهای جنگ غزه)، تداوم ورود سرمایه سعودی به آمریکا با تردیدهای فزاینده‌ای مواجه است.

2

بازتنظیم روابط دوجانبه

هر ایستگاه از این سفر بازتابی از بازتنظیم روابط آمریکا با یکی از شرکای کلیدی اش در خلیج فارس است. در عربستان سعودی، ترامپ بار دیگر رابطه رسمی با محمد بن سلمان را از سر می‌گیرد؛ رابطه‌ای که در دوران دوری از قدرت نیز همواره حفظ شده بود. در ابوظبی نیز انتظار می‌رود لحن اطمینان‌بخش حاکم باشد؛ جایی که رهبران امارات به‌دنبال تأیید حمایت مستمر آمریکا هستند، حتی در شرایطی که روابط خود را با دیگر قدرت‌ها نیز گسترش داده‌اند.

توقف در دوحه نیز اهمیت قطر به‌عنوان متحد آمریکا، میزبان یک پایگاه هوایی کلیدی و میانجی در بحران‌های منطقه‌ای را نشان می‌دهد. موضوعات راهبردی‌تری نیز در جریان این گفتگوها مطرح خواهند شد؛ چراکه چین و روسیه نیز در تلاش‌اند تا جای پای خود را در منطقه تقویت کنند. سفر ترامپ می‌تواند فرصتی برای بازتعریف نفوذ آمریکا در بحبوحه تغییر ائتلاف‌ها باشد. در آستانه این سفر پرمخاطره، ضروری است که دولت ترامپ نهایت استفاده را از این فرصت ببرد. فراتر از گفتگوهای آشنا درباره نفت و امنیت، این سفر می‌تواند -و باید- آغازی باشد برای یک شراکت هوشمندانه‌تر و گسترده‌تر. در این مسیر، چهار اقدام کلیدی می‌تواند نقطه عطفی رقم بزند:

نخست، ثبات‌بخشی به بازار انرژی و پذیرش سازگاری اقلیمی: ترامپ باید از تولیدکنندگان نفت منطقه بخواهد که با تنظیم تولید، به ثبات بازارهای جهانی کمک کنند. اما برای فراتر رفتن از چنین تعاملات کوتاه‌مدت، او باید ابتکارات مشترک آمریکا و خلیج فارس در زمینه گذار به انرژی پاک و تاب‌آوری اقلیمی را پیشنهاد دهد. حمایت از سرمایه‌گذاری‌های منطقه در حوزه هیدروژن، جذب کربن و انرژی‌های تجدیدپذیر می‌تواند نشان دهد که روابط انرژی در حال تکامل است.

دوم، اولویت‌دادن به میانجی‌گری در بحران‌ها: اتحادهای دیرینه واشنگتن در خلیج فارس مبتنی بر منافع مشترک امنیتی است. ترامپ باید از اعتمادی که نزد رهبران خلیج دارد بهره گیرد تا روند صلح یمن و جنگ غزه را به پیش برد. ایجاد یک چارچوب مشترک آمریکا–خلیج برای حل بحران‌ها می‌تواند به نهادینه‌سازی همکاری‌ها، واکنش سریع به بحران‌ها و حمایت مداوم از بازسازی و صلح‌سازی کمک کند.سوم، تقویت روابط اقتصادی از مسیر نوآوری؛ گرچه رویکرد معامله‌محور ترامپ شناخته شده است، اما این سفر فرصتی برای بردن روابط اقتصادی به حوزه‌های نوین است. تشویق صندوق‌های ثروت حاکم خلیج برای سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌ها و استارتاپ‌های آمریکایی سود فوری خواهد داشت؛ اما سود بلندمدت‌تر در راه‌اندازی مراکز تحقیقاتی مشترک در حوزه‌هایی چون هوش مصنوعی، امنیت سایبری و صنایع نسل آینده نهفته است.

چهارم، تقویت پیوندهای فرهنگی: برای انسانی‌سازی روابطی که اغلب صرفاً تجاری تلقی می‌شوند، آمریکا باید دیپلماسی فرهنگی را تقویت کند. همکاری‌های هنری، تبادلات ورزشی و گفت‌وگوهای بین‌الادیانی می‌توانند درک متقابل را عمیق‌تر کنند. ترامپ با حمایت از چنین ابتکاراتی، می‌تواند نشان دهد که روابط آمریکا و خلیج فارس به سطح جامعه نیز گسترش یافته است.اگر ترامپ بتواند فراتر از چارچوب‌های معمول بیندیشد و رویکردی متنوع و آینده‌محور اتخاذ کند—رویکردی که نفت و امنیت را با نوآوری، جوانان و فرهنگ پیوند زند—این سفر می‌تواند از یک دیدار دیپلماتیک معمولی به نقطه عطفی در روابط ایالات متحده و جهان عرب تبدیل شود. شن‌های خلیج فارس به سرعت در حال تغییرند؛ برای باقی‌ماندن در جایگاه خود، آمریکا باید تنها روابطش را تجدید نکند—بلکه آن‌ها را بازآفرینی کند.

ارسال نظر

اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    اخبار بیشتر در سرویس اقتصادی
    کارگزاری مفید