تلاش برای گذار از پوتین-3

آیا روسیه به کره شمالی دیگری تبدیل خواهد شد؟/ چرخش خطرناک کرملین؛ گذاری آرام از مافیا محوری به نظامی‌گری

کدخبر: ۷۲۰۵۱۴
اقتصادنیوز: روسیه تحت رهبری پوتین به سمت مدلی شبیه کره شمالی حرکت می‌کند که مبتنی بر ایدئولوژی ضدلیبرال، خودکفایی نظامی و سرکوب گسترده است. این روند با افزایش سرکوب داخلی، نظامی‌گری و اتحاد با پیونگ‌یانگ، روسیه را به یک رژیم بسته و متخاصم تبدیل کرده است. غرب اگر نتواند راهبردی موثر برای تغییر مسیر روسیه ارائه دهد، با تهدیدی بزرگ و پایدار در همسایگی خود مواجه خواهد بود.
آیا روسیه به کره شمالی دیگری تبدیل خواهد شد؟/ چرخش خطرناک کرملین؛ گذاری آرام از مافیا محوری به نظامی‌گری

به گزارش اقتصادنیوز، از زمان بازگشت دونالد ترامپ به قدرت در ژانویه، رویکرد تهاجمی او در باب  روسیه نقطه‌عطفی در سیاست خارجی آمریکا به شمار می‌آید. دولت ترامپ با پایان دادن به سال‌ها انزوای کرملین، امتیازات متعددی به ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه داده است—و این در حالی است که برخی ناظران غربی امید بسته‌اند که ایالات متحده بتواند به جنگ بیش از سه‌ساله در اوکراین پایان دهد.تا اینجا، اگرچه روسیه تمایل خود را برای تعامل با ترامپ نشان داده، اما شواهد چندانی دال بر آمادگی این کشور برای پایان‌دادن به عملیات نظامی‌اش دیده نمی‌شود. اما حتی اگر تلاش‌های دولت آمریکا در کشاندن مسکو به پای میز مذاکره به نتیجه برسد، مانعی بزرگ‌تر برای صلح وجود دارد: تحول بنیادین درونی روسیه از زمان آغاز جنگ.این عبارات، بخشی از عبارات نشریه فارن افرز است که اقتصاد نیوز آن را در سه بخش ترجمه کرده که بخش نخست با عنوان «نسخه آمریکا برای حمله به قلب کرملین بذون شلیک یک گلوله/ چگونه اغاز کننده جنگ قربانی می شود؟» منتشر و بخش دوم تحت عنوان «قربانیان خاموش جنگ خودساخته پوتین/ چگونه کرملین می توان از باتلاق خودساخته اش بیرون بیاید؟»منتشر شد، در ادامه بخش سوم و نهایی آمده است.

ذهنیت قلعه‌ای

آخرین بخش از تلاش کرملین برای بازسازی دولت، تغییر ایدئولوژیک است. حداقل از سال ۲۰۱۲، پوتین در پی ساخت و تحمیل ایدئولوژی غالبی بر پایه ارزش‌های ضدلیبرال و بازنگری تاریخی بوده است. ایده‌هایی که پیش‌تر در حاشیه بودند، مانند آنچه توسط «باشگاه ایزبورسکی» (یک اندیشکده ضدمدرن) مطرح شده، روز به روز بیشتر در جریان اصلی پذیرفته می‌شوند، از جمله این دیدگاه که روسیه «قلعه‌ای محاصره‌شده» است. با این حال، کرملین تصویری مثبت از آینده کشور ارائه نداده است. بلکه برای پیشگیری از اعتراضات در شرایط دشواری اقتصادی، تلاش خود را برای انزوا کردن مردم روسیه از منابع مستقل خبری تشدید کرده است. رسانه‌های مستقل نابود شده‌اند و تعداد زندانیان سیاسی از دوران اواخر اتحاد جماهیر شوروی فراتر رفته است.این اقدامات به هم پیوسته، بازتاب تلاش جامعی برای ساخت دولتی است که به زودی بسیاری از ویژگی‌های مدل کره شمالی را خواهد داشت. پوتین خودکفایی و ایده‌هایی را که به نظر می‌رسد از ایدئولوژی «جوشه» کره شمالی (دکترین مطرح شده توسط کیم جونگ ایل در سال ۱۹۸۲ که بر خودکفایی اقتصادی و نظامی ملی تأکید دارد) الهام گرفته، به کار گرفته است. از زمان تهاجم تمام‌عیار به اوکراین، پوتین همچنین ائتلاف نظامی با پیونگ‌یانگ تشکیل داده و در حال بازسازی طبقه نخبگان روسیه به گونه‌ای است که یادآور ساختار اجتماعی کره شمالی است.

کرملین به این پروژه به این زودی‌ها پایان نخواهد داد. انعطاف‌ناپذیری ذاتی ساختار دولت مافیایی، تحول نخبگان (از طریق خودانتخابی پیش از ۲۰۲۲ و بازسازی اجباری پس از آن)، وابستگی روزافزون به گروه‌های دارای قدرت قهری، و تأثیر سال‌ها ایدئولوژیک کردن مردم، تغییر رژیم را به سمت مدل کره شمالی تقویت کرده است. همچنین بقاء این سیستم جدید مستلزم استمرار تقابل با غرب است که به مبدأ مشروعیت پوتین تبدیل شده و اعلام پیروزی‌های دوره‌ای در این نبرد را ضروری می‌کند. این عوامل چرخه‌ای معیوب ایجاد کرده‌اند. جنگ در اوکراین گروه‌های قدرتمند و سازمان‌یافته‌ای را در روسیه پدید آورده که منافع خود را در ادامه جنگ و تشدید درگیری با غرب می‌بینند. پوتین دیگر نمی‌تواند حمایت کارکنان دولتی را مانند گذشته بخرد و اکنون این جایگاه را به بهره‌برداران جنگ مانند کارگران صنعت دفاعی و «داوطلبان» قراردادی و خانواده‌هایشان داده است که درآمدشان به شکل قابل توجهی افزایش یافته است. این گروه‌ها سازمان‌یافته‌تر از کارکنان دولت‌اند و در مورد کهنه‌سربازان، تجربه نظامی دارند که برای کرملین مطلوب است. اما ورود این افراد به ساختار، تنها باعث نظامی‌تر شدن دولت و افزایش خطر درگیری‌های جدید می‌شود چرا که جنگ و اجبار به هنجارهای اجتماعی بدل شده‌اند.

مقایسه دولت جدید پوتین با نسخه به‌روزشده اتحاد جماهیر شوروی دوران برژنف، همان طور که برخی تحلیل‌گران غربی انجام داده‌اند، گمراه‌کننده است. برخلاف نخبگان شوروی اواخر جنگ سرد که اولویتشان ثبات و همزیستی با غرب بود، حلقه درونی پوتین فاقد چارچوب ایدئولوژیک منسجم و چشم‌انداز بلندمدت است. ایدئولوژی کمونیستی، باوجود کاستی‌هایش، به رهبری شوروی جهان‌بینی ساختاریافته می‌داد. اما روسیه امروز مدل توسعه‌ای سازنده ندارد. دوره ریاست جمهوری مدودف از ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۲ (که پوتین نخست‌وزیر بود) به‌طور کوتاه به مدرنیزاسیون اشاره داشت، اما هیچ نتیجه قابل‌توجه و چشم‌انداز بلندمدتی به همراه نداشت. تا سال ۲۰۱۲ روشن شد که نخبگان حاکم روسیه در هر نظم جهانی محکوم به شکست‌اند. این وضعیت کرملین را به گزینه‌های محدودتری مانند بی‌ثبات‌سازی جهانی و باج‌گیری ژئوپلیتیکی سوق داده که رژیم کیم در پیونگ‌یانگ الگویی قدرتمند برای آن است. با انتخاب این مسیر، پوتین هرگونه تلاش برای ترغیب یا آرام کردنش را بی‌ثمر کرده است.

Putin lunching with special forces comp

نجات روسیه؟

اگر روسیه با دارایی هسته‌ای عظیم خود به دیکتاتوری تمام‌عیار کره شمالی تبدیل شود، چالش‌های ژئوپلیتیکی عظیمی پدید خواهد آمد. چنین رژیمی همچنین متحد طبیعی چین خواهد بود. اما این مسیر قطعی نیست. موفقیت این مدل جدید مستلزم کنترل شدیدتر دولت بر زندگی شهروندان و محدودیت‌های شدیدتر آزادی‌های فردی است. کمبود نیروی کار و تنش‌های نژادپرستانه علیه مهاجران چالش‌ها را افزایش می‌دهد و احتمال اعمال زور گسترده‌تر بر مردم را بیشتر می‌کند.فرسایش اولیه آزادی‌های سیاسی در روسیه، که با پرونده یوکوس در ۲۰۰۳ شروع شد و با اصلاحات قانون اساسی ۲۰۲۰ به اوج رسید، به تدریج رخ داد و سال‌ها با افزایش سطح زندگی یا حداقل وعده ثبات همراه بود. اکنون، کرملین چیز زیادی برای عرضه ندارد جز افزایش مالیات‌ها، تورم و دخالت‌های شدیدتر دولت. اصلی‌ترین قربانیان نه مردم عادی بلکه نخبگان اقتصادی و اداری خواهند بود که بیشترین زیان را خواهند دید و احتمالاً جایگزین وفاداران رژیم می‌شوند که پایگاه قدرت مستقل یا ثروت بخش خصوصی ندارند.اگر دولت در شرایط کاهش منابع و چشم‌انداز اقتصادی تاریک، سرکوب را تشدید کند، ممکن است کشور را بی‌ثبات سازد. مخالفت درون نخبگان، ناشی از فشارهای مالی و حکومتی، می‌تواند به فروپاشی منجر شود. با این حال، چنین بحران‌هایی لزوماً به تغییر فوری رژیم ختم نمی‌شوند چرا که روسیه اکنون فاقد پیش‌نیازهای لازم برای این امر است. در حال حاضر هیچ گروه نخبگانی بزرگ و قدرتمندی در روسیه به وضوح نمی‌تواند از کنار گذاشتن پوتین سود ببرد. در نتیجه، فروپاشی نسبی ممکن است به بی‌ثباتی طولانی‌مدت منجر شود، مشابه ونزوئلا در دوره مادورو، اما با ریسک بیشتر به دلیل وجود زرادخانه هسته‌ای روسیه. با این حال، احتمال سرکوب و توزیع مجدد املاک، به ویژه اگر همراه با جایگزین مثبتی باشد، ممکن است آنهایی که بیشترین زیان را می‌بینند تشویق به مقابله با کرملین کند.

غرب در سرنوشت روسیه بی‌تأثیر نیست. اقدامات غرب می‌تواند روند تحول رژیم پوتین را تسریع یا کند کند. امتیازاتی که به پوتین اجازه دهند پیروزی اعلام کند، چه برسد به شکست کامل اوکراین، ممکن است قدرت او را تثبیت کند. همچنین تصور اینکه توافق صلح با مسکو برای کسب‌وکارهای آمریکایی سود قابل توجهی دارد، توهم است. بسیاری از شرکت‌های آمریکایی میلیاردها دلار در روسیه از دست داده‌اند؛ دارایی‌هایشان به سادگی توسط کرملین مصادره و به وفاداران واگذار شده است. بدون تغییر سیاسی گسترده، هیچ تضمینی وجود ندارد که کرملین در آینده نیز چنین نکند. از سوی دیگر، ادامه و افزایش کمک‌های نظامی غرب به اوکراین و تشدید تحریم‌ها می‌تواند آسیب‌پذیری‌های رژیم را نمایان کند، اما تحریم‌هایی که صرفاً تنبیهی تلقی شوند ممکن است روایت پوتین مبنی بر دشمنی غرب با مردم روسیه را تقویت کنند.برای آمریکا و متحدانش زمان زیادی باقی نمانده تا روسیه را از مسیر کنونی‌اش منحرف کنند. تاکنون غرب برنامه‌ای قانع‌کننده برای پساجنگ روسیه و راه‌های تحقق آن ارائه نکرده است؛ برنامه‌ای که هم از منظر بین‌المللی واقع‌بینانه باشد و هم بتواند مستقیماً برای مردم روسیه جذاب باشد. چنین برنامه‌ای، همراه با ناکامی روسیه در کسب موفقیت نظامی و تحریم‌های مؤثر برای تضعیف ساختارهای قدرت رژیم به جای مجازات کل جامعه، می‌تواند پیام درستی به نخبگان ناراضی روسیه ارسال کند و آنها را تشویق به به چالش کشیدن پوتین پیش از وخامت وضعیت خود نماید. اما اگر روندهای فعلی ادامه یابد، اروپا ممکن است به زودی با دیکتاتوری کاملاً نظامی‌شده‌ای در مرزهای خود روبرو شود که ساختارش مشابه کره شمالی و بسیار خطرناک‌تر است. همچنین آمریکا ممکن است مجبور شود با اتحاد نظامی بین روسیه و چین کنار بیاید.

 

 

ارسال نظر

اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    اخبار بیشتر در سرویس اقتصادی
    کارگزاری مفید