اقدامات ضد و نقیض در سیاست خارجی ایالات متحده

ترامپ؛ یک «جکسونیسم» حامی جنگ است یا یک حامی صلح؟

سرویس: اخبار سیاسی کدخبر: ۷۳۱۰۴۶
اقتصادنیوز: اقدامات ترامپ در قبال ایران چندان با گفته‌هایش در مورد سیاست خارجی و آنچه معمولا دنبال می‌کند، مغایرت ندارند. اقدام نظامی ولی محدود و هدفمند در راستای منافع ایالات متحده؛ اغلب با اصطلاح «جکسونی»توصیف می‌شود.
ترامپ؛ یک «جکسونیسم» حامی جنگ است یا یک حامی صلح؟

به گزارش اقتصادنیوز، ایالات متحده در تلاش است که با حملات محدود و هدفمند، رویکردی جکسونی را  که عمدتا تاکید بر منافع آمریکا دارد، دنبال کند. این مسیر، با سیاست خارجی ایالات متحده در دهه های اخیر متفاوت بوده و باعث سردرگمی ناظران بین‌المللی شده است. ترامپ نشان داده که به قدرت نظامی باور دارد، اما از درگیری‌های فرسایشی پرهیز می‌کند.

اما اشفورد در فارن پالیسی نوشته است:‌ هفته‌های اخیر در سیاست خارجی ایالات متحده، از دیپلماسی گرفته تا اقدام نظامی علیه  تاسیسات هسته‌ای ایران و سپس آرام‌سازی تنش‌‌ها بیشتر شبیه به سوارشدن بر ترن هوایی بود.

ترامپ یک جمهوری خواه متمایل به جنگ است یا ....؟

اگرچه ادعای دونالد ترامپ درمورد تغییر حکومت ایران در شبکه‌های اجتماعی چندان مستقیم و مفصل نبود؛ اما اقدامات اخیر کاخ سفید نقطه ای میانی را بر طیفی که یک سر آن سیاست های عدم مداخله و در طرف دیگر، جنگ تمام عیار بود، نشانه گرفتند.

خبر مرتبط
نقشه پوتین برای بهره برداری از جنگ ایران و اسرائیل/ اقتصاد روسیه فربه‌تر می‌شود؟

اقتصادنیوز: جنگ ایران و اسرائیل، باعث تقویت غیرمنتظره اقتصاد روسیه شده است. به‌دلیل سقف قیمتی ۶۰ دلاری که گروه G7 اعمال کرده بود، درآمدهای نفتی روسیه از سال گذشته یک‌سوم کاهش داشت. اما نگرانی بازارها از درگیری در خاورمیانه، موجب افزایش قیمت نفت شد.

حملاتی که به گفته ترامپ،  محدود اما هدفمند بودند و در‌نهایت با کاهش تنش همراه شد؛ سیاستی بود که نه برای جنگ‌طلبان درون ائتلاف او قابل قبول بود و نه برای طرفداران سیاست عدم مداخله در درون ائتلاف. چنین رویکردی باعث سردرگمی ناظران بین‌المللی شده است. سوال اصلی این است که واقعا ترامپ یک جمهوری‌خواه سنتی متمایل به جنگ افروزی است یا طرفدار عدم مداخله؟

آنچه باید از جهان‌بینی ترامپ بدانیم

اقدامات ترامپ در قبال ایران چندان با گفته‌هایش در مورد سیاست خارجی و آنچه معمولا دنبال می‌کند، مغایرت ندارند. اقدام نظامی ولی محدود و هدفمند در راستای منافع ایالات متحده؛ اغلب با اصطلاح «جکسونی»توصیف می‌شود. اما به صورت کلی، شاید بهتر باشد تا آن را به نوعی مدرن از«حمله تنبیهی»، که کاملا با جهان‌بینی ترامپ سازگار است، تعبیر کرد. اما این رویکرد، در تضاد با رویکرد سیاست خارجی ایالات متحده در چند دهه گذشته قرار دارد.

اصطلاح «جکسونیم» اولین بار توسط والتر راسل مید، پژوهشگر استراتژی و سیاست گذاری دانشگاه همیلتون، مطرح شد. او معتقد است که سیاست خارجی ایالات متحده چهار مکتب عمده دارد: ویلسونی‌ها، که به ترویج ارزش‌های لیبرال و دموکراتیک در سطح جهانی باور دارند. همیلتونی‌ها، که بر مسائل تجاری تمرکز دارند و خواهان ایفای نقش فعال آمریکا در حفاظت از تجارت بین‌المللی‌اند؛ همانند مداخلات جرج بوش در جریان جنگ خلیج فارس که به هدف حفاظت از بازار نفت بین‌المللی صورت گرفت. طبق گفته مید،‌ مکتب بعدی جفرسونی ها هستند که که از درگیری های خارجی دوری می‌کنند و بر امور داخلی تمرکز بیشتری دارند. در میان رؤسای جمهوری اخیر آمریکا تقریبا نشانی از این رویکرد وجود نداشته است.

مکتب بعدی،‌ جکسونیم است که به سیاست داخلی بیش از سیاست خارجی اهمیت می‌دهند و رویکردی ملی‌گرایانه تر دارند؛ این درحالی‌است که برای هزینه کردن‌های نظامی آمادگی داشته و در مواجهه با مسائلی که به‌ زعم آن‌ها تهدید کننده منافع ایالات متحده باشد، از توسل به زور ابایی ندارند. به گفته مورخانی چون هال برندز، هدف آنان از جنگ افروزی، پیروزی آمریکاست، نه نجات جهان. 

اگر بخواهیم ترامپ را پیرو مکتب جکسونیم بدانیم، این امر نشان‌گر چرخش آشکار ملی‌گرایی در سیاست خارجی آمریکا، و پایان دوران کم چالش‌تر ویلسونیم خواهد بود که در آن ایالات متحده ملتی غیرقابل جایگزین برای حفظ ثبات اقتصادی و نظامی در جهان بود.

اگرچه برخی رؤسای‌جمهور از دوران جرج اچ. دبلیو. بوش گهگاه از سیاست‌های جکسونی بهره برده‌اند؛ اما عموماً در‌ پی ترسیم نظمی جهانی به رهبری آمریکا بوده‌اند. چنانچه تمرکز ترامپ واقعاً بر منافع ملی ایالات متحده در وهله نخست باشد، متحدان و رقبای این کشور ناگزیر خواهند بود خود را با عصری جدید ، که در آن ایالات متحده ممکن است به‌گونه‌ای کاملاً متفاوت در عرصه بین‌المللی عمل کند، وفق دهند.

در چند دهه گذشته، بسیاری از سیاست‌گذاران در واشنگتن از قانونی نانوشته به نام قانون پاتری بارن پیروی کرده اند. طبق ایین قانون اگر چیزی را بشکنی، باید هزینه‌اش را بپردازی. این یعنی اگر آمریکا آغاز کنده جنگی باشد، باید خود را همه جوره برای جمع‌و‌جور کردن چالش‌های پس از آن آماده کند، هرچند انجام آن تعهدی دشوار برای ایالات متحده باشد.

 بسیاری از منتقدان سیاست خارجی آمریکا این قانون را قبول دارند، اما معتقد‌ند که آمریکا اصولا نباید وارد چنین جنگ‌هایی شود.

دونالد ترامپ

سیاست خارجی ترامپ چه اصولی را دنبال می‌کند؟

حملات ترامپ به ایران چندان در چارچوب دوگانه معمول سیاست خارجی آمریکا قرار نمی‌گیرد، چارچوبی که معمولا عدم مدخله را تنها جایگزین دخالت و جنگ افروزی در امور جهانی می‌داند.

از نخستین دوره ریاست‌ جمهوری ترامپ، تحلیلگران بیشتر او را پیرو مکتب «جکسونی» دانسته‌اند. ترامپ، هراسی از استفاده از زور نظامی ندارد. او به قدرت نظامی باور دارد و آشکارا مخالف مأموریت‌های لیبرال‌گرای جهانی و اتحادهای چندجانبه است. او بارها سیاست خارجی خود را با عنوان «اول آمریکا» نام‌گذاری کرده است.

حملات به ایران چنین مقایسه ای را تایید می‌کند. به روایت خود ترامپ، او بر این باور بود که ایران در مذاکرات، زمان را به نفع خود به درازا می‌کشد. از طرفی، فرصت مداخله در پی اقدامات اسرائیل برای ایالات متحده فراهم شده بود. در آستانه این حملات، در حالی‌که چهره‌های رسانه‌ای و مشاوران جمهوری‌خواه آمریکا دچار اختلاف نظری علنی درباره امکان یا عدم امکان ورود آمریکا به جنگ با ایران بودند، به‌نظر می‌رسید که طرفین درنهایت بر غیر واقعی بودن مفهوم «مداخله محدود» توافق ضمنی داشته اند.

تاکر کارلسون با سناتور تد کروز به نزاع پرداخت، و استیو بنن هشدارهایی تند مبنی بر گرفتار شدن آمریکا در جنگی بی‌پایان در خاورمیانه صادر کرد. در سوی دیگر، جنگ‌طلبانی چون مارک لوین مشتاقانه رؤیای تغیییرات اساسی در تهران را در سر می‌پروراندند.

یک رویکرد قدیمی

اما طرفداران مکتب جکسونیسم، اساساً این پیش‌فرض را رد می‌کنند و معتقدند ورود به جنگ و سپس ترک صحنه اشکالی ندارد. از دهه ۱۹۳۰ به این‌سو، این رویکرد چندان محبوبیتی در سیاست خارجی ایالات متحده نداشته است. درواقع، جکسونی‌ها عمدتاً زمانی وارد جنگ می‌شوند که ایالات متحده یا شهروندانش مورد تهدید یا حمله قرار گرفته باشند، همانند واکنش پس از پرل هاربر یا غرق شدن ناو یواس‌اس مین در ۱۸۹۸.

آنان همچنین به مداخلاتی محدود و تنبیهی یا «حملات نقطه‌ای» برای مجازات یا وادارسازی دیگر کشورها گرایش دارند. نمونه آن تصمیم رونالد ریگان در سال ۱۹۸۸ برای نابودسازی بخش عمده‌ای از ناوگان سطحی ایران در پاسخ به حمله‌های این کشور علیه کشتی‌رانی در تنگه هرمز است.

دست کم در حال حاضر، به‌ نظر می‌رسد که طرفداران جکسونیم توجیه شده اند. آتش‌بس ایران و اسرائیل برقرار مانده و ایالات متحده از حملات بیشتر خودداری کرده است. همچنین بدترین سناریو، که گرفتار شدن مجدد آمریکا در جنگی بی‌هدف در خاورمیانه است،  با رشد بی‌وقفه چین تحقق پیدا نکرده است.

معاون رئیس‌جمهور، جِی.دی. ونس، از این «دکترین جدید سیاست خارجی» ترامپ تمجید کرد و آن را حفظ «منافع روشن آمریکا» و اجتناب از «درگیری‌های فرسایشی» توصیف کرد.

با این‌حال، باید به محدودیت‌های رویکرد جکسونی نسبت به جهان نیز توجه داشت. اگرچه حملات محدود و نقطه‌ای ممکن است جایگزینی بهتر برای دهه‌ها ملت‌سازی و جنگ‌های بی‌پایان برای ایالات متحده باشند، اما این راهبردها خود دارای ریسک‌های بالفطره هستند.

 

 

 

ارسال نظر

کارگزاری مفید