میلی در حال خلق معجزه ساخت بشری؟

به گزارش اقتصادنیوز به نقل از اکوایران، واژهنامهنویس بزرگ انگلیسی، ساموئل جانسون، دربارۀ دیوید گاریکِ بازیگر گفته بود که مرگ او «شادی ملتها را محو کرد و ذخیرهٔ عمومیِ لذتهای بیضرر را فقیر ساخت.» اگر رئیسجمهور آرژانتین، خاویر میلی، نهایتاً در تلاشش برای رهایی کشورش از یک قرن عقبماندگی اقتصادی شکست بخورد، من نیز همین احساس را خواهم داشت. خوشبختانه، فکر نمیکنم چنین اتفاقی بیفتد.
میلی از ورودش در چند سال پیش به صحنۀ سیاسی آمریکای لاتین، بیاندازه بر شادی ملتها و ذخیرهٔ عمومیِ لذتهای بیضرر افزوده است. با خط ریشهای ژولیده و حالت چهرههای عجیبش، کمی شبیه «مِد هَتر» (کلاهساز دیوانۀ آلیس در سرزمین عجایب) است.
با این حال، در جنون میلی روشی نهفته است. در حالی که جهان به ترکیب پوپولیستی ترامپ با تعرفههای متقابل و کسریهای بزرگ و زیبا خیره شده است، میلی دارد معجزۀ ساخت بشری خلق میکند که باید دل همه اقتصاددانان کلاسیک را شاد و نبض همه لیبرتارینهای سیاسی را تند کند.
دستاوردهای میلی در فقط یک و نیم سال را در نظر بگیرید.
مطابق آمار صندوق بینالمللی پول، وقتی میلی در دسامبر ۲۰۲۳ سوگند ریاستجمهوری را ادا کرد، اقتصاد آرژانتین عملاً سقوط کرده بود. در سال ۲۰۲۳، تولید ناخالص داخلی کشور 6/1 درصد کاهش یافته بود. شاید مهمتر این باشد که تولید ناخالص داخلی سرانۀ تعدیل شده با تورم، از سال ۲۰۰۷ پایینتر بود. امور مالی عمومی درهمریخته بود. آخرین باری که دولت با مازاد بودجه مواجه شده بود، به سال ۲۰۰۸ بازمیگشت. صندوق بین المللی پول تخمین زد که بدهی عمومی تقریباً ۹۰ درصد تولید ناخالص داخلی بود اما نکتۀ مهمتر این بود که چقدر از آن بدهی ــبیش از ۴۰ میلیارد دلارــ آن به صندوق بینالمللی پول تعلق داشت و نتیجۀ ۲۲ برنامه مختلف آن نهاد بود.
سیاستهای بیپروایانۀ مالی و پولی دولت پرونیستی قبلی تورم سالانۀ بیش از ۲۰۰ درصدی را به وجود آورده بود. در دسامبر ۲۰۲۳، تورم نقطهبهنقطۀ قیمت عمدهفروشی ۵۴ درصد بود ــکه طبق تعریف، ابرتورم به حساب میآید. برای اینکه تصور بهتری داشته باشید، قیمت یک لاته در آن سال از حدود ۱،۵۰۰ پزو به ۴،۵۰۰ پزو رسید. طی سه سال آخر، کافه کوئِرو ــباحالترین کافۀ بوئنوس آیرســ باید دو بار در ماه قیمتهایش را تغییر میداد.
اما بعد از کمتر از ۲۰ ماه، میلی کسری بودجه را از میان برداشت، آن را از ۵ درصد تولید ناخالص داخلی به صفر رساند. تعداد وزارتخانهها را از ۱۸ به ۸ کاهش داد (در یکی از ویدئوهای کارزار گفت: «وزارت گردشگری و ورزش ــحذف! وزارت فرهنگ ــحذف! محیطزیست و توسعۀ پایدار ــحذف! وزارت زنان، جنسیت و تنوع ــحذف! امور عمومی ــحذف، حتی اگر مقاومت کنید!»). با فرمان اجرایی شمارۀ ۷۰ که چند روز پس از تحلیف صادر شد، بازارهای کلیدی را آزاد کرد، از جمله بازارهای اجارۀ املاک، خطوط هوایی تجاری و حمل و نقل جادهای بار را. اصلاحات بازار کار هم بعد از کشوقوس در کنگره به تصویب رسید.
او نظام نرخ ارز دوگانۀ مصنوعی را پایان داد و استقلال بانک مرکزی را احیا کرد. نهادهای به اصطلاح «سازمانهای واسطه»ای مانند پولو اوبرِرو، موویمییِنتو ترزا رودریگز و باریوس ده پای را نابود کرده است که مزایای اجتماعی گوناگونی را اجرا میکردند و سالها بود با اعتراض و تظاهرات نظام اقتصادی آرژانتین را مختل میکردند. سامانۀ واردات را متحول کرده و سهمیهها، مجوزها و گواهیهای غیرضروری را حذف کرده است. و برنامهای بلندمدت برای اصلاحات مالیاتی و مقرراتی را آغاز کرده است.
نتیجۀ این «شوک درمانی» یک احیای اقتصادی شگفتآور بود. تورم ماهانه از ۱۳ درصد به ۲ درصد رسید. حالا، اقتصاد با نرخ سالانۀ ۷ درصد رشد میکند. سرمایهگذاران دیگر از اوراق و سهام آرژانتین دوری نمیکنند؛ در واقع، از بهترین سرمایهگذاریهای دو سال گذشته بودهاند. فقر پس از جهشی کوتاه، از حدود ۴۲ درصد در زمان انتخاب میلی، به ۳۱ درصد کاهش یافت. هنوز کارهای زیادی باقی مانده اما برنامۀ جدید صندوق بینالمللی پول با ۱۲ میلیارد دلار وام اولیه و احتمالاً ۲ میلیارد بیشتر، به میلی کمک میکند بدون بازگشت تورم کنترلهای باقیماندۀ ارزی و سرمایهای را حذف کند.
اکثر دولتهایی که کسری بودجه را پنج واحد درصد از تولید ناخالص داخلی کاهش دادهاند، هزینۀ سیاسی سنگینی پرداخت کردهاند. مارگارت تاچر در تقریباً تمام سالهای حضورش در قدرت توانست کسری بودجۀ انگلستان را از 5/4 درصد تولید ناخالص داخلی در سال 1979 که انتخاب شد به منفی 1/1 درصد در ده سال بعد برساند.
اما میلی و حزبش ــ«لیبرتاد آوانزا»ــ گرانش سیاسی را شکستهاند.
در ماه مه، سخنگوی میلی نامزد اصلی حزب در انتخابات شهرداری بوئنوس آیرس بود. آنها دشمن اصلی میلی، پرونیستها، و متحدانشان حزب راست میانۀ رئیسجمهور سابق، مائوریسیو ماکری، را شکست دادند. جای امید هست که لیبرتاد آوانزا در انتخاباتهای استانی سپتامبر و میاندورۀ کنگرهٔ اکتبر هم پیروز شوند.
این دستاوردها شگفتآورند و تأثیری فراتر از آمریکای جنوبی دارند. گاهی اوقات اقتصاد آزاد و لیبرتارینیسم سیاسی بهعنوان فریبکاری «نئولیبرال» دهۀ 1980 رد میشوند، بهعنوان چیزی که مدتهاست جایش را به پوپولیسم جدید چپ و راست داده است. چنین نیست. جهان هرگز دولتی را ندیده که از دولت میلی، لیبرتارینیسم رادیکالتری داشته باشد. اما نکتۀ شگفتآور این نیست که از لحاظ اقتصادی جواب میدهد ــآدام اسمیت میگفت «بهتان که گفته بودم.» معجزۀ واقعی، موفقیت سیاسیِ شوکدرمانی میلی است.
جهان سیاست شخصیتهای عجیبی را به خود جذب میکند که همهشان یک وجه اشتراک دارند: به نظر ما نسبت به خودشان اهمیت زیادی میدهند. اما معدود کسانی واقعاً مستقل از نظر دیگرانند. افراد عجیبوغریب معدودی هستند که واقعاً هیچ اهمیتی نمیدهند.
میلی، متولد سال ۱۹۷۰ در محله پالِرموی بوئنوس آیرس، پسر یک راننده اتوبوس، واقعاً «مرد مردم» است. او که از والدینش دور شده به خواهر کوچکترش کارینا بسیار نزدیک است و او را «رئیس» صدا میکند. او که در جوانی به لقبهای «ال لوکو» (دیوانه) و «ال پلکا» (کلاهگیس) شناخته میشد، فوتبال بازی میکرد و در گروهی آهنگهای رولینگ استونز را میخواند تا اینکه واقعیت اقتصاد آرژانتین و ابرتورم سالهای 1989 و 1990 او را به تغییر مسیر واداشت ــوقتی که تورم سالانه به ۲۰،۲۶۳ درصد رسید.
این شوک تورمی، توجه او را به علم ملالآور اقتصاد جلب کرد و بهسرعت او را به طیف ضد کینزیستی اقتصاد پیش برد. چهار تا از پنج سگ مستفوردن انگلیسی او به احترام اقتصاددانان نامگذاری شدهاند: میلتون (به افتخار میلتون فریدمن)، موری (به افتخار موری راتبارد)، رابرت و لوکاس (به افتخار رابرت لوکاس جونیور) ــسه اقتصاددانی که بعید است کراگمن یا استیگلیتز به آنها ارجاع دهند. پس از دانشگاه، او به عنوان اقتصاددان حرفهای در چند بانک، مجتمع صنعتی و اندیشکده فعالیت کرد و به یکی از چهرههای رقابتی مناظرههای تلویزیون آرژانتین تبدیل شد.
در ظاهر، رسیدن میلی به ریاستجمهوری ــکه تنها چهار سال پیش و با رسیدنش به یکی از کرسیهای کنگره آغاز شدــ چیزی نیست جز تازهترین نمونهٔ پوپولیسم در قارۀ آمریکا. اما تفاوت مهم این است که میلی درمانهای پوپولیستی معمول مانند تعرفه، یارانه یا دولت بزرگتر، چه برسد به پرچم در دست گرفتنهای ناسیونالیستی، را پیشنهاد نمیدهد. (با یافتن ریشههای یهودی پدربزرگش، بعید نیست میلی پرچم اسرائیل را در دست بگیرد.) او در کارزار ریاستجمهوری سال ۲۰۲۳ خود، بهعنوان یک لیبرتارین رادیکال ظاهر شد، با چکش ماکت بانک مرکزیِ تولیدکنندۀ پول را تخریب کرد و یک ارهبرقی در دست گرفت که نماد برنامهاش برای کاهش اندازۀ دولت متورم آرژانتین بود.
وقتی در اوایل امسال ایلان ماسک کوشید از میلی تقلید کند، خیلی زود نیروهای مقاومت ارهاش را کند کردند و خودش هم بهسرعت از حلقۀ درونی دونالد ترامپ اخراج شد و حالا میزان محبوبیتش به ۲۳ درصد کاهش یافته است. چرا میلی در جایی موفق شد که ماسک شکست خورد؟
برای کسانی که تفاوت میان یک پوپولیست و لیبرتارین رادیکال را نمیدانند، میلی با سخنرانی خارقالعادهاش در مجمع جهانی اقتصادی داووس در ژانویۀ ۲۰۲۴، همهچیز را روشن کرد. او به حاضران که گلوبالیستهای اندکی گیج بودند گفت: «آزمایشهای جمعگرایانه هرگز راهحلی برای مشکلات شهروندان جهان نبودهاند؛ بلکه علت ریشهای آن مشکلاتند.» سپس با لحن فریدمن ادامه داد: «سوسیالیسم همیشه و همهجا پدیدهای فقیرکننده است و در تمام کشورهایی که امتحان شده، شکست خورده، هم از نظر اقتصادی، هم از نظر اجتماعی و فرهنگی و باعث مرگ بیش از ۱۰۰ میلیون انسان شده است.» در مقابل، «سرمایهداری آزاد نهتنها یگانه نظام ممکن برای پایان دادن به فقر جهانی است، بلکه تنها نظام اخلاقاً پسندیده برای رسیدن به آن هدف است.»
بند پایانی میلی ندایی باشکوه خطاب به سرمایهداران واقعی در میان حضار بود تا در برابر دشمن دیرینهشان ــدولتــ بایستند. او گفت:
* «از طبقۀ سیاسی یا انگلهای متکی به دولت نترسید. ... شما خیرین اجتماعی هستید. شما قهرمانید. شما خالقان شگفتانگیزترین دورۀ شکوفایی هستید که تاکنون دیدهایم.»
* «نگذارید کسی به شما بگوید جاهطلبیتان غیر اخلاقی است. اگر پول درمیآورید، به این دلیل است که کالا یا خدماتی بهتر با قیمت مناسبتر ارائه میدهید و به این ترتیب به رفاه عمومی کمک میکنید.»
* «در برابر پیشرفت دولت تسلیم نشوید. دولت راهحل نیست. دولت خودِ مشکل است.»
با این حال، کسی صرفاً با جذب سرمایهداران پیروز انتخابات نمیشود، بهویژه در کشوری مانند آرژانتین که کارگران و مستمریبگیران خیلی بیشتر از کارآفرینان هستند. وقتی از یکی از مشاوران اقتصادیاش دلیل را برای توضیح جذابیت گستردهتر سیاسی میلی را پرسیدم، پاسخ کوتاه و درخشان او همان چیزی بود که خود میلی میگفت:
* «برخلاف سیاستمداران سنتی، من همیشه حقیقت را میگویم. مهم نیست مردم دیدگاه من را قبول داشته باشند یا نه. اگر بپرسید آیا فروش فرزندان خودم اخلاقی است، مثل راتبارد میگویم که نباید غیرقانونی باشد.»
* «مردم بیشتر از اینکه برنامۀ من را بخرند، این واقعیت را میخرند که واقعیام. من یکی از آنها هستم. میتوانم توی تلویزیون فریاد بزنم چون واقعاً اینطوریام.»
* «من واقعاً یک لیبرتارین راتباردیام: دولت نباید وجود داشته باشد. اما در کوتاهمدت یک «مینارشیت» هستم ــ به دولتی حداقلی قانع میشوم که فقط دفاع، عدالت و امنیت ارائه دهد و خدمات اجتماعی را به بخش خصوصی واگذار کند.»
* «دولت، پیش و بیش از هر چیز، دزدی است که برای خود (طبقۀ سیاسی) هزینه میکند و نه فقط از راه مالیات آشکار (که رسماً نوعی سرقت است) بلکه همینطور از طریق مالیات پنهانی که اقتصاد را نابود میکند: مالیات تورمی.»
* «دوم، گروههای سازمانیافته، یک طبقۀ بخش خصوصی، از دولت برای دریافت امتیازات استفاده میکنند، امتیازاتی که نهتنها ناعادلانهاند، بلکه به رشد هم آسیب میزنند: "کسبوکارهای دایناسور"ی محافظتشده و اتحادیههای کارگری آشغال.»
* «پس برنامۀ انتخاباتی من پایان تورم با استفاده از ارهبرقیام در زمینۀ هزینههای عمومی و ساقطکردن این طبقه با حذف امتیازات دولتیشان بود.»
میلی بهجای اینکه پیامش را در مقالهای مفصل توضیح دهد، آن را از طریق برنامههای نمایشی عمومی و پستهای بیوقفهاش در شبکههای اجتماعی منتقل میکند. با ژاکت چرمی و مدل موی دهۀ ۶۰، کمی راکاستار و کمی پروفسوری دیوانه است: میرقصد، میخواند و با شعارش را فریاد میکشد:« ¡Viva la libertad, carajo! ــ زندهباد آزادی، لعنتی!» جوری که انگار جو کاکر در ووداستاک روی صحنه رفته و خوانده باشد «با کمی کمک از فریدمنم اوضاع درست میشود.» در تاریخ دموکراسی هیچ نمایندهای به این شکل به قدرت نرسیده بود.
از منظر اقتصادی، روش میلی کاملاً منطقی است. مقاله مهم توماس سارژنت، برندۀ جایزۀ نوبل، با عنوان «پایان چهار تورم بزرگ» که نخستین بار در سال 1981 منتظر شد، نشان داد که خاتمه دادن تورم بالا سختتر از آن است که به نظر میرسد. نمیتوان با تکاندادن یک اهرم سیاستی چنین کرد، چه کاهش هزینهها باشد و چه کاهش عرضۀ پول. پایاندادن به چنین تورمی «نیازمند تغییری در نظام سیاستهاست: باید تغییری فوری در ادامۀ سیاست حکومتی، یا راهبردی، در زمینۀ کسری بودجه، چه در حال یا آینده، ایجاد شود، تغییری چنان الزامآور که مورد پذیرش عموم قرار بگیرد.»
این نوع «تغییر رژیم اقتصادی» دقیقاً چیزی است که میلی مشغول آن است. کاری که هیچ یک از اسلاف او ــبه استثناء ماکریــ قادر به انجامش نبودهاند. ماکری با رویکرد اصلاح تدریجی نتوانست کاری از پیش ببرد و و در آستانۀ انتخابات به بحران اقتصادی جدیدی رسید و به شکل اجتنابناپذیری شکست خورد.
و آیا میلی میتواند در جایی که ماکری شکست خورد موفق شود؟ باید اعتراف کرد که سابقۀ تاریخی علیه اوست. حدود یک قرن پیش، قبل از جنگ جهانی اول، آرژانتین یکی از ده کشور ثروتمند جهان بود. در خارج از دنیای انگلیسیزبان، فقط تولید ناخالص سرانۀ سوئیس، بلژیک، هلند و دانمارک از آرژانتین بیشتر بود. اما پس از جنگ جهانی دوم، آرژانتین پیوسته عملکرد ضعیفی داشت. طوری که تولید ناخالص سرانهاش در دهههای 19680، 1970، 1980 و ۱۹۹۰ به اندازۀ سال ۱۹۶۷ بود. تورم دو رقمی بین سالهای ۱۹۴۵–۱۹۵۲، ۱۹۵۶–۱۹۶۸، ۱۹۷۰–۱۹۷۴ و سه یا چهار رقمی بین سالهای ۱۹۷۵–۱۹۹۰ ادامه داشت. آرژانتین که بارها نکول کرده بود، در سالهای ۱۹۸۲، ۱۹۸۹، ۲۰۰۱ و ۲۰۰۴ وامدهندگان خارجی را ناامید کرد.
این الگوی شکست تنها با نقصهای بنیادی در اقتصاد سیاسی آرژانتین قابل توضیح است. یک اولیگارشی مالک زمین کوشیده بود اقتصاد کشور را بر صادرات کشاورزی به جهان انگلیسیزبان پیوند زده بود، مدلی که در دورۀ رکود بزرگ با شکست تمامعیار مواجه شد. مهاجرت گستردۀ (مانند آمریکای شمالی) بدون آزادسازی زمین کشاورزی برای شهرکسازی، طبقۀ کارگران شهری بسیار بزرگی را به وجود آورد که بهشدت مستعد پیوستن به جریانهای پوپولیستی بود.
دخالتهای مکرر نظامی در سیاست، مقدمۀ شکلگیری نوع جدیدی از سیاست شبهفاشیستی بهرهبری خوآن پرون بود، کسی که به کارگران دستمزد و شرایط بهتر پیشنهاد کرد و برای صنعتگران آرژانتینی تعرفههای حمایتی وضع کرد. جایگزین ضدکارگریِ پرون ــکه بین سالهای ۱۹۵۵ تا ۱۹۶۶ اجرا شدــ بر کاهش ارزش ارز متکی بود تا به این ترتیب منافع کشاورزان و صنعتگران را با هم هماهنگ کند.
در سال ۱۹۶۶، کودتای نظامی دیگری وعدهٔ مدرنسازی فناوری را داد اما بهجای آن کاهش ارزش پول و تورم بالاتر را به ارمغان آورد. بازگشت پرون در سال ۱۹۷۳ فاجعهبار بود چراکه با شروع موج تورم جهانی همزمان شد. پس از مرگ پرون در دفتر ریاستجمهوری، کودتای دیگری آرژانتین را به خشونت کشاند؛ خشونتی که هزاران نفر را به بازداشت خودسرانه و «ناپدیدسازی» محکوم کرد. از نظر اقتصادی، خونتای نظامی هیچ دستاوردی برای کشور نداشت مگر بدهی خارجی فزاینده.
مانند بسیاری از بحرانهای تورمی معمول، جنگ نقش داشت؛ هم جنگ داخلی «کثیف» علیه «براندازان» و هم جنگ خارجی با بریتانیا بر سر جزایر فالکلند. اما آنچه تورم را در آرژانتین غیرقابل کنترل کرد، نه جنگ، بلکه نیروهای اجتماعی بود: اولیگارشی، سرکردگان منطقهای، گروههای ذینفع تولیدکنندگان، اتحادیههای تجاری پرونیستی و طبقۀ زیرخط فقر یا دسکامیسادوس (بهمعنای «بیپیراهنان»). ساده بگویم، منافع هیچ گروه قابلتوجهی در ثبات قیمت نبود.
دیگرانی هم تلاش کردهاند «هیولا»ی دولت آرژانتین را رام کنند. مثلاً پس از تورم سالهای ۱۹۸۹–۱۹۹۰، وزیر اقتصاد آرژانتین، دومینگو کاوالو، ــیکی از قهرمانان میلیــ پزوی قابلتبدیل جدیدی را معرفی کرد که ششمین واحد پول آرژانتین در طی یک قرن بود. اما این تصمیم هم با شکست تمام عیار مواجه شد. درست است که تا سال ۱۹۹۳ تورم به صفر رسید، اما بیکاری به ۱۵ درصد افزایش یافت. بدهی عمومی نیز از ۳۵ درصد تولید ناخالص داخلی در پایان ۱۹۹۴ به ۶۴ درصد در پایان ۲۰۰۱ رسید، زیرا دولتهای مرکزی و استانی بهجای توازن بودجه، به فروش اوراق بهادار متکی شدند. اوضاع برای نکول مجدد آرژانتین و معرفی واحد پول جدید دیگری آماده بود. در ۲۳ دسامبر ۲۰۰۱ ــدر پایان ماهی پر آشوب که شاهد پنج رئیسجمهور بودــ دولت پرداخت بدهی خارجیاش را بهکلی متوقف کرد.
سه ماه آینده تعیین خواهد کرد که آیا تغییر رژیم میلی، چه از نظر سیاسی و چه اقتصادی، پایدار خواهد بود یا نه.
در هفتههای اخیر او دو عقبنشینی متحمل شده است. اول، در ۳۰ ژوئن، قاضی نیویورکی لورتا پرسکا حکم داد آرژانتین باید سهام کنترلکنندهاش در شرکت ملی نفت، وایپیاِف، را به کنسرسیومی آمریکایی به رهبری صندوق بورفورد واگذار کند که ادعا میکند ملیسازی این شرکت در سال ۲۰۱۲ حقوق سهامداران خرد را نقض کرده است. این قاضی پیشتر در سال ۲۰۲۳ حکم داده بود آرژانتین باید ۱۶ میلیارد دلار خسارت بپردازد و اکنون به وایپیاف دستور داده بهعنوان بخشی از این پرداخت، سهامش را منتقل کند.
همزمان، در بوئنوس آیرس، مخالفان پرونیست موفق شدهاند پشتیبانی کنگره را برای چند طرح هزینهای جلب کنند. این موضوع یادآور این است که حزب میلی فاصله زیادی تا اکثریت پارلمانی دارد. در اوایل ماه جاری، کنگره طرحی را برای افزایش مستمریها تصویب کرد که حدود 7/0 درصد از تولید ناخالص داخلی هزینه خواهد داشت. پیشنهادهای قانونی دیگری که ممکن است بودجۀ میلی را نامتعادل کنند شامل افزایش بودجۀ دانشگاهها و بیمارستانها و تخصیص مستقیم درصد بیشتری از درآمد مالیاتی به استانها میشود.
میلی به حکم نیویورک اعتراض کرده و میشود انتظار داشت این لوایح هزینهای را وتو کند. اما در هیچکدام تضمینی برای موفقیتش وجود ندارد. حامیان او تنها میتوانند امیدوار باشند رأیدهندگان در انتخابات سپتامبر و اکتبر تسلیم وسوسههای پرونیستی قدیمی نشوند.
مانند میلی، من هم روزگاری از تورم غافلگیر شدم ــدر دهۀ ۱۹۷۰ در گلاسگو، اسکاتلند، وقتی تورم دو رقمی خانوادهٔ طبقه متوسط من را سخت تحت فشار قرار داد. مانند او، من اقتصاد و تاریخ خواندم تا این پدیده را بهتر درک کنم. و مانند او، مطالعاتم مرا به شک به جمعگرایی و همدلی با راهحلهای لیبرتارینی سوق داد. یکی از درسهای اصلی تاریخ قرن بیستم این است که ابرتورم سال ۱۹۲۳ آلمان ــموضوع اولین کتابمــ زمینهساز پیروزی سیاسی ۱۰ سال بعد هیتلر شد. به شکلی بسیار مشابه (همانطور که بریژیت گرانویل و من در مقالهای با عنوان «وایمار در ولگا» پیشبینی کردیم)، موج تورم در روسیۀ پس از فروپاشی شوروی زمینهساز ظهور ولادیمیر پوتین شد.
از همین رو، ــو نه صرفاً به خاطر جذابیت عجیبشــ ما همه باید برای «ال لوکو» آرزوی موفقیت کنیم. فقط آمریکای لاتین نیست که به داستان موفقیت لیبرتارین نیاز دارد. تمام جهان به آن نیاز دارد. چیزی بسیار بیشتر از «شادی ملتها و اندوختۀ عمومیِ لذتهای بیضرر» در معرض خطر است.
ارسال نظر