حسین علایی: به سردار رشید گفتم که اسرائیل شما را در همین اتاق میزند | به او گفتم مشکل این است که او میزند بعد ما میفهمیم

به گزارش اقتصادنیوز به نقل از جماران، سردار حسین علایی، نخستین فرمانده نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در بخشی از گفت و گوی خود درباره برنامه حضور به بیان ناگفته هایی از جنگ تحمیلی 12 روزه پرداخته است. در ادامه بخشی از آن را می خوانید؛
در این ۱۲ روز، رهبری مقام معظم رهبری را چطور دیدید؟ در هدایت کار اگر بخواهیم یک مقایسهای با جنگ هشتساله بکنیم؟
مهمترین مسأله این بود که آنها فرماندهان ما را زدند. اولین کاری که باید میشد این بود که فرمانده کل قوا باید تصمیم میگرفت که حالا چه بکند. اقدام اولیه خیلی مهم بود که به دشمن نشان داده شد که سیستم ما برقرار است؛ فرماندهان شهید شدند، ولی سیستم برقرار است. این انجام شد. هم فرماندهان تعیین شدند، هم از اول گفته شد که جانشینان کارها را دنبال میکنند، و هم اینکه بعد از چند ساعت واکنشهای نظامی شروع شد. این خیلی مهم بود.
چون آنها حساب این را نمیکردند.
بله. آنها چون برنامهشان این بود که سیستم فرماندهی و کنترل ما را اول بزنند، سیستم پدافند هوایی را بزنند، سیستم واکنش ما که موشکهای بالستیک بود را هم بزنند و ما امکان این را نداشته باشیم که واکنش نشان دهیم. و مهمتر از همه، اگر سیستم فرماندهی و کنترل نباشد، کسی نیست دستور بدهد که چه بکنید؛ وقتی فرماندهیها زده میشود، همه منتظرند از یک جایی دستور بگیرند، چون کسی نمیتواند خودش رأساً تصمیم بگیرد و اقدام کند. این اتفاق نیفتاد. واکنش موشکی ما نشان داد که تشکیلات ما برقرار است و متکی به افراد و فرماندهان نبود و توانست واکنش مناسب را نشان بدهد. این خیلی مهم بود. در جنگ اولین مسئله حفظ ساختار فرماندهی و کنترل است؛ اگر این پایدار باقی بماند، بقیه قابل جمع و جور کردن است؛
یعنی قابل کنترل بود؟
تا یک حدی. فرماندهان فکر نمیکردند اسرائیل به خانههایشان حمله کند، تصورشان این بود که جنگ اگر بشود، اسرائیل به تأسیسات هستهای حمله میکند نه اینکه بیاید فرماندهان ردهیک را بزند، آن هم در خانههایشان. من خودم به سردار رشید و سردار باقری در فروردین ۱۴۰۳ گفتم که به نظر من اسرائیل تصمیم گرفته همه فرماندهان را بزند.
یعنی یک سال و نیم پیش.
بله. گفتم تصمیم گرفته سیدحسن نصرالله و همه فرماندهان حزبالله را بزند. گفتم من تحلیل دارم، اطلاعات ندارم. او تصمیم گرفته تمام سران حماس را بزند؛ هنوز هنیه را نزده بودند. گفتم به نظر من همه فرماندهان سپاه مرتبط با لبنان و فلسطین و سوریه را اسرائیل میخواهد بزند. گفتم این برداشت من است، اطلاعات ندارم. از کاری که اسرائیلیها دارند میکنند، من یک همچین حسی پیدا کردم. روش اسرائیل هم نشان داده که اول سران و فرماندهان را میزند؛ نباید این را شوخی گرفت.
شهدایمان این تحلیل را قبول داشتند؟
بعد به سردار رشید گفتم که شما را در همین اتاق میزند. سردار باقری مسافرت بود، او هم آمد و شدیم سه نفر. همینها را به او هم گفتم؛ گفتم سردار باقری را در اتاق خودش میزند. گفتم من اطلاعات ندارم، برداشت این است. سردار رشید ـ خدا رحمتش کندـ خیلی انسان فهمیده و مسلط و با دانشی بود. گفت ما اگر بدانیم میخواهد این کار را بکند، جابجا میشویم و به جاهایی میرویم که نشود. گفتم سردار رشید مشکل این است که او میزند بعد ما میفهمیم! ما قبلش نمیتوانیم حدس بزنیم چه اتفاقی میافتد؛ او این کار را میکند. سردار زاهدی هنوز به دمشق نرفته بود. گفت حالا چه کنیم؟ گفتم بیایید استراتژی را تغییر بدهید. گفتم استراتژی ما این است که آنها میزنند، بعد ما میگوییم میخواهیم انتقام سخت بگیریم. خب، انتقام سخت ما معلوم است؛ ما انتقام سختمان محدودیت دارد و خیلی کارها را نمیتوانیم بکنیم. پیشنهاد کردم شما بیایید استراتژی را عوض کنید و اصل را بگذارید بر نخوردن. گفت یعنی چه؟ گفتم این فرماندهانی که الان میروند در منطقه سوریه و لبنان، برنامه دارند که بلافاصله ترور کنند؛ اینها نروند و روش اداره میدان را عوض کنید. گفت خب اگر ما در میدان نباشیم که نمیتوانیم اداره کنیم. گفتم حرف درست و منطقی است؛ ولی اگر قرار باشد برویم بخوریم که اثری ندارد و این کار را انجام بدهیم.
دستگاههای اطلاعاتی ما نتوانستند به نظرم این حس را در کشور ایجاد کنند که اسرائیلیها با چه تاکتیکی عمل خواهند کرد، امیدوارم این اتفاق نیفتد، ولی الآن میگویم که همه حواسشان را جمع کنند، چون سیستم آنها این است که اول سیستم تصمیمگیری را میزنند، ساختار فرماندهی و کنترل را میزنند، بعد میروند دنبال سایر اهداف.
ارسال نظر