خشخاشکاران خلافکار نیستند، ناچارند

چندی پیش روزنامه «شهروند» گزارشی منتشر کرده بود که در متن آن آمده بود: «کشاورزان خلافکار ایرانی میکارند و میفروشند، در ارتفاعات، لابهلای مزارع گندم یا هر کجا که دور از چشم ماموران باشد، میکارند و بهترینش را به اسم تریاک «خانی»، میفروشند؛ یک برند معروف ایرانی که طرفداران بسیاری هم دارد.»
وقتی به عبارت کشاورز خلافکار !!! برخوردم، به یاد داستان بینوایان افتادم. کودک بیگناهی که به خاطر یک تکه نان ، خلافکار شد و مجرم . درست است که برداشتن بیاجازه یک تکه نان عملی نادرست است اما هیچگاه سوال نشد چرا این رفتار از یک پسر بچه با هزاران آرزو برای زندگی فردایش سر زده است؟ نیاز و فقط نیاز برای زنده ماندن و حیات تا بتواند زنده بماند تا به آرزوهای خودش دست یابد.
وقتی جملات این گزارش را دیدم فکر کردم که تراژدی دوره زمانی رمان بینوایان، امروز دوباره داستان جدیدی را برای کشاورزان ما با عنوان دیگر به روایت کشانده است . کشاورزانی که با سختترین شرایط و بیمهریهای فراوان از ابتدای طلوع خورشید تا غروب آفتاب و شبها نیز مشغول به کارند تا از زمین برداشتی کنند تا سفره همه مردم ایران زمین را تامین کنند . کشاورزان این مرز و بوم که به معنای واقعی کشاورز وشریف و قابل اعتماد هستند؛ نه خلاف کار و به دنبال خلاف .
حالا اینکه چرا عدهای از آنها به زراعت خشخاش میپردازند سوالی است که بایدآن را از مسوولان کشور در گذشته و حال سوال کرد. چه شده که دیگر کشاورزان ما زراعت نمیکنند؟ در اقتصاد میخوانیم که رفتار تولیدکننده بر اساس سود شکل میگیرد که چه و به چه میزان تولید کند؟
مگر من و شما که فعالیت میکنیم غیر از این است که تلاش میکنیم درآمد خود را حداکثر کنیم؟ و به دنبال بهترین تصمیم برای به دست آوردن سود هستیم؟ مزرعه هم یک بنگاه اقتصادی است که کشاورز در آن زمین، آب، نیروی کار و نهادهها را به کار میگیرد تا محصولی تولید کند و بسته به شرایط اقلیمی و قیمت نهادهها و محصول و سایر مشخصات فنی آب و خاک نوع محصول خود را انتخاب میکند که جو باشد یا ذرت یا گندم. و به دنبال این با تولید خود درآمدی کسب کند که هزینههای تولیدی خود را بپردازد و طی یکسال بتواند خانواده خودش را اداره و مخارج زندگی خود را تامین کند .
کشاورزان ما دنبال سود اضافی نیستند و به همینکه بتوانند تولید دوره بعد را تامین مالی کنند وزندگی معمولی خانواده خود را تامین کنند، رضایت دارند . اکنون شرایط به گونهای شده است که کشاورز ما با تولید محصولات زراعی، دیگر نمیتواند زندگی خود را تامین کند . نگاهی به آمارهای منتشر شده دلیل این ادعاست.
در دوره سالهای 1385 تا 1391 قیمت تمام شده (یعنی تمام هزینههایی تولید ) یک کیلو گندم (آبی و دیم) از 1518 ریال در سال 1385 به 4140 ریال در سال 1391 رسیده است. یعنی در این دوره، هزینهها در حدود 18.2 درصد افزایش یافته است. از سوی دیگر در همین دوره متوسط قیمت فروش یک کیلو گندم در مناطق روستایی کشور از رقم 2067.8 ریال در سال 1385 به رقم 4361.9 ریال در سال 1391 رسیده که این رقم، رشد 13.2 درصدی را نشان میدهد. اگر این دو رقم را مقایسه کنیم متوجه میشویم که کشاورز گندمکار ما در این دوره زمانی رشد 18.2 درصدی را در افزایش قیمت تمام شده تجربه کرده است و در واقع هزینههای تولید یک کیلو گندم، حدود پنج درصد بیشتر از قیمت فروش آن برایش تمام شده است که نشان دهنده زیان تولید کننده است.
از سوی دیگر در سال 1391 قیمت تضمینی در حدود 33 درصد بیشتر از قیمت تمام شده گندم بوده است در حالی که اگر رقم تورم کشور در نظر گرفته شود که در این سال(با سال پایه 90 ) برابر با 28.6 درصد است یعنی از این 33 درصد تورم را اگر کم کنیم در حدود 4.3 درصد قدرت خرید واقعی کشاورز با احتساب قیمت تضمینی اضافه شده است. اگر نگاهی به آمار سال 1391 بیاندازیم متوجه میشویم قیمت تمام شده یک کیلو گندم برابر با 4140 ریال است و قیمت فروش آن برابر با 4362 ریال و قیمت تضمینی آن برابر با 5500 است . بنابراین اگر تولید کننده گندم ، محصولش را در بازار بفروشد برای هر کیلو گرم در حدود 223 ریال ضرر و اگر به دولت بفروشد در حدود 1360 ریال سود میبرد.
بر اساس اطلاعات بانک مرکزی به طور میانگین از هر هکتار زمین زیر کشت گندم، در حدود 1.4 تن برداشت میشود با این حساب هر کشاورز با یک هکتار زمین با قیمت تضمینی 5500 و قیمت تمام شده 4140 ریال برای هر کیلو گندم در حدود 1.9 میلیون ریال (مابه تفاوت قیمت تمام شده و قیمت فروش گندم ) دریافت میکند؛ یعنی سود تولیدکننده که کشاورز با این رقم زندگی خود را باید تامین کند .
علاوه بر این در نظر بگیرید که این قیمت تمام شده اقتصادی نیست که همه هزینههای صریح و غیر صریح را لحاظ کرده باشد . لازم به ذک است که بر اساس سرشماری سال 1382 کشاورزی در حدود 73 درصد بهرهبرداران کشاورزی کمتر از 5 هکتار زمین دارند؛ یعنی اندازه مزرعه کوچک است و طبیعتا تولید و درآمد هم اندک میشود . حالا با این شرایط آیا عقلانی است که یک کشاورز به عنوان یک بنگاه اقتصادی گندم تولید کند؟ طبیعتا به سمت زراعتی میرود که با توجه شرایط موجود او بتواند درآمدی بیشتر از این رقم به دست آورد.
از نظر من در این زمینه مجرم را باید جایی دیگر جستجو کرد. مجرم تورم است که دست در جیب کشاورز کرده و بدون اجازه دسترنج او را بر میدارد . مجرم تطابق نداشتن درآمد کشاورز با هزینه تولید و زندگی اوست . مجرم خشکسالی است که توان بهرهبرداری از زمین را کاهش داده است . مجرم بازار است که محصول او را با قیمت اندک میخورد و با قیمت بالا به مصرف کننده میفروشد .
مجرم ما هستیم نه کشاورزان. مجرم من به عنوان محقق هستم که به جای تحقیق و حضور در مزرعه، در پشت میز اداری نشسته و کارت میزنم و آخر ماه حقوق میگیرم، بدون آنکه خود را موظف بدانم در جستجوی مشکلات باشم که مسالهای را حل کنم . مجرم ساختار ناکارآمد اداری دولتی است که قاتل نوآوری و کارایی است که همه مار ا به ماشینهای اداری با ضوابط خشک و غیر انعطافپذیر تبدیل کرده و نوآوری و تلاش و کارایی را از ما گرفته است .
مشکل دولتها و دولتمردان هستند که درست تصمیم نمیگیرند و بدون تحقیق و مطالعه تصمیماتی میگیرند که در کوتاه مدت و بلند مدت به ضرر کشاورزان تمام میشود. مجرم مدیریت ناکارآمد کشور در همه عرصههاست که نتوانسته بر مساله آب و خاک و اقلیم کشور کنترل و نظارت و هدایتی داشته باشد . مجرم ساختاری است که برای اقتصاد کشور ایجاد شده که در آن فساد و رانت وجود دارد و نمی گذارد ساختاری بهینه بر سیستم بازار محصولات کشاورزی و نهادههای آن شکل بگیرد .
مجرم همه ما هستیم نه کشاورزی که با ترس و وحشت از مجازات قانون و بگیر و ببند پلیس باید باز هم با تلاش خودش، خانوادهاش را تامین کند . نه از دیوار کسی بالا رفته و نه اختلاس کرده .جرمش تنها این است که نمی تواند غیر از کشاورزی کار دیگری بکند . به جای دادن القابی مانند خلافکار به کشاورزان باید پای درد دل آنان نشست و مشکلاتشان را حل کرد.
باید بدانیم که آنها، بیشتر از ما عاشق آب و خاک این سرزمینند . تولید کننده بخش کشاورزی مانند تولید کننده بخش صنعت باید از فعالیتش سود ببرد و گرنه اجبار به تولید محصولی که برایش سود ندارد عین بیعدالتی است . کشاورز مالک زمین و کار خودش است نمیتوان به زور او را مجبور به کاری کرد. بهتر است مسوولان کشور به جای برخورد فیزیکی با کشاورزان راه تدبیر را پیش بگیرند و با گفتمان با آنان دنبال راه حلی منطقی باشند و گرنه دور از انتظار نیست که کشاورزان ما گندم ، جو ، برنج و یا محصولات دیگر را کشت نکنند .
علاوه بر این صحبتی هم با دوستان خبرنگارم دارم. بهتر است هنگام نوشتن گزارشی از دردنامه کشاورزان از الفاظ و کلمات در خور شان آنان استفاده کنند . خلافکار واژهای نبود که شایسته این عزیزان باشد . باید می گفتیم کشاورزان دردمند و ناچار.
ارسال نظر