انحصار سیاسی چگونه به انسداد اقتصادی ختم می‌شود؟

کدخبر: ۲۹۵۳۵۵
مردم زمانی که دعواهای سیاسی را مشاهده می‌کنند به یکدیگر می‌گویند« گول این بازی‌ها را نخورید، دست همه‌شان در یک کاسه است». این مثل معروف کوچه و بازار در حقیقت آدرس روشنی از تیولداری است.ساختار ما دارد بازی را به سیاستمداران دغل‌باز می‌بازد. سیاستمدارانی که دغدغه مردم، ساختار سیاسی و ایران را ندارند. حتی اگر همین امروز چرخه دغل بازی شرکای تیولداری در ایران متوقف شود، سیاستمداران عصر ما چند نسل دیگر به مردم بدهکار خواهند بود.

همه تلاش سیاستمداران انحصارطلب یا تیولداران سیاسی این است که اقتصاد را در کنترل خود نگه دارند. دعوای اصلی اقتصاد است اما بازی و رقابت در زمین سیاست اتفاق می‌افتد. وقتی گروه اندکی قدرت سیاسی را در کنترل خود نگه می‌دارند، رشد اقتصادی هم محدود خواهد بود چون بازارها مجال رشد پیدا نمی‌کنند و زمانی که رقابت و بازار زندانی شده باشند، جامعه هم انگیزه تحرک و خلاقیت نخواهد داشت. 

در کشور ما از چند سو پیام‌های ناامیدکننده به نیروهای خلاق و نوگرا داده می‌شود. اینها باید آزادانه فعال باشند تا بتوانند ایده‌های خود را به تکنولوژی و خدمات تبدیل کنند و بعد تبدیل به کارآفرینان جوانی شوند که برای کشور رشد اقتصادی ایجاد کرده و جوانان جویای کار را استخدام کنند. اگر سرکوبشان کنیم در حقیقت فرصت تعالی و توسعه را از یک نسل گرفته‌ایم.

 کار خاص نیروهای کارآفرین و خلاق این است که ایده‌های جدید و خلاقانه را به تکنولوژی تبدیل کنند. فرآیند تبدیل فکر خلاقانه به تکنولوژی مدرن همیشه هراس دو دسته نیروی منفی را به دنبال دارد. هم تیول‌داران از این فرآیند هراس دارند و هم ذی نفعان انحصار. 

به تجربه استارت‌آپ‌ها در کشور خودمان نگاه کنید؛ خیلی‌هایشان با موانع جدی از سوی ذی‌نفعان سیاسی و انحصاری مواجه هستند. هرگونه نوآوری از سوی نیروهای خلاق جامعه می‌تواند برهم‌زننده تعادل بدی باشد که سال‌هاست منافع عده‌ای حول آن شکل گرفته است. در این فقره هیچ تفاوتی میان تولید فکر و تولید کالا نیست. 

 اندیشه‌ورز در کشور ما به همان چوبی نواخته می‌شود که تولیدکننده واقعی. تولیدکننده کالا و خدمات همان موانع تولیدکننده فکر و اندیشه را دارد. به تحولات سیاسی و اقتصادی سال‌های گذشته نگاه کنید، در همه تحولات یک اتفاق رخ می‌دهد آن هم این است که تیول‌داران سیاسی و اقتصادی می‌ترسند پدیده‌های نو، بنیان‌های پیشین را به هم بزنند و طرحی نو دراندازند. عجم اوغلو در کتاب «چرا کشورها شکست می‌خورند؟» این فرآیند را تخریب خلاق می‌نامد و معتقد است حتی نفع نهادهای بهره‌کش در رشد اقتصادی بالا نیست. آنها به سطحی از رشد رضایت می‌دهند که منافعشان را تامین کند و به کسب‌وکارهایی اجازه فعالیت می‌دهند که منافع‌شان را به خطر نیندازد.

در جامعه‌ای که نهادهای بهره‌کش برتری پیدا می‌کنند، تلاش‌ها برای ایجاد نهادهای فراگیر مدام به سنگ موانع می‌خورد و به قول عجم اوغلو و رابینسون، چرخه رذیلت شکل می‌گیرد.

 شکی نیست که اگر اقتصاد رقابتی نباشد، خلاقیت و کارآفرینی می‌میرد. رشد و شکوفایی اقتصاد تنها در زمین رقابتی پایدار است و اگر اقتصادی فاقد قواعد مستحکم در زمینه مالکیت و رقابت باشد رشد پایدار نخواهد داشت. تصور اینکه تکنولوژی‌های مدرن که زندگی ما را متحول کرده‌اند در اقتصادهای دولتی هم فرصت بروز و ظهور پیدا می‌کنند ممکن نیست.

 چند سال پیش یکی از نزدیکانم برای ادامه تحصیل به خارج از کشور رفت. یک‌بار که به دیدارش رفتم جمعی از دوستان ایرانی‌اش را دعوت کرد و از من خواست برایشان صحبت کنم. بیشتر مهمانان دانشجو بودند و سوال مهمی که در ذهنشان شکل گرفته بود این بود که پس از پایان تحصیل به ایران بازگردند یا نه؟ سال 92 بود و شخصا به تحولات پیش رو بسیار امیدوار بودم.

به خاطر دارم خیلی با آنها صحبت کردم و دلایل زیادی آوردم که بازگشتشان به کشور گزینه بهتری از عدم بازگشت است. بعضی‌ها برگشتند و از شرایط راضی بودند اما از سال 96 به این سو خیلی‌ها ساز مهاجرت کوک کردند.

 از آن مهمانی چند سال می‌گذرد و من مطمئن نیستم اگر دوباره از من نظر بخواهند بتوانم همان پاسخ را بدهم. می‌دانید چرا؟ چون آن بخش تیول‌داری در ایران در سال‌های گذشته به قدری قدرت گرفته که راه را بر همه گونه فعالیت و تولید خلاقانه بسته است و این جوانان عملاً راهی برای رشد و تعالی خود نمی‌بینند. به این ترتیب اگر در داخل کشور بمانند سرخورده می‌شوند بنابراین ترجیح می‌دهند از این چرخه خارج شوند.

منبع: کانال تلگرامی نویسنده

 

اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    کارگزاری مفید