مروری بر روزنامه‌های 5 شهریور 1399

انتقاد از توهم مسئولان در دانا وتوانای کل دیدن خود/ اقتصادایران سرمایه ‌داری رفاقتی و غارتی است/نگرانی دشمن از کارآمدی جمهوری اسلامی

کدخبر: ۳۵۷۹۰۴
اقتصادنیوز: مرور مطبوعات امروز چهارشنبه 5 شهریورماه 1399 با نگاهی به تیترهای اصلی روزنامه‌های صبح امروز آغاز می‌کنیم.
انتقاد از توهم مسئولان در دانا وتوانای کل دیدن خود/ اقتصادایران سرمایه ‌داری رفاقتی و غارتی است/نگرانی دشمن از کارآمدی جمهوری اسلامی

به گزارش اقتصادنیوز، نشست دیروز حسن روحانی با مدیران ارشد رسانه‌های کشور موضوع مشترکی است که در بسیاری از روزنامه‌های امروز مورد توجه ویژه قرار گرفته است.

آفتاب یزد در موضعی انتقادی این تیتر را برای نشست روحانی برگزید:«فرار روحانی از خبرنگاران»

شهروند این تیتر را انتخاب کرده است:«روحانی: سخت‌ترین شرایط را روبه‌روی خود می‌بینم»

اطلاعات با این تیتر این نشست را پوشش داده است:« روحانی: به رغم فشارها کشور را اداره کرده و می‌کنیم»

جام‌جم ارگان صداوسیمانیز این تیتر را برگزیده است: «روحانی: مشکل کسری بودجه حل شد»

دنیای اقتصاد نیز با انتشار عکس این نشست از این عنوان برای گزارش خود استفاده کرده است:«سرنوشت طرح گشایش اقتصادی»

آرمان‌ملی تیتر نخست خود را به بحث همسان‌سازی حقوق بازنشستگان اختصاص داده و نوشته است:«بازنشسته تر از قبل»

اقتصادسرآمد اما در اقدامی عجیب عکس آیدین آغداشلو وکیوان امام‌وردی را در صفحه نخست خود با  تیترتابستان داغ متهمان به تجاوز منتشر کرده است.

ابتکار هم به طرح نمایندگان درباره شبکه‌های اجتماعی پرداخته و در تیتر اصلی خود آورده است:«شبکه‌های اجتماعی پشت دیوار مجلس»

سیاست روز ترجیح داده است که تیتریک خود را به سفر دبیرکل آژانس انرژی اتمی اختصاص دهد. این روزنامه نوشت:«اعتراف آقای مدیر به سیاسی کاری»

قدس هم به تحولات دیروز بورس پرداخته و نوشته است: «احیای بورس با شوک دارا دوم»

کیهان اما تیتر نخست خود را به گفت‌وگو با جمعی از نمایندگان اختصاص داده و نوشته است:«عاقبت  امید به خارج را هم دیدیم»

در ادامه به بررسی مطالب برخی از روزنامه‌های صبح امروز می‌پردازیم:

دنیای اقتصاد؛ انتقاد از توهم مسئولان در دانا وتوانای کل دیدن خود

دنیای اقتصاد تیتر اصلی صفحه اول خود را به بورس و مدل عرضه «دارا دوم» اختصاص داده است. دربخشی از مطلب این روزنامه آمدهه است: دومین صندوق سرمایه‌گذاری قابل معامله (ETF) از امروز، چهارشنبه، به مدت ۲ هفته پذیره‌نویسی می‌شود. هر فرد دارای کد ملی می‌تواند در آن مشارکت کند و محدودیت سنی برای متقاضیان وجود ندارد. دارندگان کد بورسی می‌توانند از طریق سامانه‌های آنلاین کارگزاری‌های بورس و سایر متقاضیان از طریق مراجعه به شعب منتخب ۱۵ بانک در این پذیره‌نویسی مشارکت کنند. این صندوق که با نام «دارادوم» مشهور شده بود، دیروز به یک‌باره با نام «پالایشی یکم» به ثبت رسید. در سبد این صندوق، سهام ۴ شرکت پالایشگاهی شامل نفت تهران، نفت اصفهان، نفت تبریز و نفت بندرعباس وجود دارد. خالص ارزش سبد این صندوق تا پایان معاملات دیروز، به ۷۵ هزار میلیارد تومان رسید. ارزش کل واحدهای قابل واگذاری ۶۰ هزار میلیارد تومان برآورد می‌شود. سقف خرید ۵ میلیون تومان است؛ اما سرمایه‌گذارانی که تا سقف ۲ میلیون تومان از «دارا یکم» را خریده‌اند، فقط می‌توانند ۳ میلیون تومان از واحدهای «دارا دوم» را بخرند. دارا دوم، اواخر مهر به چرخه معاملات بورس وارد خواهد شد. در ادامه این گزارش جزئیات اطلاعات«پالایشی یکم» آمده است.

سرمقاله این روزنامه نیز به نوشته موسی‌ غنی‌نژاد، اقتصاددان و صاحب‌نظر مسائل اقتصادی ایران اختصاص دارد. غنی‌نژاد در بخشی از نوشته خود آورده است: یکی از معضلات اقتصاد ایران از گذشته‌های دور درک نادرست از مفهوم قیمت در اقتصاد و کارکرد آن در نظام بازار است که متاسفانه ذهن اکثر سیاستمداران و حتی برخی اقتصاددانان را پر کرده است. قیمت نقش اطلاع‌رسانی دارد، یعنی کمیابی نسبی کالاها، خدمات و دارایی‌های مورد معامله در بازار را به اطلاع خریداران و فروشندگان می‌رساند.اگر این اطلاع‌رسانی به‌درستی انجام شود، دادوستد‌کنندگان در بازار بخت بیشتری خواهند داشت تا تصمیماتی که می‌گیرند قرین موفقیت باشد و به‌اصطلاح تخصیص منابع کمیاب به‌طور بهینه‌ای صورت گیرد. این سخن که با اطلاعات غلط نمی‌توان تصمیمات درست گرفت یک بدیهی عقلی است

این اقتصاددان در ادامه به برخی هشدارهای اقتصاددانان و بی‌توجهی مسئولان به آنان پرداخته و می‌نویسد:« علت این بی‌توجهی یکی بیش نیست و آن این تصور یا توهم است که دولتمردان در مقام صاحبان قدرت سیاسی «دانا و توانای کامل» هستند یعنی همه چیز را می‌دانند و از عهده هر کاری برمی‌آیند. البته در پشت صحنه این سمپتوم «دانش و قدرت کامل» فقط اشتباهات فکری و علمی نیست، بلکه منافع متشکل بسیاری هم وجود دارد که طبیعتا با چشم غیر‌مسلح دیده نمی‌شود. اصرار دولتیان در فروردین ۱۳۹۷ بر اینکه قیمت «واقعی» دلار ۴۲۰۰ تومان است و دولت «دانش کامل» بر این واقعیت دارد و از «قدرت کامل» برای تامین تمام تقاضاها در بازار با این نرخ برخوردار است اقتصاد ملی را در مسیر نادرستی قرار داد و این بار نیز به هشدار اقتصاددانان وقعی ننهاد. رانت‌خواران حرفه‌ای از این فرصت طلایی استفاده کردند و میلیاردها دلار منابع ارزی کشور را به تاراج بردند. این سیاست نادرست همزمان شد با خروج دولت ایالات‌متحده آمریکا از برجام و اعمال سیاست فشار حداکثری که طبیعتا چشم‌انداز روابط اقتصادی بین‌المللی ایران و انتظارات فعالان اقتصادی را تیره و تار ساخت. در شرایطی که نیاز به تکیه بر دانش علمی بیش از پیش احساس می‌شد دولتیان مدعی «دانش کامل» توصیه‌های اقتصاددانان را به سخره گرفتند که این حرف‌های تئوریک به درد شرایط عادی می‌خورد و در «شرایط حساس کنونی» که لابد اقتصاددانان از آن خبر ندارند باید گوش به حرف دولتیان داد که لابد از همه چیز خبر دارند. اوضاع آشفته کنونی و بازگشت تلاطم به بازارها نتیجه این رویکرد غیر‌منطقی است که صاحبان قدرت سیاسی بر تداوم آن اصرار می‌ورزند. بزرگ‌ترین معضل اقتصادی کنونی کشور تورم افسارگسیخته است که باید با اتخاذ سیاست‌های منطقی بر آن مهار زد. تامین کسری بودجه دولت از طریق فروش اوراق بدهی دولت، البته با نرخ‌های واقعی بازار و نه با نرخ‌های دستوری تحمیلی، نخستین و مهم‌ترین گام است که به‌نظر می‌رسد مسوولان بانک مرکزی کم و بیش بر آن آگاهند. تصور برخی مسوولان دولتی مبنی‌بر اینکه با هدایت نقدینگی به بورس که عمدتا جذب بازار ثانویه سرمایه می‌شود، می‌توان تورم را کنترل کرد اشتباه است و اساسا منجر به انتقال پول از یک حساب بانکی به حساب بانکی دیگری می‌شود. بنابراین، تشویق برخی مقامات دولتی برای ورود مردم به بازار سهام کاری نادرست است و از آن بدتر اعلام حدود «واقعی» شاخص بورس است که نشان از سمپتوم «دانش کامل» دارد. این گونه سخنان چون اغلب متضمن پیش‌بینی‌های نادرستند به اعتبار دولت لطمه می‌زند و موجب گسترش عدم‌اطمینان و سردرگمی بیشتر میان مردم می‌شود. مسوولان محترم دولتی هرچه کمتر درباره اوضاع متلاطم بورس سخن بگویند بهتر است چون ممکن است وعده‌ها و پیش‌بینی‌های نادرستشان برای دولت عملا تعهد ایجاد کند و آن وقت ورود دولت به این بازار فاجعه‌ای بسیار بزرگ‌تر از ماجرای «حل» معضل موسسات اعتباری خودسر پدید خواهد آورد. 

DonyayeEghtesad

شرق؛ اقتصادایران سرمایه ‌داری رفاقتی و غارتی است

شرق در مطلب اصلی خود با عنوان«دو راهی بنیاد با مستضعفان» به اقدام جدید بنیاد پرداخته است. این روزنامه می‌نویسد:  کار بنیاد مستضعفان از بازپس‌گیری کاخ مرمر و املاک خیابان فرشته، نیاوران، کوهک و... به شوره‌زارهای خوزستان رسیده است. روزی که پرویز فتاح، رئیس بنیاد مستضعفان، روی کار آمد، وعده داد که اموال این مجموعه را پس می‌گیرد. او گفت اموال بنیاد متعلق به مستضعفان بوده و گلوگیر است و به دنبال این اظهارنظر در اقدامی پسندیده شناسایی و بازپس‌گیری املاک بنیاد مستضعفان را در دستور کار قرار داد. اما جای تعجب است که در ادامه از اقدامات به سراغ روستایی رفته که ساکنان آن کشاورزان و کم‌بضاعتان هستند. ساکنان روستای ابوالفضل واقع در شهرک زردشت خبر از اقدامات بنیاد مستضعفان برای تخریب روستایشان داده‌‎اند؛ خبری که با توجه به مواضع اولیه رئیس بنیاد مستضعفان، درباره حفظ حقوق مظلومان، باورش هم کمی سخت است. ساکنان روستای ابوالفضل که در مجموع 25 هکتار وسعت دارد، اسنادی در دست دارند که نشان می‌دهد از سال 64 تا 70، بخشی از اهالی روستا از طریق طرح سلمان، آب کشاورزی برای کشت گندم و جو و سبزی و صیفی در اختیار داشته‌اند، اما بعد از تخریب کانال فرعی برای ساخت‌وساز شهرک زردشت، آبرسانی به آنها متوقف می‌شود. این سند نشان می‌دهد اهالی روستا سابقه‌ای نزدیک به سکونت 40‌ساله در محل دارند اما بنیاد مستضعفان خود را مالک زمین آنها معرفی کرده و مانع ارائه خدمات و کد روستایی به محل سکونتشان می‌شود. مهم‌ترین سؤال این روزهای مردم روستای ابوالفضل که نزدیک به 300 خانوار هستند، این است که اگر وظیفه بنیاد مستضعفان رسیدگی به قشر محروم است، چه کسی محروم‌تر از ما؟

عکس اصلی صفحه یک این روزنامه هم به گفت‌وگوی حسین راغفر، استاد اقتصاد دانشگاه الزهرا و پژوهشگر فقر و رفاه اجتماعی با رویکرد اقتصاد سیاسی اختصاص یافته است. او در بخشی از این گفت‌وگو می‌گوید: من اسم[نظام اقتصادی ایران] را کاپیتالیستی نمی‌گذارم، اینها شعارهایی است برای برچسب‌زدن به مخالفان، من اسمش را نظام سرمایه‌داری رفاقتی و غارتی می‌گذارم. نظام سرمایه‌داری رفاقتی یا به تعبیر من «غارتی» نتیجه‌ای جز غارت منابع ملی در پی ندارد. این نظام سرمایه‌داری رفاقتی، ویژگی‌های خاص خودش را داشته و سه مؤلفه اصلی دارد: 1 – دسترسی سهل و آسان به منابع بانکی برای دوستان و رفقا؛ یعنی اینکه کسانی که در موضع قدرت نشسته‌اند، فقط منابع عمومی را در خدمت منافع گروهی، فامیلی و حزبی و سیاسیِ همسو با خودشان قرار می‌دهند؛ بنابراین یک شبکه قوم‌وخویشی شکل می‌گیرد که دسترسی به تسهیلات بانکی را برای دوستان و رفقا فراهم می‌کند. مثال عینی آن اینکه، در پایان دولت هشتم جمع دیون معوق غیرقابل وصول به نظام بانکی 12 هزار میلیارد تومان بود اما این رقم در پایان دولت دهم 160 هزار میلیارد تومان می‌شود و همین یکی از دلایل اصلی بحران بانکی در کشور شد. چون برای دوستان و رفقا با تلفن سه ‌هزار میلیارد تومان تسهیلات می‌گرفتند و اگر مدیر بانک مخالفت می‌کرد، برکنار می‌شد! ویژگی دوم، توزیع فرصت‌های انحصاری و شبه‌انحصاری است. ما در ایران سلطان سکه و ارز، سلطان شکر، سلطان قیر، سلطان میوه و مانند آنها داریم! اینها امتیازاتی است که نظام سرمایه‌داری رفاقتی در اختیار و انحصار چند نفر قرار داده است. سومین ویژگی هم دستکاری در نظام اقتصادی عرضه و تقاضاست. چند میلیون دلار گوشی همراه وارد می‌شود، سپس تعرفه واردات را به‌شدت افزایش داده و ممنوع می‌شود! مثل نمونه اخیر که وارادت گوشی بالای 300 دلار ممنوع شد، درحالی‌که پیش از این تصمیم، سه‌برابر آن چیزی که در سه‌ماهه اول سال گذشته گوشی همراه وارد شده بود، واردات داشته‌ایم و قیمت‌ تلفن همراه ناگهان به نفع افراد خاصی افزایش می‌یابد!‌شاخصه اصلی این نظام سرمایه‌داری رفاقتی، ناکارآمدی در تخصیص منابع و رشد نابرابری در توزیع است. اتفاقی که در اتحاد جماهیر شوروی افتاده بود، کسانی که عضو «پولیت‌برو» بودند و همین‌طور خانواده آنها، از منابع کشور هرطور که دوست داشتند بهره می‌بردند، پسر فلان وزیر، پسر فلان مقام حزب کمونیست از همه چیز برخوردار می‌شدند؛ بدون مانع، اما مردم امکان دسترسی به منابع را نداشتند. تنها چیزی که برای آنها و آن نظام اقتصادی و سیاسی مهم بود، اثبات وفاداری به نظام کمونیستی بود و معیار دیگری مطرح نبود. چنین نظام اقتصادی منطقا دوام نخواهد آورد و دیدیم که دوام نیاورد.

Shargh

اعتماد؛ مرثیه عبدی بر مدرک‌گرایی جامعه ایران در 4دهه اخیر

اعتماد مطلب اصلی خود را به سفرهای شهروندان در ایام کرونا اختصاص داده است. این روزنامه در مطلبی با عنوان«سفرهایی به مقصد کرونا» این سفرها را نقد کرده است. 

عباس عبدی فعال سیاسی اصلاح‌طلب در سرمقاله امروز اعتماد با عنوان« اینجوری شده!» به نقد وضعیت فرهنگی و اجتماعی کشور پرداخته است. او در بخشی از یادداشت خود آورده است:«ما امروز می‌بینیم که ارزش‌ها عوض شده. در رژیم گذشته همه همت‌ها و توجهات این بود که آدم خانه خوب داشته باشد، ماشین خوب داشته باشد، روابط خوب داشته باشد با مراکز قدرت و «ما امروز می‌بینیم که ارزش‌ها عوض شده. در رژیم گذشته همه همت‌ها و توجهات این بود که آدم خانه خوب داشته باشد، ماشین خوب داشته باشد، روابط خوب داشته باشد با مراکز قدرت و زرق و برق‌ها زندگی را راه می‌انداخت. امروز برعکس شما می‌بینید که ارزش‌ها در جامعه عوض شده. دیگر امروز لباس اتوکشیده، ماشین پرزرق و برق و ماشین گنده‌تر و خانه گنده‌تر و حتی پست بزرگ‌تر و اینها هیچ یک دلیل انتخاب و سند ارزش و جاذبه برای حرکت انسان در جامعه ما نیست. یک پاسدار با یک شخصیت بزرگ نظامی، مثلا رییس ستاد فرقی میان خودشان نمی‌بینند. آثار تحول روحی در اجتماع ما در همه ابعادش به چشم می‌خورد حتی در کارهای ظریفی مثل مدرک‌خواهی و از این قبیل. سابقا همه درس می‌خواندند و همه هدف‌شان این بود که برسند به آن دانشنامه که عکس‌شان را با آن سندی که دکترای‌شان و لیسانس‌شان را معرفی می‌کند، نشان بدهند. امروز دیگر اینها ارزش ندارد، صلاحیت‌ها ارزش است. تحصیل اینجوری شده، کار کردن اینجوری شده، پست گرفتن اینجوری شده، استفاده از نعمت‌های دنیا اینجوری شده، مجموعه ارزش‌ها در جامعه ما جایش را با گذشته عوض کرده و این نهایت اوج عظمت تحول روحی یک جامعه است که ما امروز داریم.» (سخنرانی آقای هاشمی در نماز جمعه 24/11/1360)  اشتباه نمی‌کنید. این مطلب بخشی از سخنان آقای هاشمی‌رفسنجانی در نماز جمعه ۳۹ سال پیش است. ولی اگر این سخنان را بخواهیم با وضعیت امروز جامعه ایران تطبیق دهیم چگونه باید بیان شود؟  واقعیت این است که جز بخشی از سخنان ایشان که درباره صلاحیت بود، به نظرم بقیه نکات مطرح شده در آن زمان درست بود. درباره صلاحیت قطعا ارزش نبود نه اینکه ضد ارزش بود، بلکه ارزش درجه دوم بود و اتفاقا بی‌توجهی به همین مورد است که کم‌کم ارزش‌های دیگر را نیز تغییر داد. امروز که به جامعه نگاه می‌کنیم، نه تنها به همه آن ارزش‌ها بازگشته‌ایم، بلکه در مواردی به شکل مبتذل هم بازگشت صورت گرفته و چندین پله بدتر از گذشته شده است. ما به یاد نداریم که در رژیم گذشته مدرک تحصیلی به خودی خود ارزش محسوب می‌شد، بدون اینکه نشانگر صلاحیت علمی باشد. مدرک مهم بود. ولی نشانه صلاحیت بود (به‌طور نسبی) و معنی نداشت که مدرک کیلویی داده شود. ما به یاد نداریم که نمایندگان آن مجلس فرمایشی مدرک‌سازی کرده باشند. البته سندسازی برای بالا کشیدن زمین وجود داشت، ولی مدرک‌سازی تحصیلی بی‌معنی بود، زیرا مدرک باید معرف صلاحیت علمی می‌بود که اگر نمی‌داشت، آبرویش می‌رفت. در گذشته سراغ نداشتیم که در حد وزیر مدرک جعلی از آکسفورد تهیه شود. من به یاد ندارم که برای کسب مقامات این نوع سندسازی‌های امروزی برای سابقه و مدرک و... انجام شود. البته می‌دانیم که مقامات آن زمان نیز عموما در محل‌ها و خانه‌های به نسبت مجلل و بزرگ و در شمال شهر ساکن بودند، همچنان که الان هم همین طور است. آن زمان هم داشتن روابط خوب با مراکز قدرت مثل الان مهم بود و البته نه مهم‌تر از الان. پس چه شد که در 4 دهه گذشته همه آن مسیر را که آمده بودیم، بازگشتیم و بدتر از پیش شدیم؟ مثل یک گلوله توپی که روی یک سطح شیب‌دار با انرژی اولیه زیاد به روی شیب و به سمت صعودی بفرستیم، یکجا انرژی تمام می‌شود و پس از کاهش سرعت می‌ایستد و سپس بازمی‌گردد و هر چه پایین‌تر می‌آید به علت وجود شتاب مثبت، سرعت آن بیشتر و بیشتر می‌شود. چرا در چنین وضعی قرار گرفته‌ایم؟  پاسخ این است که آن تغییرات بر اساس انرژی متراکم انقلاب بود. انرژی که در مقطع کوتاهی به وجود می‌آید. یک خانمی تعریف می‌کرد که اوایل انقلاب قرار بود، برویم اجناس یکی از کاخ‌های مصادره شده را صورت‌برداری کنیم. اشیای بسیار گران‌قیمت و لوکس بود که طی چند روز صورت‌برداری شد. در روز آخر فردی که ما را به این کار گمارده بود، گفت هر کدام‌تان برای دستمزد می‌توانید یکی از این اشیا را با خود ببرید!! و به ما برخورد که اصولا چرا چنین پیشنهادی به ما شده است که دستمزد بگیریم، آن هم از این اجناس لوکس!! البته الان پشیمان است که ‌ای کاش برداشته بود!! همه جا ما از این نوع خاطرات شخصی کم نداریم.  این تحول به این علت است که حکومت گمان می‌کرد بر اساس انگیزه‌های فردی و اخلاق زاهدانه و انقلابی و نصیحت می‌تواند این مسیر را ادامه دهد، در حالی که این غیرممکن است. اتفاقا نصیحت‌کنندگان نیز این راه زاهدانه را ادامه ندادند. چرا چنین می‌شود؟ چون اولین کسی که به هر دلیل از آن اجناس به عنوان دستمزد برمی‌داشت که بعدا برداشتند نفرات بعدی هم به او اقتدا می‌کردند که کردند. حتی می‌خواستند گذشته را هم جبران کنند!! مساله این است که در بلندمدت نمی‌توان این تحول ارزشی را با اتکای به انگیزه‌های شخصی و نصایح اخلاقی حفظ کرد. توضیح این ادعا مفصل است. باید ساختارهایی ایجاد می‌شد تا آن ساختارها به حفظ این ارزش‌ها کمک کند که متاسفانه این ساختارها حفظ نشد، سهل است که بدتر از آن هم ایجاد شد. این ساختارها بسیار گوناگون هستند. از ساختار نفی بازار گرفته تا برقراری گزینش و ردصلاحیت‌ها و فقدان شفافیت تا برسیم به عملکرد دانشگاه آزاد که یکی از نمونه‌های آن است.

Etemaad

کیهان؛ از حضرت آقا هزینه نکنید

کیهان سرمقاله امروز خود را به حواشی بحران کرونا اختصاص داده است. جعفر بلوری می‌نویسد: یکی از گروه‌هایی که با آمدن این ویروس، بی‌آبرو شد، غرب و تمدن غربی بود که سال‌ها «پز» آن را می‌دادند. کفتارهای سیاسی فارسی و انگلیسی‌زبان نیز طبق روال همیشه، جزو دسته «بی‌آبروها» بودند. این قشر، به‌ویژه فارسی‌زبان‌هایشان حتی پیش از ورود این ویروس نحس به ایران، برنامه‌ها تدارک دیده بودند که، با گرفتار شدن خودشان و بسیاری از کشورهای مدعی دنیا و نمایان شدن واقعیت‌های مهمی ‌در غرب و اینجا در شرق و ایران (که شاید بدون کرونا، هرگز «رو» نمی‌شد)، تیرشان به سنگ خورد و نتوانستند آن‌طور که باید، از آن، سوءاستفاده کنند. کفتارها شکست خوردند اما، هرگز متوقف نشدند.... در این‌باره گفتنی‌هایی هست: با شیوع کرونا در ایران، یکی از مهمترین کارویژه‌هایی که برای لشکر رسانه‌ای دشمن تعریف شد، زدن «دین» (اینجا اسلام) و «اخلاق دینی» بود. این را می‌توان از تلاش‌های عجیبی که در همان ساعات نخست ورود ویروس به ایران و برای معرفی شهر مقدس قم به‌عنوان منشأ شیوع این ویروس در ایران و حتی در منطقه می‌کردند، متوجه شد. امروز هم اگر به رسانه‌هایشان مراجعه کنید، متوجه خواهید شد که، این خط رسانه‌ای شاید مفتضح شده اما تغییر نکرده و هرگاه گزارشی راجع به این ویروس در ایران منتشر می‌شود، تصاویری انتخاب می‌گردد که در آن، یک روحانی یا یک خانم چادریِ ماسک‌زده، در حال قرائت مثلا قرآن است!

کیهان در ادامه می‌نویسد: بی‌آبروها با نزدیک شدن به ایام ماه محرم، پروژه تازه‌ای را با همان هدف کلید زدند. این‌بار هدف، مثل همان هدفِ نخستین‌شان زدن دین، اخلاق و هیئتی‌ها بود؛ حذف عزاداری برای امام حسین(ع) به بهانه، به خطر افتادن جان مردم بود. تلاش می‌شد، با انتشار اخبار جعلی و جهت‌دار، زمینه را طوری فراهم کنند که، با شروع احتمالی موج‌های بعدی کرونا، این قشر مقصر معرفی شود. اما انتشار تصاویر منظم و با فاصله عزاداران که برخی از آنها حتی منظم‌تر از رژه‌های نظامیان بود، این جریان ضد دین را رسوا و برای بچه‌مذهبی‌ها اعتبار و آبروی تازه آورد. مذهبی جماعت این‌بار نیز عملاً نشان داد، حفظ جان خود و دیگران را، جزو واجبات دینی می‌داند لذا، رعایت پروتکل‌های بهداشتی را بهتر از هرکس دیگری، هم بلد است و هم رعایت می‌کند.

کیهان در پایان می‌نویسد:اما اینکه چرا به دین و اخلاق دینی حمله می‌کنند، قطعا یک پاسخ ندارد اما یکی از این پاسخ‌ها، نگرانی است که از جانب «کارایی» این طیف دارند. آنها جمهوری اسلامی ناکارآمد می‌خواهند. حقیقتی که چند روز پس از وقوع هر یک از این حوادث و بلایا، دلیل آن معلوم می‌شد. بچه‌مذهبی‌ها و روحانیون جزو نخستین گروه‌هایی بودند که، در کنار داوطلبان مردمی، به کمک کادر درمانی و مردم شتافته و بعضا حتی در بیمارستان‌ها به قیمت جان خود یا عزیزانشان، به خدمت صادقانه می‌پرداختند و دشمن، این را نمی‌خواهد چرا که، یکی از رموز اصلی موفقیت کم‌نظیر ایران در کنترل این ویروس (لااقل در اردیبهشت‌ماه)، قطعا وجود همین روحیه و فرهنگ دینی و اخلاقی در کشور بود و راز حمله به این قشر از سوی کفتار‌ها نیز، به همین نکته باز می‌گردد! راز افتضاح کشورهای مدعی مثل آمریکا در مدیریت کرونا نیز، نبود همین روحیه و اخلاق است. آنها اگر جایی اخلاق را هم رعایت می‌کنند، در شرایط غیربحرانی است و نگاهشان به اخلاق نیز سودمحور است.

حسین شریعتمداری مدیرمسئول این روزنامه در ستون نکته روز می‌نویسد:مدتی است که برخی از مسئولان محترم در دولت و یا شخصیت‌های مطرح در سایر مراکز و نهادها وقتی درباره عملکرد خود -به حق و یا به ناحق- مورد سؤال قرار می‌گیرند، برای توضیح و یا خدای نخواسته توجیه آن، نام مبارکحضرت آقا را به میان می‌کشند و اصرار دارند فلان اقدام خود را به رهبر معظم انقلاب نسبت بدهند و یا برگرفته از نظر حضرت ایشان معرفی کنند! در این خصوص با دو نوع متفاوت رو‌به‌رو هستیم که اگرچه ماهیت جداگانه‌ای دارند ولی هر دو‌نوع مذموم و ناشایسته است.

الف- در نوع اول مسئولانی جای دارند که در انجام وظایف و مسئولیتی که برعهده داشته‌اند موفق نبوده و احیاناً خسارت‌های فراوانی به‌بار آورده‌اند. این عده با سوءاستفاده از متانت و بردباری حضرت آقا و برخی ملاحظات ایشان، ادعا می‌کنند که تمام آنچه انجام داده‌اند از  ابتدا تا انتها به دستور رهبری و تحت اشراف و نظارت حضرت ایشان بوده است! بدیهی است این ترفند نمی‌تواند کارساز باشد چرا که حضرت آقا نه فقط نظرات خود را درباره مسائل کلان و سرنوشت‌ساز کشور به وضوح و با صراحت اعلام می‌فرمایند بلکه درخصوص برخی از مسائل جاری که افکار عمومی را به خود مشغول داشته است نیز دیدگاه خود را بیان می‌کنند و مردم در مقایسه نظرات آقا با آنچه برخی از مسئولان به حضرت ایشان نسبت می‌دهند به آسانی سره را از ناسره تشخیص می‌دهند، اگرچه، احتمال ایجاد توهم برای برخی از ساده‌اندیشان نیز دور از انتظار نیست!

ب- در نوع دوم مسئولانی مورد نظرند که در افکار عمومی به عمد و یا به سهو، نسبت به عملکردشان تردیدی ایجاد شده است. این عده اگر قصد روشنگری داشته و این روشنگری را ضروری بدانند، می‌توانند موضوع را همراه با مستندات آن برای ملت توضیح بدهند و از آنجا که عملکرد خود را خالی از نقص و خلل می‌دانند، بدیهی است که توضیح و روشنگری آنها بر دل مخاطبان می‌نشیند ولی بعضاً دیده شده، توضیح درباره عملکرد خود را، با استنادهای پی‌در‌پی به حضرت آقا همراه می‌کنند! به‌گونه‌ای که ممکن است مخاطب با این توهم رو‌به‌رو شود که انگار تمامی عملکرد آنان (از «بای» بسم‌الله تا «تای» تمت)

زیر نظر مستقیم حضرت آقا صورت پذیرفته است!

۳- و بالاخره باید گفت حضرت آقا، رهبر، مراد و مقتدای مسلمانان جهان و صد‌ها میلیون از آزادگان و سایر ادیان و مذاهب و یا مکاتب دیگر هستند. [مردم]راضی نیستند کسانی از سهم آنها برای مسائلی که به آنها ربطی ندارد هزینه کنند.

KayhanNews

 

اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    کارگزاری مفید