امروز رئیسجمهوری در ترسیم برنامههای کلان تاثیر نزدیک به صفر دارد/ حذف عقلا از عرصه مدیریت اتفاقی نیست، ضرورت صحنه موجود است
به گزارش اقتصادنیوز؛ «محمدحسین کریمیپور»، پژوهشگر اقتصادی و رئیس پیشین کمیسیون کشاورزی اتاق ایران در میزگرد «تجارت فردا» که با حضور دو اقتصاددان دیگر «داود سوری» و «فرشاد فاطمی» درباره عملکرد شخصیتهای تأثیرگذار کشور در سال ۹۸ برگزار شد، گفت: کشور دارد هزینه بسیار بزرگی برای اختلاط دو مکانیسم حکمرانی متفاوت میدهد. یک مکانیسم حکمرانی متمرکز و یک مکانیسم حکمرانی سهقوهای. این اختلاط ممکن است کشور را متلاشی کند. آن سیستم متمرکز، مغز راهبردی و مدیر اصلی کشور است. اما کشور باید یک قواره سنگین سهقوهای شکسته بسته قفلشده سنگین گیج حیرانی را هم بهدوش بکشد. طبعاً کسی هم پاسخگوی نتیجه فعل حکمرانی نیست.
محمدحسین کریمیپور درباره شخصیتهای تأثیرگذار در فرآیندهای سیاسی، اقتصادی و ... گفت: طبعاً هر قدر ساختارهای مدنی جامعه، کمتر توسعهیافته باشد، حکمرانی از خصوصیات فردی چهرهها و افراد بیشتر اثر میپذیرد. جوامعی که زیر سلطه قواعد مکتوب، ساختارهای جاافتاده و سازمانهای قدرتمند زندگی میکنند تا حد زیادی اثر خصوصیات فردی حاکمان را مهار میکنند. ترامپ اگر در عراق دهه 80 حاکم بود خیلیخیلی فراتر از آمریکای امروز میتاخت. ایران هم از تاثیر سنگین سیاستمداران، مستثنی نیست.
وی افزود: از اینرو خوب است و خردزاست که ما صحنه تحولات را از پنجره افراد راهبردی هم بنگریم. این نگاه در صحنه سیاست و عرصه اقتصاد و دیگر صحنهها قطعاً میتواند راهگشا باشد. فکر میکنم از این منظر، کشور (که سطح بالایی از تمرکز قدرت را تجربه کرده و میکند) وضع خاصی دارد. کشور در مرحله تحول و تغییر عمیق متاثر از آرا، افکار و روش مدیریت یک چهره قدرتمند و بازیگر اصلی قرار دارد. بقیه بازیگران صحنه حکمرانی، بل بقیه سازمانها و ارکان، نسبت به این بازیگر بزرگ، تبعی، فصلی و در تاثیرگذاری کمفروغ مینمایند. میشود این تاثیر را پسندید یا مثل بنده آن را نقد کرد اما نمیشود عمق تاثیر این روش خاص حکمرانی بر کیان کشور را انکار کرد. باور دارم حکمرانی در سدههای اخیر کمتر با چنین عمقی، امکان تحول در ماهیت و حتی فیزیک ایران را فراهم کرده باشد. اما این ارتفاعی از تحلیل است که شاید به یک میز تعاطی اقتصادی در استاندارد دیالوگ امروز کشور، نپردازد. فکر میکنم مذاکرات این جلسه در سطوح پایینتر خواهد بود. اما هژمونی شخصیت و سنگینی تاثیراتش در همه عرصهها و صحنهها از جمله اقتصاد غیرقابل انکار است. این تاثر اینقدر بزرگ است که از هر منظری به ایران امروز نگاه کنیم از ملاحظه آثار آن ناگزیر خواهیم بود.
این اقتصاددان در ادامه با بیان اینکه «قدرت در صحنه سیاست ایران در یکجا متمرکز است» افزود: بقیه، سهمهای عرضی از قدرت دارند که محدود و قابل تفسیر و روزبهروز قابل تعیین حدود تنگتر است. خیلی سربسته عرض میکنم، امروز یک معاون وزیر در حد قوانین تاسیس وزارتخانه و قوانین عمومی کشور بازی نمیکند. اینها موانعی نیست که روزانه به آن برخورد میکند، بلکه گاهی به توصیهها و خطوط اقتضایی سلیقهای روزانه آن مرکزیت اعمال قدرت، برخورد میکند. با اینکه من از فضا دور هستم ولی با دیدن دوستان به نظر من میرسد این شکل از توصیهها هیمنه بیشتری از قوانین و برنامهها و توپ و تشر وزیر و رئیس دارد. خلاصه یک وزیر بیش و پیش از آنکه نگران پاسخگویی به رئیسجمهور یا مجلس یا دلنگران انطباق با احکام بودجه و برنامه باشد، باید صدبار بیشتر، نگران کسب رضایت دیگران باشد. به همین علت، خیلی نباید وقتمان را صرف این کنیم که رئیسجمهوری میخواهد چه کار کند یا چهکار کرده است. خوب واقعاً رئیسجمهوری چه کاره است؟
وی ادامه داد: امروز رئیسجمهوری در ترسیم برنامههای کلان کشور تاثیر نزدیک به صفر دارد. حتی در مدیریت کلان عملیات اجرایی تاثیر محدودِ غیر پایایی دارد. یعنی اگر خطی و برنامهای هم در دولت حاصل شود با هشدار یک مسوول امنیتی میانی میتواند متوقف شود یا تغییر کند. در روابط خارجی در خیلی عرصهها مثل دنیای عرب یا روابط با غرب، دولت عملاً یک مجری تشریفاتی بیش نیست. اگر روزی آقای خاتمی گفت رئیسجمهوری یک تدارکاتچی است، امروز باید گفت رئیسجمهوری یک شخص حیران و سرگردان است که هیمنه و ظاهر رنگ و رو رفتهای دارد اما محل حمله همهکس است.
وی با ذکر اینکه ارادتی به شخص آقای روحانی ندارم گفت: هر کس دیگری هم رئیسجمهوری باشد من معتقدم باید بهعنوان رئیس دولت، هیمنه و اختیارات معنیدار داشته باشد. حداقل قدرتی که در تعریف دموکراسی سه قوهای باید در قوه اجرایی و دیگر قوا وجود داشته باشد، امروز عملاً وجود ندارد.
وی ادامه داد: شما مجلس را نگاه کنید. کس دیگری باید تصمیم بگیرد که چه کسی قابل ورود است چه کسی قابل ورود به مجلس نیست. سلطه آن قدرت اصلی در مجلس و نماینده نیز وجود دارد که کسی بیاید که به چه رای دهد و به چه رای ندهد و رایی هم که میدهد برای آنکه به قانون تبدیل شود، یکی از همان پنجرههای قدرت اصلی باید بگوید که این قبول است یا نیست. من میخواهم بگویم کشور دارد هزینه بسیار بزرگی را برای اختلاط دو مکانیسم حکمرانی متفاوت میدهد. یک مکانیسم حکمرانی متمرکز و یک مکانیسم حکمرانی سه قوهای. این اختلاط ممکن است کشور را متلاشی کند. آن سیستم متمرکز، مغز راهبردی و مدیر اصلی کشور است. اما کشور باید یک قواره سنگین سه قوهای شکسته بسته قفلشده سنگین گیج حیرانی را هم بهدوش بکشد. طبعاً کسی هم پاسخگوی نتیجه فعل حکمرانی نیست. تداوم این ضایعه ظاهر و باطن کشور را بیاعتبار میکند.
این پژوهشگر با بیان اینکه «این ویترین گاهی کنار میرود و پشت صحنه دیده میشود، گفت: قدرتمندان غیور پشت صحنه گاهی سرک هم میکشند و داد و فریاد هم میزنند و ویترین را در عیان پس و پیش میکنند. من شخصیتهای دولت را (چه آنها که دکور بودن را پذیرفتهاند و چه آنها که توهم تاثیر راهبردی داشته یا دارند) با این وضعیت نگاه میکنم.
کریمیپور تصریح کرد: ببینید قدرت و ساختار اعمال قدرت یک موجود زنده، هوشمند و غیور است. قدرت ارگان جانداری است که برای بزرگتر شدن و زنده ماندن و توسعه خود تلاش میکند. گاهی در لحظاتی اصل «پری رو تاب مستوری ندارد/ چو در بندی ز روزن سر برارد» سبب میشود صاحبان قدرت تذکر عیان دهند که اصل زور کجاست و چه کسی موثر است و چه کسی نیست. در این چند سال اخیر ادبیات آنها به صورت فاشی دارد مطرح میکند که این همه آوازهها از کجا بود. خیلی نباید وقت گذاشت که مثلاً آقای دژپسند در وزارت اقتصاد چه میکند. اصلاً آقای دژپسند چه عددی در قواره تصمیمگیری این مملکت است؟ هیات دولت اساساً در این قواره نیست. یک بازیگر ماهر و مسلط در مفهوم جهانی آن مانند آقای ظریف (که اگر کشورهای دیگر او را داشت از کنار آنچه استفادهها نمیبرد) اساساً در بنیان سیاست خارجی ایران چه نقشی دارد؟ سیاست خارجی ما از المانهایی متاثر است که ظریف حتی از کنار آنها نمیتواند بگذرد. پس تفسیر عملکرد چهرههای دولت چه ارزشی دارد؟
کریمی پور گفتمان فیمابین آقای یزدی و آملیلاریجانی را تفسیری از شرایط کشور دانست و گفت: آدمها اگر میخواهند بدانند کشور ما چگونه اداره میشود باید به مکاتبه این دو فقیه بزرگوار نگاهی بیندازند. در این صورت قواعد قدرت واضحتر دیده میشود. سال گذشته تمام ساختارهای امنیتی در همه عرصهها، جلوه خیلی بیشتری داشتند. از محیط زیست گرفته تا اقتصاد تا سیاست خارجی و داخلی! باید پرسید که چه قواعدی چنین اجازهای داده که کشور اینطور اداره شود؟ همان قواعد در اقتصاد کشور نیز وجود دارد. همان قواعد در برنامهریزی نیز وجود دارد. همان قواعد در ایجاد و نحوه فعالیت پارلمان نیز هست.
این پژوهشگر درباره وضعیت قوه مقننه نیز گفت: شما نگاه کنید ما اگر بگوییم نقش رئیس پارلمان در کشور چیست باید گفت او بیشتر از هرجای دنیا یک اسپیکر است. در نگاه به صحنهها من میتوانم بگویم در یکی دو سال آینده این وضعیت علنیتر خواهد شد و آن قدرت اصلی در همه صحنهها دارد به جلوه میآید و واضح میشود. من تصور میکنم در یک دید کلان اتفاقی که در مجلس افتاد و آن قدرت باطن به صورت علنی و بیتعارف مجلس را ساخت (و من تشکر میکنم از این صداقت رخ داده) این اتفاق سال بعد نیز در شکلدهی دولت هم میافتد. من امیدوارم این تغییر، در نحوه پاسخگویی هم بروز کند. در بازه 84 تا 92 هم، ظاهر و باطن قدرت یکدست شد. اما یک توهم شرقی از اینکه «پاسخگویی در شأن قدرت نیست» تداوم داشت. امیدوارم قدرت بداند که جامعه ایران تغییر کرده و اینبار فراتر از تغییر ظاهر صحنه، نتیجه میخواهد. قدرتی که قرار شود پاسخگو شود باید بهطرف کارایی برود. پاسخگویی بالاخص در اقتصاد، اکسیر بهبود رفتار حکومت چه در اقتصاد و چه در عرصههای دیگر است.
محمدحسین کریمیپور درباره اهمیت دستگاه قضایی نیز گفت: قوه قضائیه یکی از قوایی است که مردم برخورد گسترده، نزدیک و موثر با آن دارند. ممکن است من با اداره ارشاد منطقه ارتباط داشته باشم ولی غالباً تاثیر آن بر زندگی من زیاد نیست. ولی وقتی یک پرونده ملکی یا خسارت منجر به فوت در دادگاهی دارم، ممکن است قوام خانواده من را به مخاطره بیندازد. به همین علت فکر میکنم مردم نسبت به قوه قضائیه حساسیت و قضاوت گسترده و دقیقی دارند.
این تحلیلگر اظهار داشت: رئیسی از ارکان اصلی شکلگیری قوه حاضر در چهار دهه اخیر بوده و خوب و بد قوه را میشود به او هم نسبت داد. به گمان من یک باور ماندگار که از قبل از انقلاب به ارث رسیده آن است که اگر پروندهای داری باید دنبال کسی باشی که زنگ بزند و سفارشت را بکند. متاسفانه درست یا غلط، حول برخی محاکم گفته شده که اگر پروندهای داری باید ببینی حرف چه کسی آنجا نفوذ دارد. من لااقل در میان تجار و سرمایهگذاران این ادبیات را میشنوم. آن روز که این فضا شروع به تغییر کرده باشد و صاحب پرونده از گشتن دنبال سفارش و کارچاقکن بترسد و ناامید باشد و به حجت و برهانش بچسبد، حرکت ضدفساد رئیسی موفق خواهد بود. ایشان محور درستی را تقویت کردهاند که باید مبارزه با فساد از درون قوه آغاز شود. چند ده نفر از قضات پاکسازی شدهاند. من خیلی منتظر هستم ببینم که برخی از پروندههای بزرگی که قضاوتهای ملی درباره آنها شکل گرفته است، آیا پاکسازی و رسیدگی رئیسی به قضات آنجا هم خواهد رسید؟
وی در ادامه با اشاره به «پرونده ترور شهدای هستهای که چند ده متهم به تلویزیون آمدند و اعتراف کردند و حتی یکی از آنها هم اعدام شد و نهایتاً با مداخله از درون حکومت پروسه زیر سوال رفت و آنها آزاد شدند»، گفت: این پروسه علاوه بر بخش زندان و بزن و بکوب آن، یک بخش رسیدگی مانند احکام، دادسرا و قاضی و... داشته است. توقع این است که آقای رئیسی سوال کند کدام قاضی و کدام دادستان و با چه پروسهای رسیدگی کردهاند؟ مگر میشود دهها متهم که از اساس هیچکاره بودهاند، خودشان داوطلبانه قصه قابل باوری از کار تیمی با سرویسهای خارجی را با تمام جزئیات بسازند که در رسیدگی دادسرا و دادگاه موجه نماید؟ برخورد با پروسه فساد درون قوه قضائیه، بیشتر سراغ یکسری افراد ناآشنا و گمنام رفته. رفتن سراغ قضات آسمانجاه دارای پشتیبان و پروندههای جیز، میتواند محکی برای صداقت رئیس قوه باشد. البته من تا امروز جز ماجرای طبری چیز زیادی از چنین رویهای نمیبینم. روح مشکل قضاوت در ایران آن چشمبند فرشته عدالت است. آن چشمبند یک مسخرهبازی اساطیری نیست بلکه کل مساله سلامت قضایی در آن است: وقتی قاضی پشت میز مینشیند، باید علی (ع) و یهودی در چشمش حین رسیدگی یکسان باشند. بنا به تعریف علی (ع)، که حقوق مدرن هم آن را امضاء میکند، چشمبند بنا بوده خیر سرمان، برای امیرالمؤمنین (ع) هم بالا نرود چه برسد برای حاکم یا افسر امنیتی یا مقام مافوق! قاضی به یک کتاب قانون نگاه میکند و باید بگوید کار من انطباق مصداق با این کتاب است و نه حتی با سلیقه و تمایلات این و آن. تمام! این قصه در ایران نقض شد. در زمان شاه اینطور بود که ما میگفتیم آقای قاضی آن چشمبند باید باشد و محکم هم باشد ولی اگر کسی از فعله دربار سفارش کرد آن چشمبند را کمی بده بالا. غافل از آنکه اگر چشمبند به توصیه قدرت برای یکی بالا داده شد، قاعدتاً فرداروزی قاضی برای محبوب یا مطلوبی هم چشمبند را بالا میدهد و حالش را میبرد و این فساد قضا عادت میشود. این گرفتاری قوه قضائیه است و من آثاری از تغییر این روال نمیبینم. این یک روال شاهنشاهی قدیمی است که قاضی را یکی از عمله دربار فرض میکند و میل قدرت را در قضاوت استثنا میداند. اصلاح این رویه تغییرات ریشهای و پایهای فرهنگی میخواهد که باید از شخص حکمران شروع شود. مثل کوفه علی (ع)، باید من یکلاقبا صدایم در شکایت از هر صاحب قدرتی ولو خلیفه بلاد اسلام و برادر رسول خدا (ص) نلرزد. حرکت بدین سمت افسانه نیست. خیلی از کشورهای جهان در این مسیر حرکت کردهاند.
محمدحسین کریمیپور در بخش دیگر این میزگرد درباره عملکرد قوه مقننه و شخص علی لاریجانی به عنوان رئیس پارلمان ضمن اعلام همراهی با نظر دیگر حاضران بحث مبنی بر اینکه «در چارچوب بضاعت جعبه مدیریت نظام، آقای لاریجانی چهره عاقلتر و مثبتتری بود» گفت: فهمی که ایشاننسبت به توسعه، اقتصاد، محیط زیست، آب پیدا کرده بود، معقولتر از غالب سرنوشتسازان کشور بود. اما من فکر میکنم این یک اتفاق نیست که عقلا دارند از عرصه مدیریت کشور حذف میشوند. این یک ضرورت صحنه موجود است. صحنه موجود از افراد، عقل راهبردی نمیخواهد بلکه تقدیس و اجرای راهبردی را میخواهد که از بالا میآید. پس طبیعی است آقای لاریجانی با کسی در حد آقای قالیباف عوض شود که اهل فکر راهبردی نیست و حتی توان فکری لازم را برای حفظ تعادل دخل و خرج شهرداری ندارد. شنیدهام زمانی که ایشان کاندیدای ریاستجمهوری بود تیمش یک استراتژی سفارش داد. کار مشاور منجر به تولید چند جلد کتاب شد. کتاب آماده بود اما هرگز منتشر نشد. چون ایشان به مفاهیم پایه آن برنامه نتوانست مسلط شود. نمیدانم این داستان چقدر معتبر است اما به شناختی که از او دارم میآید. آقای قالیباف از این جنس است. ایشان تونل میزند! اتوبان میسازد. اگر میسازد مدیریت کلان اقتصاد آن را نمیداند. این است که امثال شریفیها، زیر دستش سالها خطا میکنند. الان اگر ادعاهایی که از شورای شهر میآید درست باشد، معادل چند سال درآمد سازمان، بدهی بالا آورده. این یعنی نابود کردن یک سازمان. یک پل هوایی عجیب و غریب ساخته شد که کسی نفهمید ابتدا و انتهای آن کجاست و چه اولویتی در شبکه توزیع ترافیک داشت. پل بزرگ و کت و کلفتی بود و خیلی خوب هم دیده میشد. این عشق به شوآف درد مجلس ایران است که آقای قالیباف آن را تشدید خواهد کرد. من یک مثال بزنم. کشور در گسیختگی بین تعداد پروژه تکمیلی سد و تعداد شبکه تکمیلشده، شاخص است. وقتی سد ساخته میشود برای جمع کردن آب است، وقتی آب را جمع کردید اگر آن را نبرید و همینجور یک جایی بماند ساختار زمین را به هم میزند چراکه ایجاد تالاب میکند. در حالی که این آب جمع میشود که در یک شبکه پخش شود و به شهرها و روستاها برای استفاده از حوزه کشاورزی و صنعت و شرب و... برود. ما تعداد بسیار زیادی سد داریم که از نیمهعمر مفید آنها گذشت ولی شبکه توزیع آنها تکمیل نشد. سدهایی عمر مفید آن تمام شده ولی شبکه تکمیل نشد. سد یک هیکل عظیم و دیدنی دارد که میتوان با آن عکسهای زیبا انداخت از اینرو طرفداران زیادی دارد. شبکه توزیع که یک چیز بسیار گسترده و غیرقابل عکسبرداری موثر است، طرفدار ندارد. نماینده مجلس طرفدار سد است. اقتصاد سیاسی، بیش از هر چیز داستان امراض روح بشر است. این بیماری جدی است که در مجلس و کلاً در کشور وجود دارد و آقای قالیباف مستعد است که آن را گسترش دهد.
کریمیپور با بیان اینکه کشور با گسیختگی برنامه و رفتار بر اساس برنامه مواجه است، تصریح کرد: مجلس در کشورهای مختلف چند کار انجام میدهد. یکی اینکه قواعد بالادستی کشور را تنظیم میکند. در ایران متاسفانه این مساله تکهپاره شده است. ابلاغیههای بالادستی و چشمانداز جایی خارج از مجلس تهیه میشود. وقتی اینها کنار برنامههای پنجساله قرار میگیرد انبوهی از اسناد ضد و نقیض بالادستی را شکل میدهند که قابل اجرا و ارجاع نیست. کار دوم مجالس تصویب قوانین تخصصی است. قانون آب، قانون خاک، قانون تجارت، قانون ورشکستگی و... که آنها هم خیلی جاها مقید به انواع ابلاغیههای بالادستی تخصصی شده. کار بعد که خیلی مهم است تدوین بودجههای سالانه است که در واقع برش تقویمی برنامه توسعه بالادستی باید باشد. مجلس کنونی در همه اینها به شدت محدود و بلاتکلیف است. وقتی برنامه اخیر را تدوین میکردند، ابلاغیه مفصلی آمد که مجلس باید در این فضا برنامه بنویسد! آن برنامه بعد باید به شورای نگهبان برود و حاکمیت اصلی آنجا باز اعمال نظر میکند. من شنیدم که از جایی، عدد رشد سالانه هدف برنامه را تکلیف میکردند. در تمام دنیا، عدد رشد طبق تعریف باید خروجی ماتریکس ریاضی بزرگ برنامه باشد نه داده ورودی.. طرفه آنکه آن عدد کذابی که محقق نشد، کسی مسوولیت رشد منفی این سالها را هم به گردن نمیگیرد، همه سرود پیروزی میخوانیم.
وی افزود: مجلس در اینچنین فضایی خیلی ضعیف و کماثر شده. تا توانسته قانون تولید کرده است. قانونهایی که در این کشور حاکم نیستند. انبوه قوانین بالادستی عملاً به شوخی شبیه هستند. من چند مثال بزنم. در تمامی برنامههای پنجساله جمهوری اسلامی و ابلاغیهها، خودکفایی محصولات اساسی کشاورزی تکلیف شده است. نمیگوید خوداتکایی، خودکفایی!! ولی در هیچ دورهای، جز یک دوره کوتاه زمان آقای خاتمی ما در دانههای روغنی به ده، پانزده درصد هم نرسیدیم. در هیچ دورهای به خواسته خودکفایی غذا نرسیدیم. علاوه بر دانه روغنی در ذرت و جو هم واردکنندهایم. تکلیف کاهش اضافهبرداشت انباشتی منابع آب هکذا. صد مثال میشود زد! اما همین تکالیف طوطیوار در همه برنامههای پنجساله کشور و ابلاغیههای بالادستی تکرار و ابلاغ میشود. اسناد بالادستی در حاکمیت ایرانی، افسانه جن و پری است. چشمانداز را نگاه کنید. از سند چشمانداز 15 سال گذشت و کمتر از پنج سال آن باقیمانده است. در غالب اهداف چشمانداز شکست فاحش خوردیم. روح چشمانداز این است که رقبای منطقهای را باید در همه شاخصهایش، پشت سر بگذاریم. در سال 1404 باید در همهچیز از همه کشورهای منطقه جلوتر باشیم. یکسری اعداد مرتبط با سال اول چشمانداز بوده و یکسری اعداد الان وجود دارد. مثلاً در درآمد سرانه و تولید صنعتی و هر شاخصی که سند چشمانداز تعریف کرده شما ما را با عربستان، ترکیه و امارات مقایسه کنید. پسرفتی که ما نسبت به امارات و قطر داریم در غالب این شاخصها نسبت به 15 سال پیش ترسناک است. ما غالباً نهتنها نتوانستیم فاصله را با اینها بپوشانیم بلکه در قالب شاخصهای مهم، گسیختگی بسیار عمیق شده است.
این اقتصاددان در ادامه بحث گفت: مجلس مدتهاست که در رأس امور نیست و اساساً گاهی کار ذاتیاش دست دیگری است و در جریان امور نیست. مجلس یک بوروکراسی بزرگ کمفایده است که تاثیر آن در تقسیم پول نفت و پول و بودجه عمومی در بودجههای سالانه است. این مجلس بیمار است. هیچوقت از خاطرم نمیرود که یک قانون بهرهوری کشاورزی پنجصفحهای وارد کمیسون کشاورزی مجلس شد و یک قانون 20صفحهای غیرمرتبط با کشاورزی از مجلس خارج شد. چرا؟ چون صحنه کمیسیون اینگونه بود که گروههای ذینفع میآمدند و مسائلی که ربطی به مساله بهرهوری کشاورزی نداشت را ماده میکردند و درون این قانون میگنجاندند. همان هم رفت صحن و تصویب هم شد. برخی موارد این قانون با قوانین مادر مغایرت داشت. اما واقعیت این است که در آن لحظه قرار بود برخی از این قانون استفاده ببرند و دیگر هیچچیز دیگری اهمیت نداشت.
کریمیپور در پایان درباره شخصیت سردار سلیمانی نیز گفت: من از ریشه به سیاست خارجی جاری و بسته منطقهای آن که آن مرحوم مجریاش بود، نقد دارم. اما وقتی به ایشان که مدیر سیاست منطقهای جاری بود، نگاه میکنم، آن چیزی که ایشان را از جامعه مدیران کشور در چشم من متمایز میکند این است که «صاحب مروت» و «اهل فکر و مشورت» بود.
وی اضافه کرد: در روزگاری که قدرت و مروت با هم جمع نمیشوند و صاحب رای مستقل بودن خرج دارد، اینها او را در میان سایر قدرتمندان ایرانی شاخص کرد. ما از حضرت زینالعابدین (ع) نقل داریم وقتی که فتنه مدینه اتفاق افتاد و مردم بر امویان شوریدند، بعضی از بزرگان بنی امیه که در فاجعه کربلا موثر بودند، زن و فرزند را به خانه امام بردند و آنجا امانت گذاشتند و فرار کردند. امام (ع) از خانوادههایشان پرستاری و سرپرستی کرد تا به مردانشان پیوستند. مروت که میگویم اینجور عظمت روح را میگویم. سلیمانی یکجور شیعهای بود که از این عوالم بویی برده بود. اینکه شما میبینید از مرجع شیعی تا یک شیخ نقشبندی تا یک شیخ عشیره تا یک سیاستمدار کرد لائیک تا یک فرمانده آمریکایی برای او احترام قائل هستند و میتوانند با او دیالوگ برقرار کنند، بخشی از این به خاطر آن جوهر مروت شیعی و آن شعور گفتوگو و تلاش برای مفاهمه است که امروز در ایران گم کردهایم.
این تحلیلگر افزود: قصه او با همایون صنعتی را که زمانی دوست محمدرضاشاه و سالها رئیس ایرانی بنیاد فرانکلین یعنی سفیر فرهنگی آمریکا در ایران بود همه شنیدهاند. کسی که توسط سلیمانی از زندان آزاد میشود. با او به جبهه میرود و معاون تدارکات یگان حاج قاسم میشود و تا همین اواخر که همایون مرد، حاج قاسم به بالینش سر میزد و برایش وقت میگذاشت و با او گپ میزد و از خردش استفاده میکرد. در محیط کرمان او بین اصلاحطلب و غیراصلاحطلب، مذهبی و غیرمتشرع، مسلمان و غیرمسلمان دوست و رفیق داشت. برای من این جذاب است که سلیمانی خیلی از جنگهایش را با دیالوگ و مذاکره و تقسیم غنایم و روابط شخصی برد. اینکه دشمنانش میگویند سلیمانی هوشمندترین ژنرال خاورمیانه است، در منطقهای که فرماندهان جریانهای نظامیاش غالباً ملاعمر و بغدادی و گلبدینطور بودهاند از اینجور خصلتهای حاج قاسم نشات میگیرد. نیروهای مسلح در تحولات آتی ایران و در منطقهای با اینهمه دشمن مترصد ویرانی و تجزیه ایران، نقش مهمی را در حفظ کشور به عهده دارند. وجود کسی مثل سردار سلیمانی در پیشانی این نیروها، واقعاً مغتنم بود.
*متن کامل میزگرد «داود سوری»، «فرشاد فاطمی» و «محمدحسین کریمیپور» که در سالنامه «تجارت فردا» به چاپ رسیده است در روزهای آینده منتشر میشود.