دارو هم کالای لاکچری شد؟

به گزارش اقتصادنیوز، روزنامه اطلاغات نوشت:درد بیماری برای بیمار است و درد مضاعف بیماریهای سخت برای اطرافیان بیمار. دارو، تنها یک سوی وسیله بهبود است و سوی دیگرِ بهبود، آرامش و امید است.
این امید بیش از آن که از سوی خود بیمار به وی القا شود، در عهده ناگزیرِ اطرافیان اوست؛ و البته دارو یکی از در دسترسترین وسایل امیدآفرینی و آرامشزایی است….و اما آیا اطرافیان بیمار، امروزه به همین «در دسترسترین»، دسترسی دارند؟
سئوال را جور دیگری بپرسیم:
«دسترسی» دارو نیز آیا باید همانند تفاوت دسترسی در دیگر امور عادی و جاری زندگی باشد که هرکس توان بیشتری داشت، مثلا از رستوران بهتری بهرهمند شود و هرکه نداشت، به نان خورش خانگی بسنده کند؟ آیا دارو هم جزو تجملات فانتزی زندگی است که هرکه مثلا بر فرزند کودک یا نوجوانش خواست باجی بدهد، فلان ابزار لاکچری تفریحی و تفنّنی را در اختیارش بگذارد و هرکه نداشت، همان گردوبازی خانگی را به فرزندانش توصیه کند؟(اگر همین گردو هم امروز لاکچری نشده باشد!)
جور دیگری هم میتوان پرسید:کسانی که در گلوگاههای اقتصاد و معیشت مردم نشستهاند و در تنگناهای این مردم، گشادراههای رفاه خویش را هرروز پهنتر میکنند، و از جمله ممکن است در شاهراه واردات دارو وتیغ بر شاهرگ بیماران خاص و غیرخاص بکشند، درد بیدارویی را چندبار حس کردهاند؟ درد گرانی و لاکچریشدنش را چه؟ اصلا جاییشان برای درد حساس مانده و نبضشان برای احساس رنج، تپشی را گذاشته؟
اگر حکیم ناصرخسرو قبادیانی احتمال این را میدادکه در پس هزارسال بعد از او روزگاری خواهد آمد که خیل عظیمی از مردمان، بدون آنکه کمترین شناسایی نسبت به او داشتهباشند، در خیابانِ همنامش در به درِ دارو به قیمت هزار جلد دیوان او خواهند شد، لقای شعر و دیوانش را به عطایش میبخشید و حتی از نام و نانش درمیگذشت…. و اگر دلالان و سررشتهدارانِ دارو، کمتر معرفتی نسبت به آن حکیم میداشتند، لااقل نام آن خیابان را از زینت خسرو ناصری میزدودند و مثلا میگذاشتند: خیابان دارو نادری!
ارسال نظر