ترجمه مقاله رایان مک میکن، منتشر شده در وبسایت بنیاد لودویگ فون میزس

فرق لیبرالیسم و نئولیبرالیسم در چیست؟!

سرویس: اخبار اقتصادی کدخبر: ۷۶۰۲۲۵
اقتصادنیوز: از نظر لودویگ فون میزس، نئولیبرال‌ها -در مقایسه با سوسیالیست‌های متعصب- نسبتاً لیبرال بودند، اما مداخله‌گرایانی بودند که از بانکداری مرکزی و دولت بوروکراتیک و نظارتی حمایت می‌کردند.
فرق لیبرالیسم و نئولیبرالیسم در چیست؟!

به گزاش اقتصادنیوز، رایان مِک‌مِیکِن، سردبیر وبسایت موسسه لودویگ فون میزس، در این مقاله به تفاوت لیبرالیسم و نئولیبرالیسم می‌پردازد.

محمد هندی در اکوایران نوشت: پر‌بیراه نیست اگر بگوییم در تاریخ نظریه‌ سیاسی مدرن،‌ هیچ واژ‌ه‌ای بیشتر از لیبرالیسم مورد سو‌ءتعبیر واقع نشده است. مفهومی که برای توضیح ایده‌هایی همچون بازار آزاد و دولت محدود، وضع شده است را چپ‌های ضد سرمایه‌داری طی دهه‌‌ی سی میلادی و با تغییر معنای آن به ضد آن چیزی که در قرن نوزدهم از آن فهمیده می‌شد، مال خود کردند.

البته لیبرالیسم هیچگاه کاملا معنای درست خود را در بیشتر جاهای جهان از دست نداده است. به عنوان مثال در کشورهای اسپانیایی زبان لیبرالیسم در لغت کماکان به معنای ایده‌ایست برای بازار و تجارت آزاد. فقط دست راستی‌های آمریکایی هستند که از از اصطلاح لیبرال برای تحقیر و تحدید چپ‌گرایان ضد ‌سرمایه‌داری استفاده می‌کنند. با این حال، حتی در آمریکا، با اینکه چپ‌ها از برچسب لیبرال برای توصیف خودشان اجتناب می‌کنند و از اصطلاح این روزها رایج‌ترِ «مترقی» (پروگرسیو) استفاده می‌کنند، باز به نظر می‌رسد کاربست «لیبرالیسم» به عنوان یک ناسزای سیاسی رو به کاهش است.

گویی داستان لیبرالیسم به قدر کافی بغرنج نبود که حالا باز هم با ورژن جدیدی از آن روبرو شده‌ایم. مفهومِ ناروشنِ «نئو‌لیبرالیسم»!

نئولیبرالیسم چیست؟ خب، به نظر می‌رسد که حداقل در میان منتقدانش، «نئولیبرالیسم» معمولاً چیزی بیش از «لیبرالیسم» نیست!

نئولیبرالیسم به مثابه اصطلاحی تحقیر‌آمیز برای لیبرالیسمِ لسه‌فری!

برای درک کاربرد رایج یک اصطلاح، مراجعه به ویکی‌پدیا ضرری ندارد، و در این مورد، در‌می‌یابیم که نئولیبرالیسم دقیقا همان لیبرالیسم است.

«نئولیبرالیسم اصطلاحی مناقشه‌برانگیز است که در درجه اول به تجدید حیات ایده‌های قرن نوزدهمی مرتبط با لیبرالیسم اقتصادی لسه‌فر در قرن بیستم اشاره دارد. این ایده‌ها شامل سیاست‌های گسترده‌ی آزادسازی اقتصادی مانند خصوصی‌سازی، ریاضت مالی، مقررات‌زدایی، تجارت آزاد و کاهش هزینه‌های دولت به منظور افزایش نقش بخش خصوصی در اقتصاد می‌شود.»

اما چرا این اصطلاح بحث‌برانگیز است؟ مساله از این واقعیت ناشی می‌شود که از این واژه در درجه اول به عنوان یک اصطلاح تحقیرآمیز استفاده می‌شود و نه به عنوان یک اصطلاح توصیفی با بار مثبت معنایی و برای اشاره‌ی صرف به یک ایدئولوژی.

در مطالعه‌ای که تیلور بوآس و جردن گانس-مورس بر روی ۱۴۸ مقاله در حوزه‌ی اقتصاد سیاسی که از این اصطلاح استفاده کرده‌اند، انجام دادند، دریافتند که اصطلاح «نئولیبرالیسم» تقریباً هرگز به معنایی مثبت به کار نرفته است. این مطالعه نشان داد که 45 درصد مواقع، از این اصطلاح به شیوه‌ای خنثی استفاده شده، اما در 45 درصد موارد هم، تصویری منفی از مفهوم لیبرالیسم ارائه شده است. و تنها ۳ درصد از نویسندگان از نئولیبرالیسم و بازار آزاد معنایی مثبت مراد کرده‌اند.

‌به عبارت دیگر، «نئولیبرالیسم» واقعا یک شعار ضدلیبرالی است.

بوآس و گانس-مورس در ادامه می‌گویند: «یکی از نشانه‌هایی که ما را قانع می‌کند نئولیبرالیسم بار منفی دارد این است که تقریباً هیچ‌کس خود را نئولیبرال نمی‌داند، اگرچه محققان اغلب دیگرانی را – از جمله سیاستمداران، مشاوران اقتصادی و حتی همکاران دانشگاهی خود را - را با این اصطلاح خطاب می‌کنند. در حالی که یک‌پنجم مقالات مربوط به نئولیبرالیسم به‌طور‌ مشخص به افراد دیگر به‌عنوان نئولیبرال اشاره می‌کنند، ما در تمام تحقیقاتمان، حتی یک نمونه‌ی حی‌و‌حاضر را کشف نکردیم که در آن نویسنده‌ای از این اصطلاح به‌عنوان توصیف خود استفاده کرده باشد.»

علاوه بر این، همانطور که بوآس و گانس-مورس اشاره می‌کنند، «نئولیبرالیسم» اغلب برای «اشاره به کاربست رادیکال و گسترده اقتصاد بازار آزاد که از نظر سرعت، دامنه یا جاه‌طلبی بی‌سابقه است» استفاده می‌شود. برای کسانی که می‌خواهند «معقول» یا غیر رادیکال به نظر برسند، دلالت‌های نئولیبرالیسم به عنوان طرفداری رادیکال از بازار آزاد، دلیل دیگری برای اجتناب از خود-هم‌ذات‌پنداری با این اصطلاح ارائه می‌دهد.

این عدم تمایل به هم‌هویتی با نئولیبرالیسم حتی سایت بنیاد میزس را هم در بر می‌گیرد. هرچند نه به دلیل اجتناب از رادیکالیسم. خود من به عنوان نویسنده‌ی این سایت، بیش از یک مقاله منتشر کرده‌ام که بین لیبرالیسم مکتب اتریش و به اصطلاح نئولیبرال‌ها تمایز قائل می‌شود. مقاله مروری فیلیپ باگوس با عنوان «چرا اتریشی‌ها نئولیبرال نیستند» بسیاری از این تمایزات را به تفصیل توضیح می‌دهد.

در مقاله‌ای دیگر، گیدو هولسمان نزاع خود لودویگ فون میزس علیه گروهی از نئولیبرال‌های اولیه در انجمن مونت پلرین را شرح می‌دهد. از نظر میزس، این نئولیبرال‌ها -در مقایسه با سوسیالیست‌های متعصب- نسبتاً لیبرال بودند، اما مداخله‌گرایانی بودند که از بانکداری مرکزی و دولت بوروکراتیک و نظارتی حمایت می‌کردند. در آن زمان، مانند اکنون، مشکل اصلی نئولیبرال‌ها حول محور گرایش همدلانه‌ی آنها نسبت به بانک‌های مرکزی ذاتاً ضد بازار و پول خلق شده توسط دولت می‌چرخید. برای آن دسته از ما که در جریان جزئیات بازار ایده‌های لیبرال هستیم، این تمایزات بسیار آشکار است. با این حال، برای چپ‌گرایان ضدلیبرال که از بیرون به ماجرا نگاه می‌کنند، اتریشی‌ها، شیکاگویی‌ها و نئوکلاسیک‌ها احتمالاً همگی تقریباً شبیه هم هستند. این «نئولیبرال‌ها» همگی حرف‌های خوبی در مورد بازار و تجارت آزاد می‌زنند، بنابراین همه آنها باید با آن نئولیبرال‌های صندوق بین‌المللی پول موافق باشند. یا حداقل گمان می‌رود که هستند. گذشته از همه اینها، آیا ما از صندوق بین‌المللی پول درباره اهمیت تجارت آزاد و بودجه‌های متوازن و محدود کردن هزینه‌های دولت چیزی نمی‌شنویم؟ این واقعیت که صندوق بین‌المللی پول از بانکداری مرکزی، کمک‌های مالی به بانک‌ها و معاملات شرکتی برای افراد دارای ارتباط سیاسی حمایت می‌کند، از نظر کسانی که فقط حمایت ظاهری صندوق بین‌المللی پول از بازارها را می‌بینند، پنهان می‌ماند و بعد ضدلیبرال‌ها، کریستین لاگارد، رئیس صندوق بین‌المللی پول و لودویگ فون میزس را یک کاسه می‌کنند!

برای مثال، در بریتانیا، به راحتی می‌توان مقالاتی یافت که نئولیبرالیسم را با سیاست‌های بازار آزاد ادعایی رونالد ریگان و مارگارت تاچر برابر می‌دانند. برای مثال، جورج مونبیوت در مقاله‌ای در گاردین، تاچریسم و ریگانیسم را طلایه‌دار هژمونی بازار آزادِ به اصطلاح خشنی می‌داند که حالا ما را به آه و ناله انداخته است!

یلن+و+لاگاردکریستین لاگارد، رئیس صندوق بین‌المللی پول و جنت یلن، رییس پیشین فدرال رزرو و وزیر سابق خزانه‌داری آمریکا

جنبش ضد نئولیبرالیسم کاملا یک جنبش ضد سرمایه‌داری است!

نائومی کلاین، منتقد همیشگی نئولیبرالیسم، محبوبیت جنبش برنی سندرز را شکستی برای نئولیبرالیسم می‌داند. او اخیرا در یک مصاحبه رادیویی اظهار داشت: حالا دیگر نئولیبرالیسم قافیه را باخته است. آنها در این ماجرا شکست خوردند، تا جایی که نه تنها برنی خودش را سوسیالیست می‌نامید و بابت آن عذرخواهی هم نمی‌کرد، بلکه این دعوا را مطرح می‌کرد که ما خواهان - نه کاهش شهریه- بلکه دانشگاه رایگان هستیم و حتی پا را فراتر هم گذاشت و حرف از ۱۰۰ درصد انرژی‌های تجدیدپذیر زد و مردم هم تشویق می‌کردند. و او هیلاری کلینتون را مجبور کرد که به جناح چپ متمایل شود. و ما همچنین دیدیم که حتی دونالد ترامپ مجبور شد قانون -کتاب قانون نئولیبرال- را کنار بگذارد، توافق‌نامه‌های تجارت آزاد را دور بیندازد، و قول دفاع از شبکه‌ی رفاه اجتماعی را بدهد تا برای خود پایگاه اجتماعی‌ بسازد.

به عبارت دیگر، از نظر کلاین، پیروزی در برابر نئولیبرالیسم، محیط زیست‌گراییِ چپ‌گرایانه، مخالفت با تجارت آزاد، «دانشگاه رایگان» و به طور کلی «حرکت به سمت چپ» را به همراه خواهد داشت. جای تعجب نیست که گاهی اوقات کلاین و دیگر مخالفان نئولیبرالیسم تصادفاً درست می‌گویند. آنها اغلب (به درستی) با قراردادهای تجاری‌ای مانند پیمان تجاری اقیانوس آرام مخالفت می‌کنند. اما، آنها این کار را به دلایل نادرستی انجام می‌دهند. آنها با این توافق‌نامه‌های تجاری مخالفت می‌کنند نه به این دلیل که امتداد دولت نظارتی و بنگاه‌دار هستند، بلکه به این دلیل که ضدلیبرال‌ها به اشتباه این قراردادهای تجاری را به هر حال تجارت آزاد واقعی و بازار آزاد مفید ارزیابی می‌کنند.

مخالفت هم با نئولیبرال‌ها و هم با لیبرال‌ستیز‌ها

نتیجه‌ای که مجبور به گرفتن آن هستیم این است که طرفداران ثابت قدم لیبرالیسم لسه‌فری، بین نئولیبرال‌های واقعی (با تعریفی که میزس به دست داده) و چپ‌های ضدسرمایه‌داری و ضد نئولیبرال گیر افتاده‌اند. اگر می‌توانستند، ضد نئولیبرال‌هایی مانند کلاین و سندرز با کمال میل کل صنایع را مصادره و ملی می‌کردند. کارآفرینی از بین می‌رفت، کسب‌وکارهای کوچک از چرخه تجارت خارج می‌شدند و بخش مالی - حتی بیشتر از آنچه که اکنون هست - به عنوان یک شرکت خصولتی عمل می‌کرد. در همین حال، نئولیبرال‌های حاضر در صندوق بین‌المللی پول و بانک‌های مرکزی جهان همچنان از طریق سیاست‌های پولی، با کمک‌های مالی به دوستان نزدیک خود در شرکت‌های بزرگ، اقتصاد جهانی را دستکاری می‌کنند و به طور کلی از سیاست‌ بنگاه‌داری دولت حمایت می‌کنند. در نهایت هر دو گروه همچنان تهدید قابل توجهی برای آرمان آزادی و اقتصاد آزاد محسوب می‌شوند.

 

ارسال نظر

پربازدیدترین‌ها
کارگزاری مفید