پشت پرده سفر تاریخی ترامپ؛ دوئل پنهان آمریکا و چین در خلیج فارس/ نقشه واشنگتن برای متحدانش چیست؟

به گزارش اقتصادنیوز، ژئوپلتیکال مانیتور با انتشار یادداشتی مدعی شد: سفر برنامهریزیشده دونالد ترامپ به خاورمیانه صرفاً یک تور نمادین نیست، بلکه حرکتی هدفمند برای نمایش قدرت است که از ضرورتهای اقتصادی داخلی، دگرگونی در معادلات ژئوپولیتیک جهانی و نقش محوری و مداوم کشورهای خلیج فارس در راهبرد منطقهای ایالات متحده نشات میگیرد. گرچه برنامه رسمی این سفر ممکن است همچنان در هالهای از ابهام دیپلماتیک باقی بماند، اما اهداف پنهان آن نشاندهنده دستور کاری کاملا محاسبهشده است؛ تضمین گشایشهای اقتصادی، تقویت پیامهای سیاسی برای افکار عمومی و تحکیم جایگاه آمریکا نزد متحدان قابلاتکایش در خلیج فارس، یعنی قطر، امارات متحده عربی و عربستان سعودی.
این سه کشور نهتنها ستونهای ثبات منطقهای محسوب میشوند، بلکه در عمل نقش بازوهای واسطهای ایالات متحده برای نمایش قدرت در منطقه را بازی میکنند؛ بیآنکه آمریکا مجبور به مداخله مستقیم نظامی باشد. از نفوذ انرژی و نقدینگی مالی گرفته تا میانجیگری در منازعات منطقهای، هرکدام از این کشورها داراییهای منحصربهفردی دارند که ترامپ بهدنبال بهرهبرداری از آنهاست. اما در این مسیر، او باید از میان میدان مین منافع متضاد، چندقطبیشدن جهانی و وفاداریهای متغیر عبور کند؛ بهویژه در سایهی افزایش نفوذ چین و نقش پیچیده روسیه.
حمایت مالی خلیج فارس از پروژه اول آمریکا؟
نگرانی اصلی ترامپ همچنان داخلی است؛ او باید به واشنگتن بازگردد و با دستاوردهای ملموس از این سفر، دکترین «اول آمریکا» را برای رایدهندگان اثبات کند. با بالا رفتن فشارهای تورمی ناشی از سیاستهای تعرفهای، ترامپ مشتاق نمایش توافقاتی است که سرمایههای خلیج فارس را به اقتصاد ایالات متحده تزریق کند؛ از جمله تعهدات سرمایهگذاری چندین میلیارد دلاری از سوی ریاض، دوحه و ابوظبی.
برخلاف دولتهای پیشین که به ظرافتهای دیپلماتیک اهمیت میدادند، ترامپ بهدنبال سیاست خارجی معاملهمحور است نه دیپلماسی بلندمدت. بیتوجهی آشکار او به عمان -احتمالاً بهدلیل امتناع مسقط از تعهد به سرمایهگذاریهای کلان- پیامی روشن به دیگر بازیگران منطقهای میفرستد؛ دسترسی به رئیسجمهور اکنون به میزان ارزش همکاری اقتصادی برای واشنگتن بستگی دارد. این رویکرد، پیششرط جدیدی برای تعامل دیپلماتیک با آمریکا تعریف میکند.
در این میان، یکی از نگرانیهای اصلی ترامپ، بهای نفت است. قیمتهای بالای انرژی تهدیدی برای تشدید تورم در داخل کشور بهشمار میآیند و روایت اقتصادی او را تضعیف میکنند. اما عربستان سعودی—پادشاه بلامنازع قیمتگذاری نفت—دلایل قاطعی برای حفظ قیمتهای بالا دارد؛ از توازن بودجه ملی گرفته تا تأمین مالی پروژههای زیرساختی عظیم در چارچوب چشمانداز ۲۰۳۰. بنابراین، مذاکره در اینباره بیشتر جنبه بدهبستان راهبردی خواهد داشت تا قانعسازی؛ ترامپ ممکن است در ازای امتیازاتی کوتاهمدت در تولید نفت، تضمینهای امنیتی گستردهتر یا قراردادهای تسلیحاتی به ریاض ارائه دهد.
با اینحال، هرگونه توافق در این زمینه، شکننده خواهد بود. کشورهای خلیج فارس اکنون بهخوبی آگاهند که اهرم انرژی یکی از معدود ابزارهایی است که به آنها قدرت چانهزنی برابر با واشنگتن میبخشد.
خط مقدم برای مهار چین
یکی از ابعاد کمتر مورد توجه این سفر، تلاش ترامپ برای بهرهگیری از دیپلماسی خلیج فارس در جهت پایان دادن به جنگ اوکراین است. ترامپ در کارزار انتخاباتی خود وعده داد که این جنگ را «در یک روز» پایان خواهد داد. این وعده هنوز محقق نشده و با تنگشدن فرصتها، ترامپ به خلیج فارس—بهویژه عربستان—بهعنوان کانالی مفید برای برقراری ارتباط با مسکو مینگرد. در اوایل سال ۲۰۲۵، عربستان میزبان مذاکرات پشتپرده میان آمریکا و روسیه بود و جایگاه خود را بهعنوان یک میانجی بیطرف تقویت کرد. ترامپ احتمالاً در این سفر، از ریاض علنا تقدیر خواهد کرد و همزمان برای راهاندازی ابتکار جدیدی از سوی کشورهای خلیج فارس برای پیشبرد آتشبس تلاش میکند. در صورت موفقیت، این دستاورد میتواند پیروزی بزرگی برای ترامپ در عرصه تبلیغات باشد و عربستان را به سطحی بالاتر در صحنه بینالمللی ارتقا دهد.
با این همه، فعل و انفعال های چین در این سفر نقش پررنگی خواهد داشت. ترامپ قصد دارد کشورهای خلیج فارس—نه فقط امارات، قطر و عربستان، بلکه هر شش عضو شورای همکاری خلیج فارس—را تحت فشار بگذارد تا از پکن فاصله بگیرند. واشنگتن خلیج فارس را خط مقدم رقابت راهبردی با چین میداند. اما این کشورها سیاست چندجانبهگرایی را دنبال کردهاند؛ تعامل اقتصادی با چین را حفظ کردهاند، در حالیکه همچنان به امنیت آمریکا وابستهاند. بنابراین، فشار بیش از حد ممکن است نتیجه عکس بدهد. ترامپ باید همتایانش در خلیج فارس را قانع کند—نه تهدید—که همسویی با آمریکا همچنان بهترین گزینه برای امنیت و پیشرفت آنهاست. این امر مستلزم انگیزههای اقتصادی قوی، بهویژه در زمینه همکاری امنیتی و تجارت فناوریهای پیشرفته خواهد بود.
عادیسازی روابط با اسرائیل یکی دیگر از محورهای اصلی خواهد بود. ترامپ بهدنبال آن است که عربستان را به پیوستن رسمی به توافقات ابراهیم ترغیب کند و از امارات بخواهد تعهدات خود را در این چارچوب فعالتر دنبال کند. اما بهای سیاسی چنین اقدامی با توجه به ادامه عملیات نظامی اسرائیل در غزه و حساسیتهای فزاینده افکار عمومی عرب، در حال افزایش است. پیشنهاد بحثبرانگیزی که اخیراً بهطور غیررسمی مطرح شده، استقرار یک پایگاه نظامی آمریکا در جزیره تیران در دریای سرخ است. این اقدام، گرچه میتواند در راستای مقابله با تهدید حوثیها به نفع امنیت آمریکا و اسرائیل باشد، اما ممکن است واکنش منفی شدیدی برانگیزد؛ نهفقط از سوی ایران و حامیانش در فلسطین، بلکه از طرف مصر نیز واکنش ها منفی است.
قاهره ممکن است این اقدام را را در راستای تضعیف ترتیبات امنیتی خود در کانال سوئز و سینا و تهدیدی علیه نقش منطقهایاش قلمداد کند. اگر ترامپ بیش از حد در این مسیر پیش برود، ممکن است مصر—یکی از شرکای دیرینه آمریکا—را از خود براند و به سمت چین یا روسیه سوق دهد. در چنین شرایطی، بازطراحی همکاری امنیتی راهبردی میان آمریکا، مصر و عربستان ضرورتی اجتنابناپذیر خواهد بود. در حالیکه ترامپ با فهرستی از درخواستها وارد منطقه میشود، کشورهای خلیج فارس نیز بازیگرانی منفعل نیستند. آنها نیز فهرست مطالبات راهبردی خود را دارند، از جمله بازنگری سیاست سوریه. کشورهای خلیج فارس—بهویژه عربستان—رهبری روند بازگشت سوریه به محیط عربی را بر عهده دارند؛ پس از آنکه بشار اسد در دسامبر ۲۰۲۴ از قدرت کنار رفت و احمد الشرع روی کار آمد.
رهبران خلیج فارس خواهان پایان رویکرد خصمانه واشنگتن و لغو تحریمهای قانون سزار هستند. با تعهد قطر و عربستان به تسویه بدهیهای سوریه به بانک جهانی، مشارکت خلیج فارس در بازسازی این کشور مستلزم همراهی واشنگتن است.
دومین خواسته ادعایی اعراب بازدارندگی علیه ایران و اسرائیل است. پایتختهای خلیج فارس نگران احتمال اقدامات یکجانبه ادعایی اسرائیل علیه ایران هستند، بهویژه در لبنان، سوریه و یمن. آنها نمیخواهند درگیر جنگی منطقهای شوند که به اقتصادشان لطمه بزند. به همین دلیل، احتمالاً از ترامپ خواهند خواست اسرائیل را مهار کند و ابتدا مسیر دیپلماسی را در پیش بگیرد.
با اینحال، همکاری نظامی حسابشده میان آمریکا و شرکای عرب منطقه برای مقابله با تهدیدات حوثیها و رفع بحران امنیت دریایی در دریای سرخ ضروری است. از دیگر موضوعات مورد بحث توافقهای فناوری و نظامی است. سختافزارهای پیشرفته نظامی—از جمله جنگندههای نسل جدید، سامانههای پدافندی و پهپادها—در صدر مطالبات بازیگران خلیج فارس قرار دارند.
عربستان همچنین ممکن است برای برنامه هستهای غیرنظامی خود، مشابه ایران، درخواست تأییدیه واشنگتن را مطرح کند. دسترسی به هوش مصنوعی و نیمهرساناها از دیگر موضوعات مطرح شده و قابل اعتنا است. امارات نگران محدودیتهای صادراتی آمریکا در زمینه چیپهای پیشرفته برای توسعه هوش مصنوعی است. ترامپ ممکن است در ازای سرمایهگذاری امارات در شرکتهای فناوری آمریکایی و فاصلهگرفتن از تأمینکنندگان چینی، این محدودیتها را کاهش دهد.
گزارشهایی هم از احتمال برداشتهشدن برخی محدودیتها در آستانه سفر ترامپ به ابوظبی منتشر شدهاند. در آخر ارائه تضمینهای امنیتی برای قطر نیز مورد توجه است. دوحه بهدنبال ادامه حضور نظامی آمریکا و تمدید جایگاه «متحد اصلی غیر ناتویی» خود است. همچنین، در پی حفظ حمایت سیاسی واشنگتن است، بهویژه در مواجهه با انتقادات کنگره درباره روابطش با حماس. قطر برای ایفای نقش میانجی منطقهای خود به انعطافپذیری دیپلماتیک نیاز دارد—امری که امیدوار است ترامپ آن را تضمین کند.
ارسال نظر