اعتبار ساختار نزد اعتبار فرد قربانی کرد

ضربه کاظم صدیقی به خودش به روایت عباس عبدی | هم ستاد نماز جمعه باخت هم صدیقی، بد هم باختند

سرویس: اخبار سیاسی کدخبر: ۷۳۵۲۰۹
اقتصادنیوز: عباس عبدی درباره کاظم صدیقی نوشت: با اعلام محکومیت پسر و عروس وی دو باره تقاضا برای حذف وی از نماز جمعه بالا گرفت. ولی با نهایت تعجب حتی پس از حمله اسراییل هم دو باره به نماز آمد و مردم را به تقوای الهی توصیه کرد!!
ضربه کاظم صدیقی به خودش به روایت عباس عبدی | هم ستاد نماز جمعه باخت هم صدیقی، بد هم باختند

به گزارش اقتصادنیوز، عباس عبدی، فعال سیاسی اصلاح طلب در کانال تلگرامی خود نوشت:

صادقانه باید گفت که هر چه براساس منطق متعارف و عقل سلیم نگاه کنیم، متوجه رفتار آقای صدیقی و ستاد ائمه جمعه و حتی دستگاه قضایی نمی‌شویم. در واقع هر اقدامی کردند نتیجه مطلوب را نگرفتند سهل است که به زیان آنان هم شد. به عبارت دقیق‌تر اعتبار ساختار را نزد اعتبار فرد قربانی کردند ولی در نهایت اعتبار این شخص را هم نتوانستند حفظ کنند که بدتر نمودند. در پایان هر دو باختند، بدجوری هم باختند. 

خبر مرتبط
کاظم صدیقی در ایستگاه آخر/ رویکرد متفاوت شورای سیاستگذاری نماز جمعه در قبال رفتار دو امام جمعه

اقتصادنیوز: ماجرای باغ ازگل و استعفای کاظم صدیقی از امامت نماز جمعه تهران، فراتر از یک پرونده شخصی بوده و نمادی از چالش‌های عمیق‌تری است که می‌تواند پیامدهای سیاسی و اجتماعی بلندمدتی به همراه داشته باشد.

به گمانم از ابتدا نفهمیدند این مسأله‌ای نیست که بتوان آن را لاپوشانی کرد و هر کوششی برای انکار آن، ماجرا را بدتر می‌کند. از ابتدا که خبر این فساد مطرح شد، ماشین جعل روشن شد. برای نجات خود پیاپی اخبار خلاف و ضد و نقیض به صورت رسمی و غیر رسمی از سوی مسئولین حوزه علمیه ازگل منتشر شد. ولی از آنجا که دروغگو کم‌حافظه است، خیلی سریع این دروغ‌ها آشکار می‌شد. در واقع متوجه نشدند که از برکات وجود اینترنت، به راحتی نمی‌توان هر چیزی را دروغ گفت و اطمینان داشت که آن دروغ‌ها رو نمی‌شود. 

دروغ‌های گفته شده دو اثر منفی داشت. از یک سو بیانگر اثبات و‌ اقرار به فساد بودند و از سوی دیگر قرینه این بود که اگر کسی دروغ بگوید پس به طریق اولی هر کار دیگری هم می‌کند؛ پس دروغ‌ها کارکردی منفی برای آنان داشت. آقای صدیقی در ابتدای ماجرا به دادستان نامه نوشت و مدعی شد که امضایش جعل، و انتقال ملک بدون اطلاع او انجام شده است. بنابراین طلبکار هم شد، گو اینکه باید فرزندش را مورد خطاب قرار می‌داد که نداد و تقصیر دیگرانی افتاد که کاره‌ای نبودند و‌ طبعا محکوم هم نشدند. 

دو هفته بعد این ادعا تکذیب شد زیرا با پای خودش به محضر رفته و سند را امضا کرده بود، در نتیجه مدعی غفلت شد! و از خدا استغفار کرد و از مردم با همه وجودش! عذرخواهی نمود و تعهد داد که ملک را باز گرداند. کم‌کم و در پشت صحنه رسیدگی قضایی آغاز شد، در حالی که این پرونده به وسیله مردم و افشاگران ضد فساد افشا شده بود و ربطی هم به دستگاه‌های نظارتی و کشف جرم نداشت. 

پس از رسیدگی قضایی به صورت چراغ خاموش پسر و عروس وی محکوم شدند و خودش بیگناه معرفی شد، در حالی که استغفار وی منتشر شده بود. در این فاصله و در نهایت تعجب و با انبانی پر از توصیه‌های اخلاقی به نماز جمعه بازگشته بود و ضربه بزرگی را به آن زد. گر چه پیشتر نیز استقبال از آن بشدت کاهش یافته بود. 

با اعلام محکومیت پسر و عروس وی دو باره تقاضا برای حذف وی از نماز جمعه بالا گرفت. ولی با نهایت تعجب حتی پس از حمله اسراییل هم دو باره به نماز آمد و مردم را به تقوای الهی توصیه کرد!!

یک عقل سلیم چه توصیه‌ای برای آقای صدیقی می‌کرد؟ دو فرض را در نظر بگیریم. اول؛ او خویش را در ذیل این نظامی که از آن بهره‌مند شده تعریف کرده و خود را در خدمت آن می‌داند. در این صورت اخلاق و عقل اقتضا می‌کرد که پس از افشای آن فساد، فوری از همه پست‌های خود استعفا دهد و از حکومت و مردم عذرخواهی کند و حتی بگوید که نمازگزاران ترجیحاً نمازهایی را که به امامت وی خوانده‌اند اعاده کنند. 

کسی که چنین وضعی دارد چگونه می‌تواند رئیس نهاد امر به معروف و نهی از منکر باقی بماند؟ او با کناره‌گیری کامل خود شاید می‌توانست تاحدی پرونده خودش را بسته و موج ایجاد شده را آرام کند. 

دوم؛ او نظام را برای خود و منافع و موقعیت خود بخواهد. این حالت بسیار نابخردانه است، زیرا اگر نظام ضعیف شود، چیزی برای او باقی نمی‌ماند که بخواهد حفظ کند، لذا اصل چنین حالتی نیز مخالف عقل سلیم است ولی حتی اگر چنین بود، آمدن به نماز و اصرار به حضور در عرصه عمومی نیز به زیانش بود و پرونده را باز نگه می‌داشت که همین گونه هم شد. 

اصولاً یک فرد ضعیف مثل وی در چنین شرایطی نباید در برابر امواج بزرگ ضد فساد بایستد. آن اندازه ایستاد که دوستانش به او توصیه کردند که کنار برد و نرفت، تا اینکه مجبورش کردند استعفا دهد، و حتی در این استعفا نیز دلایل و توجیهات غیر واقعی را ذکر کند که از نظر کسی پذیرفتنی نبود.

او نه تنها به خودش ضربه بزرگی زد، بلکه ضربه را به نظامش هم منتقل کرد. نظامی که، یا باید از آن دفاع می‌کرد و یا اگر هم از آن دفاع نمی‌کرد، حداقل تکیه‌گاهش می‌بود و نباید تضعیفش می‌کرد. این میزان درک و فهم سیاسی کسانی است که باید همه چیزشان را برای نظام خود بگذارند تا آن همه چیز را حفظ کنند. ولی دانسته یا نادانسته خلاف عقل سلیم عمل می‌کنند. 

وی تمایل به فعالیت علمی، تدریسی و تبلیغی را دلایل استعفای خود ذکر کرده، فعالیت علمی که شوخی است، ولی کسی تدریس می‌کند که درس بگیرد تا آن را منتقل کند. اگر خودش از این واقعه درس گرفت آنگاه درس بدهد. همه اقدامات او در این مدت ضد تبلیغ برای خودش و نظام برآمده از آن بود، آیا همین راه را می‌خواهد ادامه دهد؟ فاتحه!

 

ارسال نظر

پربازدیدترین‌ها
کارگزاری مفید