«دیپلماسی قهر» چین و یک منطق بیرحمانه | دشمن جدید شیجینپینگ کیست؟ | مجازاتها مرزی ندارند
به گزارش اقتصادنیوز، خشم دیپلماتیک چین از قانونی شبیه قانون پایستگی پیروی میکند: مقدار کل آن ثابت میماند، اما هدفها تغییر میکنند. بعضی کشورها، بهویژه کانادا و کره جنوبی، اخیراً دیگر مورد خشم چین قرار ندارند. اما در عوض، از ماه گذشته دوباره ژاپن پس از اظهارات سانائه تاکائچی، نخستوزیر این کشور که گفته بود اگر چین روزی به تایوان حمله کند، ژاپن ممکن است نیروهای مسلح خود را وارد عمل کند به دام قهر و غضب چینیها افتاده است. از دید چین، این حرف عبور از یک خط قرمز بود: دخالت در چیزی که پکن آن را مسئلهای کاملا داخلی میداند؛ آن هم از سوی کشوری که سابقهٔ اشغال بیرحمانه چین در جنگ جهانی دوم را دارد.
اقتصادنیوز: وزارت امور خارجه چین روز جمعه اعلام کرد که اظهارات تحریکآمیز اخیر نخستوزیر ژاپن درباره تایوان، باعث کاهش ایمنی و امنیت شهروندان چینی در ژاپن شده است و به آنها توصیه کرد که تا اطلاع ثانوی از سفر به ژاپن خودداری کنند.
اکونومیست در گزارشی نوشت: واکنشهای تند چین معمولا پیامدهای عملی و اقتصادی هم دارد. این بار، چین واردات غذاهای دریایی ژاپن را ممنوع کرده، به شهروندانش درباره سفر به ژاپن هشدار داده و کنسرتها و اکران فیلمهای ژاپنی را لغو کرده است.
یک لجبازی کودکانه
اما سؤال این است: چین با استفاده از چنین سلاحهای اقتصادیای در مناقشات دوجانبه دقیقا چه چیزی به دست میآورد؟ وسوسهانگیز است که این رفتارها را صرفا نشانه لجبازی کودکانه یا حتی نوعی خودزنی بدانیم. بهندرت پیش میآید کشوری در برابر تنبیه چین، سر تسلیم فرود بیاورد. خانم تاکائچی هم قرار نیست حرفش را پس بگیرد؛ بهویژه که واکنش خشمگین چین، موقعیت داخلی او را تقویت کرده است.
اما ماجرا عمیقتر از این حرفهاست. چین حدود دو دهه است که «دیپلماسی قهر» را به کار میبرد. هرچند بسیاری در خارج از چین این تاکتیکها را زمخت و ناشایست میدانند، اما منطق بیرحمانهای پشت آنها وجود دارد: در بلندمدت، این روشها واقعا در شکل دادن به رفتار کشورها مؤثرند.
به گفته یکی از دیپلماتهای ارشد در پکن، مهمتر از اینکه «چه کسی» مورد قهر و غضب قرار گرفته، همین مساله قهر است. همین امکان مجازات است که دولتها را وادار میکند با احتیاط فراوان پیرامون خطوط قرمز اعلامشده چین حرکت کنند.
مجازاتها مرزی ندارند
از نخستین نمونههای این رفتار میتوان به اوایل دههٔ ۲۰۰۰ اشاره کرد، زمانی که برخی رهبران جهان جرأت کردند با دالاییلاما، رهبر معنوی تبت که از نظر پکن یک جداییطلب خطرناک است دیدار کنند. بهمرور، چین دامنهٔ مجازاتهای اقتصادی را به طیف وسیعتری از تخلفات گسترش داد که شامل اعطای جایزهٔ صلح نوبل ۲۰۱۰ به یک فعال حقوق بشر چینی، درگیریهای دریایی با فیلیپین در ۲۰۱۲ و نصب سامانهٔ موشکی دفاعی آمریکا در کره جنوبی در ۲۰۱۶ میشد.
یک پایگاه داده که پژوهشگران استرالیایی آن را اداره میکنند، نزدیک به ۱۰۰ مورد استفاده از تجارت به عنوان سلاح را از سال ۲۰۰۸ تاکنون ثبت کرده که چین در حدود ۴۰ درصد این موارد، طرف آغازکننده بوده است.
چینیها صریح نیستند
چین معمولا این محدودیتهای تجاری را صراحتا بهعنوان «مجازات» اعلام نمیکند. اما زمانبندی و نوع تحریمها اغلب هیچ تردیدی درباره هدف واقعی آنها باقی نمیگذارد. در سال ۲۰۲۱، وقتی لیتوانی به تایوان اجازه داد در نام دفتر نمایندگی خود از واژه تایوان استفاده کند، صادرات لیتوانی ناگهان از سیستم گمرکی چین ناپدید و ارسال کالا به چین عملاً غیرممکن شد.
پس از آنکه کانادا در سال ۲۰۱۸ یکی از مدیران شرکت هواوی را برای استرداد به آمریکا بازداشت کرد، چین صادرات کانولای کانادا را به بهانهٔ مسائل ایمنی متوقف کرد. اگر خیلی محدود نگاه کنیم، به نظر میرسد این تاکتیکها موفقیت چندانی ندارند: کره جنوبی سامانه موشکی را نصب کرد و فشار چین بهتدریج فروکش کرد. لیتوانی هم با وجود پافشاری بر دفتر نمایندگی تایوان، کمکم صادراتش به چین را بازیافت. ژاپن هم بارها در فهرست «خاطیان» چین بوده است.
اما با نگاهی گستردهتر، روشن میشود چرا چین همچنان به این مسیر ادامه میدهد. پس از موج دیدارها با دالاییلاما در اوایل دههٔ ۲۰۰۰، دولتها بسیار محتاطتر شدند و اگر دیداری انجام شد، معمولاً در سطح مقامهای پایین بود. بسیاری از کشورها هم از سرنوشت لیتوانی درس گرفتند و همچنان از بهکار بردن نام «تایوان» در دفاتر نمایندگی خود پرهیز میکنند. استرالیا نیز که در سالهای اخیر هدف مسدودسازی واردات چین قرار گرفت، انتقادهایش از دولت شی جینپینگ را ملایمتر کرده است.
پکن هزینه زیادی نمیدهد
هزینهٔ مستقیم این سیاست برای چین اندک است. هرچند این اقدامات سر و صدای رسانهای زیادی ایجاد میکنند، اما معمولا محدود و قابل جایگزینی هستند: چین واردات موز از فیلیپین را کم میکند، اما از ویتنام بیشتر میخرد. لغو سفرهای گروهی گردشگران فقط خرج آنها را به مقصدی دیگر منتقل میکند. در مقابل، زیان شرکتهای کشور هدف اغلب سنگین است؛ چون بازار چین بسیار بزرگ است.
برخلاف دونالد ترامپ، چین در هنر اعمال فشار اقتصادی ماهر است: هدف این است که کمترین آسیب به خود وارد شود و بیشترین فشار دقیق و موضعی به طرف مقابل بیاید.
اعتبار بینالمللی چه میشود؟
اما آسیب این رفتار به اعتبار بینالمللی چین چه میشود؟ تجربه نشان میدهد هر کشوری که هدف ضرب چین قرار میگیرد، افکار عمومیاش برای مدت طولانی علیه چین میشود. محبوبیت چین در کره جنوبی پس از بحران موشکی سقوط شدیدی کرد و همچنان در سطحی بسیار پایین باقی مانده است. حتی کاناداییها و استرالیاییها هنوز بهطور کلی به چین اعتماد ندارند. چنین نگرش منفیای دست دولتها را برای بهبود روابط با پکن میبندد.
محاسبه ضمنی چین این است که بدنام شدن بهعنوان یک قلدرِ گاهبهگاه، هزینهای قابلتحمل است. شاید برخی گردشگران و سرمایهگذاران را بترساند، اما در عوض دولتهای خارجی حد و مرز خود را میدانند.
در مناقشه کنونی با ژاپن، دیپلماتهای پکن میگویند چین عمدا نشستهایی برگزار کرده تا روایت خود را توضیح دهد. استدلال آن این است که جامعه جهانی پس از جنگ جهانی دوم، حاکمیت سرزمین اصلی چین بر تایوان را به رسمیت شناخته و هر نشانهای از حمایت از استقلال تایوان، با شدیدترین پیامدها روبهرو خواهد شد.
چین ژاپن را مورد غضب قرار داده و این تنها به خاطر تنبیه پکن نیست، بلکه برای اینکه خطوط قرمزش را بزرگ و پررنگ نشان دهد که اگر کشورهای دیگر از این خطوط عبور کنند، باید منتظر بهایش باشند.
ارسال نظر