مقاله مشترک «جیک سالیوان» و «دانیل بنایم» در نشریه «فارین افرز»؛

یادداشت مشاور اوباما در امور ایران درباره ضرورت خروج آمریکا از خاورمیانه

کدخبر: ۳۳۸۹۹۱
اقتصادنیوز؛ «جیک سالیوان» مشاور دولت سابق آمریکا در امور ایران در یادداشتی مشترک با «دانیل بنایم» در نشریه «فارین افرز» به دلایل لزوم خروج نیروهای آمریکایی از غرب آسیا پرداخت.
یادداشت مشاور اوباما در امور ایران درباره ضرورت خروج آمریکا از خاورمیانه

سالیوان در این یادداشت، با اشاره به مطالبی که در دیگر نشریه‌های آمریکایی در این خصوص منتشر شده‌اند نوشت، واشنگتن باید حضور خود در غرب آسیا را کاهش داده و ردپای خود را در این منطقه کم‌رنگ کند.

وی در ادامه نوشت، دیگر گذشت آن زمانی که ۱۸۰ هزار نیروی آمریکایی در عراق می‌جنگیدند یا زمانی که قیمت صعودی نفت، به اقتصاد آمریکا کمک می‌کرد. همه‌گیری جهانی هراس انگیز ویروس کرونا این نکته را یادآور شد که آمریکا باید بر روی اولویت‌بندی‌های خود درخصوص چالش‌های فعلی و پیش رو تمرکزی دوباره داشته باشد.

بنابر این گزارش، بیش از هر چیز کاهش حضور آمریکا در غرب آسیا نیازمند رسیدن به تعادلی حساس است و رد پای آمریکا در منطقه باید به نحوی کم رنگ شود که نا امنی جدیدی در پس آن ظاهر نشود و به‌طور همزمان بازدارندگی و تأثیرگذاری مورد نیاز برای حفظ منافع کلیدی آمریکا در منطقه حفظ شود.

به باور نویسندگان، پاسخ دولت «دونالد ترامپ» رئیس جمهور آمریکا به این چالش دچار نوعی ناهماهنگی است که ناشی از امیالی متناقض برای خروج از منطقه و در عین حال حفظ فشار بر ایران است. ترامپ از یک سو مکرراً از خروج نیروهای آمریکایی از غرب آسیا حرف می‌زند و از یک سو ۲۰ هزار نیرو به این منطقه اعزام می‌کند. نتیجه چنین رویکردی برای هر دو طرف بدترین وضع ممکن را رقم زده است. ترکیبی از فعال بودن از نظر نظامی و منفعل بودن از نظر دیپلماتیک، چک سفیدی در اختیار شرکای منطقه‌ای گذاشته است که موجب شده به رفتارهای ثبات‌زدا و نگه داشتن منطقه در آستانه یک درگیری وسیع‌تر ادامه دهند.

در ادامه این یادداشت آمده است، راهبرد بهتر برای مواجهه با چالش‌های منطقه این است که آمریکا به طور همزمان از جاه‌طلبی‌های نظامی کاسته و از اهرم دیپلماسی برای تنش‌زدایی و ایجاد هم‌زیستی مسالمت‌آمیز میان بازیگران کلیدی منطقه استفاده کند. واشنگتن به دفعات تلاش کرده است از طریق نظامی خروجی‌هایی دست نیافتی ایجاد کند اما اکنون زمان آن رسیده که از دیپماسی فعال برای رسیدن به نتایجی پایدار بهره بگیرد.

سالیوان می‌نویسد، تا به اینجای کار گفت‌وگوهای انجام شده در راستای دیپلماسی منطقه‌ای بر این نکته تمرکز داشته است که چگونه ایران و یک دولت جدید دموکرات می‌توانند به توافق هسته‌ای بازگردند. خروج از مسیر رویارویی در زمینه مسائل هسته‌ای یک ضرورت واجب است اما این تنها زمینه دیپلماتیکی نیست که آمریکا باید در آن فعال باشد. آمریکا باید در راستای برپایی مذاکرات منطقه‌ای نظام‌مند با حمایت اعضای شورای امنیت سازمان ملل تلاش کند تا راهی برای کاهش تنش و خروج از آن و رفع بی‌اعتمادی در منطقه ایجاد شود.

در این یادداشت آمده است، ایران و عربستان سعودی به عنوان دو تصمیم‌گیر اصلی منطقه به احتمال زیاد در اوایل سال 2021 به‌دنبال ترمیم زخم‌های ناشی از کاهش بهای نفت و تأثیرات شیوع ویروس کرونا بر نظام سلامت و اقتصاد خود خواهند بود. بنابراین هردو خواستار احترام به حق حاکمیت یکدیگر خواهند بود و به چالش‌های داخلی خود خواهند پرداخت که می‌تواند پیشرفتی چشمگیر در روابط منطقه‌ای تلقی شود. اگر این شرایط با تشویق طرف‌های خارجی همسو شود می‌تواند فضایی قابل توجه برای مذاکره درباره یمن، سوریه و کشورهای حاشیه خلیج فارس نظیر بحرین و همچنین مسائل مهمی همچون امنیت ناوبری ایجاد کند.

نویسندگان همچنین می‌افزایند، مذاکرات منطقه‌ای برای دستیابی به صلح و امنیت نیازی به تشکیل نهاد یا معاهده‌ای جدید ندارد بلکه شامل چارچوبی جامع با دستورکار و ساختاری منعطف خواهد بود که در آن در بدو امر طرف‌های درگیر نیات یکدیگر را می‌سنجند. بهتر است برخی از این گفت‌وگوها با حمایت آمریکا اما بدون حضور این کشور صورت گیرد تا این اطمینان حاصل شود که کشورهای حاشیه خلیج فارس دور میز مذاکره احساس برابری خواهند کرد. دیگر گفت‌وگوها نیز باید ماهیت دوجانبه داشته باشند. در برخی دیگر نیز بازیگران کلیدی خارج از منطقه نظیر روسیه و اروپا باید دخیل باشند. در نهایت دیپلماسی مستقیم آمریکا و گفت‌وگو میان کشورهای منطقه با ایران می‌تواند به ثمر برسد.

سالیوان و بنایم در ادامه می‌نویسند، برای ایجاد دیپلماسی در منطقه، واشنگتن با دو سوال دشوار درخصوص چگونگی در کنار هم قرار گرفتن اولویت‌ها و خروجی‌های مورد نظر آمریکا مواجه است. مورد اول این است که چگونه طرح‌های ابتکاری جدید در منطقه تا چه حد به توافق هسته‌ای با ایران گره خواهد خورد. آمریکا در پیش بردن همزمان جلوگیری از روند غنی‌سازی اورانیوم در ایران و قطع حضور این کشور در سوریه شکست خورده است. می‌توان با دستور العملی جدید از طریق پیشرفت گام به گام در زمینه مسائل هسته‌ای، به مرور جبهه‌ای برای مقابله با چالش‌های منطقه‌ای باز کرد.

بر اساس این گزارش، تحت چنین رویکردی، آمریکا فوراً دیپلماسی هسته‌ای با ایران را برقرار ساخته و تا آنجا که می‌تواند توافق هسته‌ای سال ۲۰۱۵ را احیا می‌کند. به‌طور همزمان آمریکا و شرکایش می‌توانند از ایجاد مسیری برای حل مسائل منطقه حمایت کنند. جلوگیری از پیشرفت هسته‌ای ایران که از منافع حیاتی آمریکا به شمار می‌رود نباید مشروط به موفقیت گفت‌وگوهای منطقه‌ای باشد. اما ارتباط کم‌رنگ این دو ساختاری تشویقی ایجاد خواهد کرد که در آن سرعت و مقدار کاهش تحریم‌ها به هردو مسیر مرتبط باشد.

دومین پرسش کلیدی این است که چطور می‌توان اهداف دیپلماتیک را با کاهش حضور نظامی آمریکا پیوند داد. در اینجا نیز واشنگتن نباید خروج نیروهایش را به نتایج مذاکرات منطقه‌ای گره بزند. اما برای مثال می‌تواند بر تلاش‌های دیپلماتیک جدی سعودی‌ها برای پایان دادن به جنگ یمن و کاهش تنش با ایران به عنوان شرطی برای حفظ شماری از نیروهای آمریکایی در عربستان سعودی اصرار ورزد.

نویسندگان این یادداشت می‌گویند در نهایت، یافتن رویکردی سازنده‌تر در مقابل ایران برای خروج نیروهای آمریکایی از منطقه ضروری است. بازدارندگی در برابر ایران و حفظ آمادگی برای تهدیدهای احتمالی ایران به انگیزه‌ای برای حضور نظامی آمریکایی‌ها در منطقه طی یک دهه گذشته تبدیل شده است. ترامپ با برهم زدن توافق توافق هسته‌ای و قرار دادن آمریکا در آستانه جنگ با ایران، هیچ اطمینانی برای اظهاراتش درخصوص خاتمه دادن به جنگ‌های بی‌پایان منطقه ایجاد نکرده و حتی حضور سنگین‌تر نظامی آمریکا را در پی خواهد داشت. به‌خصوص که این اقدامات با قطع کمک‌ها، خروج دیپلمات‌ها و ضعف وزارت امور خارجه همراه شده است.

این یادداشت می‌افزاید، دولت بعدی آمریکا باید عکس این رویه را دنبال کند و همزمان با احیای توافق هسته‌ای تنش‌های منطقه‌ای را کاهش دهد و چالش‌های موجود درخصوص ایران را با تعداد کمتر نیروهای نظامی مدیریت کند. اقدامات ترامپ نشان داد که حضور نظامی نمی‌تواند جای دیپلماسی را بگیرد. عربستان سعودی و امارات متحده عربی دریافته‌اند که راه‌حل‌های پیشنهادی از خارج منطقه، از نومحافظه‌کاران دوران بوش گرفته تا مشاوران تندرو ترامپ، نتوانسته‌اند مشکلاتشان با ایران را برطرف کنند. ریاض و ابوظبی دریافته‌اند که رویکرد خشن ترامپ علیه ایران شامل ورود به جنگ برای دفاع از قلمروهای آنها نمی‌شود اما همچنان در تیررس موشک‌ها و پهپادهای ایرانی قرار دارند.

در ادامه آمده است، ترامپ از تماس اماراتی‌ها و سعودی‌ها با ایران استقبال نمی‌کند اما رئیس جمهوری جدید در آمریکا می‌تواند با استفاده از اهرم نیاز کشورهای حوزه خلیج فارس به کمک‌های واشنگتن، این مذاکرات را پیش ببرد. سران سعودی به خوبی می‌دانند با قتل «جمال خاشقچی» روزنامه‌نگار سعودی و به راه انداختن جنگ یمن، وجهه خود در برابر واشنگتن را تخریب کرده‌اند. «محمد بن سلمان» ولی‌عهد سعودی در راستای مدرن‌سازی کشورش رابطه با چین را تعمیق بخشیده اما این رابطه نمی‌تواند جایگزین روابط ویژه سعودی‌ها با آمریکا شود و همین مسئله می‌تواند برای رئیس جمهور بعدی آمریکا فرصتی جهت مجبور کردن ریاض به کاهش تنش با ایران باشد.

در پایان این یادداشت ادعا شده است، خطرات ناشی از احتمال بروز تنش‌های بیشتر در غرب آسیا دلیلی عمده برای درگیر ماندن آمریکا در غرب آسیا است و ابعادی منطقی از حضور آمریکایی‌ها در منطقه می‌توان به فرونشاندن تنش‌هایی که زمینه‌ای برای بحران‌های بزرگ‌تر هستند کمک کند. حتی موثرترین دیپلماسی در سطح منطقه نیز نمی‌تواند مانع از رقابت‌های موجود شود. تحرکات نابخردانه اخیر آمریکا و تغییر منافع این کشور در غرب آسیا نمی‌تواند و نباید دلیلی برای ترک کامل منطقه باشد بلکه در عوض باید  پشت سر دیپلماسی حرکت کند تا شرایط کاهش پیوسته حضور نظامی  را مهیا کند و به‌طور همزمان از منافع مهم واشنگتن در منطقه حراست کند.

bagJ8U6EwKVG

اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    کارگزاری مفید