جستاری درباره آگاهی، امید و توسعه

این درد مشترک

کدخبر: ۴۱۹۳۸۸
طی دهه‌های گذشته، سپهر سیاسی ایران به دوگانه‌های مختلفی از قبیل انقلابی و ضدانقلاب، مکتبی و غرب زده، چپ و راست، و اصلاح‌طلب و اصول‌گرا تقسیم‌بندی شده است.

 اما به عقیده نگارنده، این عرصه به دو جریان «توسعه‌گرا» و «ضدتوسعه» قابل تفکیک است. در جهان‌بینی جریان «ضدتوسعه»، توسعه نه تنها امری متعالی محسوب نمی شود، بلکه یک ضدارزش است. در واقع اینان ضداندیشه هستند، چرا که تفکر، موجب حرکت و پیشرفت می‌شود. حال آن که این جریان اساساً با هرگونه پیشرفت در عرصه‌های اقتصادی و اجتماعی، ندیده و نشنیده مخالف است. این طیف با ارتباط با دنیا مخالف است، با سبک زندگی مدرن مخالف است، با جریان آزاد اطلاعات، با رسانه‌ها، با اینترنت و با «آگاهی» مخالف است، چون مردم آگاه، خواهان تحول و پیشرفت خواهند بود، و با «امید» مخالف است، چرا که توسعه امری بلندمدت است که نیاز به امید و شکیبایی دارد.

جریان ضدتوسعه اما، همواره با تهدید نیروهای توسعه‌گرا در درون حاکمیت مواجه بوده است. آنها به درستی «ریشه‌های نهادی» توسعه‌گرایی، یعنی «آگاهی عمومی» و «امید اجتماعی» را شناسایی کرده و هدف حمله قرار می‌دهند. مردم آگاه و امیدوار، نخبگان توسعه‌گرا را انتخاب می‌کنند پس مزاحم‌اند. اقدام ریشه‌ای در دفعِ تهدیدِ نیروهای توسعه‌گرا، نه حذف فیزیکی و تک‌به‌تکِ نخبگان توسعه‌گرا، بلکه «کشتن امید و آگاهی ملت» است، تا خودشان به دست خودشان نیروهای ضدتوسعه را «انتخاب» کنند. چه بیمه مطمئنی!

ما در حال حاضر در مجموع شاخص‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی توسعه در وضعیت «هشدار» قرار داریم. اما شرایط گویای آن است که قطار توسعه ایران در یک بزنگاه تاریخی قرار گرفته است. این برهه سرنوشت‌ساز را باید از منظر خارجی و داخلی دید. از منظر خارجی، با رفتن تندروهایی چون ترامپ و نتانیاهو از قدرت، موانع ارتباط و تعامل کشور با جهان پس از چهار سال جنگ اقتصادی و فشار حداکثری در حال رفع شدن است. این امر به معنی ورود منابع مالی هنگفتی به کشور است. حال اگر از منظر داخلی بنگریم، در صورت یکپارچه شدن حاکمیت و روی کار آمدن نیروهای «ضدتوسعه»، این منابع هنگفت در جهت اهداف ضدتوسعه‌ای آنها در بهترین حالت «اتلاف» خواهد شد. همان طور که منابع مالی حاصل از فروش نفت در بالاترین قیمت تاریخیِ آن در بازه 1384 تا 1392 نه تنها در توسعه کشور سرمایه‌گذاری نشد، بلکه کاملاً در جهت ضدتوسعه به تاراج رفت.

اما در صورت روی کار آمدن جریان «توسعه‌گرا» و اقتصاددانان نخبه و متخصص توسعه، با سرمایه‌گذاری این منابع در جهت توسعه و بازگرداندن قطار توسعه به ریل، می‌توان همچنان به چشم انداز بلندمدت توسعه امیدوار ماند. شناخت این بزنگاه و گذر موفقیت آمیز از آن نیاز به متخصصان توسعه دارد. فن سالارانی که اقتصاد را زندگی کرده باشند و بینش عمیق اقتصادی داشته باشند و سازوکارهای سیستم اقتصادی-اجتماعی را درک کنند.

پیش نیاز روی کار آمدن متخصصان توسعه، رسیدن جامعه به سطحی از «آگاهی» و «امید» است که در بزنگاه‌های تاریخی، نخبگان «توسعه‌گرا» را از عوام‌فریبان «ضدتوسعه» و تمامیت‌خواه شناسایی کنند، و به این درک رسیده باشند که توسعه، فرایندی بلندمدت است که نیاز به امید و شکیبایی و بهبودهای تدریجی دارد. به گفته ظریف: «ملت توسعه‌خواه ملتی است که هیچ فرصتی را -حتی ظاهرا کوچک- برای اصلاح و پیشرفت از دست نمی‌دهد».

اینک که دوگانه اصلاح‌طلب و اصول‌گرا دیگر توصیف‌کننده و هدایت‌گر جامعه نیست، فرصت مغتنمی برای شنیدن صدای سوم و صورت‌بندی جدید نیروهای اجتماعی با عنوان جریان «توسعه‌گرا»، و این بار به فرماندهی اقتصاددان‌ها و نه سیاسیون فراهم شده است. در عمر طولانی این مرز و بوم، نخبگان «توسعه‌گرا» از قائم‌مقام و امیرکبیر تا مصدق و عالی‌خانی و خاتمی و ظریف، با همراهی زنان و مردان آگاه و امیدوار، خون‌دل‌های فراوانی خورده‌اند تا تک‌به‌تک سنگ‌های استبدادی و استعماری پیش روی قطار توسعه را بردارند. لیاقت ملت این نیست که اجازه دهند جریان اقلیت «ضدتوسعه» امروز میز بازی را به گمان خودشان به گونه‌ای چیده باشند که مطلوب نامبارک ایشان، آینده محتوم مردم باشد.

تو مگو همه به جنگند و ز صلح من چه آید

تو یکی نه ای، هزاری، تو چراغ خود برافروز (مولانا)

اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    کارگزاری مفید