ماجرای یک جدایی عجیب؛ حالا که دکتر شدهام طلاق میخواهم

به گزارش اقتصادنیوز، روزنامه خراسان نوشت:
پرونده زوجی که بعد از تصمیم خانم برای ادامه تحصیل و پزشک شدن او، منجر به چالشهایی در زندگی مشترکشان شده، بر روی میز وکیل خانواده قرار دارد. پنجم آذرماه سال ۱۳۷۸. مینای ۱۶ ساله با کولهپشتی خستهاش از دبیرستان باز میگردد. در حیاط خانه، کفشها قطاری در کنار هم جفت شدهاند. ۵جفت کفش زنانه و ۵جفت کفش مردانه.
یک سالی است که خواستگاران زیادی مهمان این خانه میشوند. اینبار فرق میکند! مهران پسر خوشتیپ و متین محل آمده. چای قندپهلو میبرد و لبخندی در میان گلهای چارقد پنهان میکند. مسیرزندگی مینا و مهران آغاز میشود. مهران هر روز کرکره حجره را بالا میبرد و معاش خانواده را تامین میکند.
سالها از پی هم میآیند، پسر بچهای شیرینی زندگی آنها و رویاهایی که مینا در سر میپروراند... مینا حسرتی در دلش دارد. اینبار مصمم با مهران گفتوگو میکند و میگوید: «میخواهم ادامه تحصیل بدهم.» مهران دیپلمهای که سوادش چرخاندن چرخ زندگی را کفاف میدهد، با روی باز میپذیرد. مینا با پشتکار شروع میکند، دیپلم میگیرد و بعدتر دانشگاهی میشود. در نقطهای دور از خانه، مهران بیدرنگ کولهبار کسب و کار و خانه را برای هدف مینا بر دوش میگیرد. عقربههای رشد مینا سریع میتازند. مهران نفسنفس میزند در پی دویدونهای مینا! حالا مینا در اوج پرواز، نمیتواند مهران در پایین قله از نظر مدرک تحصیلی را شریک ببیند. او پزشک است و مهران همان حجرهدار بازارهای شهر. و این جا آغاز تصمیم متارکه میناست.
این پدیده را میتوان از زوایای مختلف روانشناختی، اجتماعی و حتی فرهنگی بررسی کرد. اتفاقی که در این زندگی اتفاق افتاده، به نوعی با تغییر جایگاه اجتماعی و هویتی افراد در طول زندگیمشترک مرتبط است. در ابتدا زن و مرد در یک سطح نسبتاً مشابه وارد رابطه میشوند، اما با گذشت زمان و همراهی مرد، مسیر رشد خانم، سریعتر یا متفاوت از دیگری پیش میرود. این تغییر میتواند به شکلگیری تنش در رابطه منجر شود. در ادامه یک تحلیل چندبعدی ارائه میدهم.
۱ شکاف هویتی| در طول زندگی، انسانها دایم به دنبال تحقق خود هستند. وقتی خانم تحصیل میکند، پزشک میشود و جایگاه اجتماعی بالاتری پیدا میکند، هویت و تصویر ذهنی او از خودش تغییر میکند. اگر همسرش در این مسیر همپای او رشد نکند یا حتی علاقهای به رشد نشان ندهد، یک شکاف هویتی به وجود میآید. این شکاف باعث میشود که زن احساس کند دیگر نیازهای عاطفی، فکری یا حتی اجتماعی او در این رابطه برآورده نمیشوند.
۲مسئله قدرت در رابطه| در بسیاری از روابط، توازن قدرت نقش مهمی دارد. در ابتدا ممکن است مرد قدرت بیشتری در تصمیمگیریها داشته باشد، اما وقتی زن از نظر مالی و اجتماعی مستقل میشود، این تعادل برهم میخورد. اگر مرد نتواند با این تغییر کنار بیاید یا به جای حمایت، مقاومت نشان دهد، تعارض افزایش مییابد. در چنین شرایطی زن ممکن است احساس کند که دیگر به رابطه نیاز ندارد و حتی ممکن است مرد را مانعی برای رشد خود ببیند.
۳ نقش توقعات فرهنگی و باورهای درونی| در بسیاری از فرهنگها، هنوز باورهایی درباره نقشهای سنتی زن و مرد وجود دارد. وقتی زن به جایگاهی بالاتر میرسد، اگر درونیسازی این باورها در او قوی باشد، ممکن است دچار تعارض درونی شود.
نکته|این اتفاق ناشی از شکاف رشدی و هویتی است، نه صرفاً بیوفایی یا خودخواهی. اگر زن و مرد نتوانند تغییرات را در طول زندگی مشترک مدیریت کنند، فاصله بین آنها به تدریج زیاد میشود. پیشرفت زن به خودی خود مشکلساز نیست، بلکه نحوه برخورد هر دو طرف با این تغییرات تعیین میکند که رابطه به تعادل جدید برسد یا به سمت جدایی پیش برود.
ارسال نظر