موشک آمد و در کمر دخترم نشست...

ساعت سه و نیم، تنه جنگی چند موشک، بیهشدار و بدون مرز وارد چندین خانه در پایتخت شد؛ موشکها ناگهان مهمان ناخوانده، خانههایی شدند که نه جبهه جنگ بودند و نه پادگان نظامی؛ شش خانه محل اصابت دقیق در شب اول بود اما تکههای موشک در خانههای رو به رو و مجاور این اهداف هم جا خوش کردند؛ تکهتکههایشان رفت میان ماشینهای خاکگرفته، رفت میان کمر دختری که قرار بود مهر به مدرسه برود، رفت میان سقف خانه پدری که دیگر سقفی برای برگشت ندارد و ...
این خانه ها روایت دارند، روایتی تلخ...
بعد از آن شب، هر خانهی آسیبدیده روایت خودش را دارد. صداهایی که بعضیشان همان شب در کوچهها فریاد شدند، بعضیشان در راهروهای بیمارستان پیچیدند، و بعضی دیگر تا ابد زیر آوار خاموش ماندند.
مشروح این گزارش را با تیتر «جنگ دَر نزده وارد شد/ موشک آمد و در کمر دخترم نشست/ آوارگی تا کِی؟ بلاتکلیفی ادامه دارد...» در اقتصادنیوز بخوانید.
ارسال نظر